www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

   نامه دکتر سروش، پايان راه روشنفکری دينی

 گرينويچ 16:36 - 13/07/2003

 

ديدگاه های عبدالکريم سروش در ميان جوانان و به ويژه دانشجويان طرفداران زيادی دارد

 

مسعود بهنود

چند روز پس از انتشار نامه دکتر عبدالکريم سروش، برخی اخبار از ايران حاکيست که متن آن را دانشجويان و دانش آموختگان تکثير کرده اند و دست به دست می گردد. اين نامه حکايت از آن دارد که روشنفکری دينی ايران به تمامی، بندهای خود را با حکومت جمهوری اسلامی بريد.

 

 

قتل های زنجيره ای که واکنش حساب شده هواداران خشونت مقابل اصلاح طلبان هوادار دموکراسی تلقی شد، در سال 77 با نوری که روشنفکران دينی بر آن تاباندند تبديل به مسئله ای ملی شد

بريدن روشنفکران دينی که بنا به سنتی نزديک به هزار ساله از حوزه های علميه آغاز کردند و چشم بر ديگرگونی های جهان نبستند و موجد حرکت های بزرگ شدند، حادثه ای بزرگ است که حکومت دينی ايران را از پشتوانه فلسفی خود خالی می کند.


سروش کنار مصباح

دکتر عبدالکريم سروش درس آموخته فلسفه و عرفان را نسل جوان انقلابی ايران از آن روز شناخت که در مناظره با سران حزب توده و سازمان چريک های فدائی در تلويزيون در کنار مصباح يزدی برای دفاع از ارزش های دينی و عرفانی نشسته بود.

اينک بعد 24 سال، روحانيون حکومتگر در ايران و محافظه کاران همرأی آنان، انديشه هائی را برگزيده اند که مصباح يزدی معرف و مبشر آن است و دکتر سروش در مقابل آن.

سروش عليه مصباح

دکتر سروش در آخرين نامه خود، مصباح يزدی، تئوريسين خشونت و سخت گيری بر جوان را "يزدی ياوه گو" ناميد و نشريه ای که در قم ناشر افکار مصباح يزدی است دکتر سروش را "فريبکاری که به جبهه دشمنان صهيونيستی و استکباری پيوسته است" لقب داد.

 

 

دکتر سروش که در اولين دهه جمهوری اسلامی درس هايش درباره فلسفه اسلامی و عرفان مولانا همچنان از تلويزيون حکومتی پخش می شد، از ميانه های جنگ هشت ساله که فضائی عصبی بر جامعه حکمفرما کرده بود آرام آرام از امکانات حکومتی چشم پوشيد و دامن برچيد و از آن زمان آزادی عملی يافت که او را در چشم نسل تازه به مانند يک مصلح بزرگ اجتماعی جلوه بخشيد

برای اين که دکتر سروش و مصباح يزدی از آن نقطه که در سال 57 بودند به امروز برسند هر دو آن ها راهی دراز را طی کرده اند. مصباح يزدی که روحانی به دور از تندروی و سياست بازی بود به ميدان سياست در آمده و از بنيادگرائی اسلامی دفاع می کند و دکتر سروش در حل معضلات روشنفکرانه دين، مرز خودی و غيرخودی را در نورديده و به مجموعه تمدن بشری نگاهی مهربان و جان آشنا دوخته است.

به نظر روشنفکران دين باور، روحانيون در قدرت گرچه همان ها هستند که از اول انقلاب بودند اما اينک به نقطه ای رسيده اند که تعبيرشان از "حفظ حکومت به هر بها" و وسيله، و قرائتشان از دين، هم حکومت ايران و هم دين به ويژه مذهب شيعه را به ورطه ای خطرناک در انداخته است.

دکتر سروش که در اولين دهه جمهوری اسلامی درس هايش درباره فلسفه اسلامی و عرفان مولانا همچنان از تلويزيون حکومتی پخش می شد، از ميانه های جنگ هشت ساله که فضائی عصبی بر جامعه حکمفرما کرده بود آرام آرام از امکانات حکومتی چشم پوشيد و دامن برچيد و از آن زمان آزادی عملی يافت که او را در چشم نسل تازه به مانند يک مصلح بزرگ اجتماعی جلوه بخشيد.

از کيهان تا کيان

نسلی از روشنفکران دينی تحت تاثير دکتر سروش که با موافقت محمد خاتمی در موسسه کيهان صاحب پايگاهی به نام کيهان فرهنگی بودند در پايان دهه اول انقلاب وقتی که از آن موسسه به کودتا مانندی توسط حوزوی های مايل به گروه های فشار رانده شدند خود نشريه کيان را به راه انداختند.

از جمعی که در کيان بودند و محفل روشنفکری دينی خوانده می شدند امروز اکبر گنجی و محسن سازگارا در زندانند و سعيد حجاريان که با نام مستعار جهانگير صالح پور در آن جا ظاهر می شد، به تير مخالفان روشنفکری دينی و اصلاح طلبی روی صندلی چرخدار نشسته است.

از ابتدای چالش محافظه کاران مستظهر به حمايت آيت الله خامنه ای با اصلاح طلبان، اعضای حلقه کيان بيش از هر گروه ديگر زندانی شدند و بيش از هر گروه ديگر از مردم اقبال ديدند. بار روشنگری جنبش اصلاحات دوم خرداد که به تعبيری تنها بخش موفق در کارنامه اين جنبش است به طور عمده بر عهده اين گروه از شاگردان و پيروان دکتر سروش افتاد.

بعد از دوم خرداد 76 و روی کار آمدن محمد خاتمی، روشنفکران دينی حلقه کيان، فرصتی برای رشد انديشه های دکتر سروش در سطح وسيع تر و عمومی تر يافنند و روزنامه جامعه، روزنامه ای که خود را اولين مدافع و مبشر جامعه مدنی معرفی کرد، کار آنان بود.

روشنفکران دينی و اصلاحات حکومتی

قتل های زنجيره ای که واکنش حساب شده هواداران خشونت مقابل اصلاح طلبان هوادار دموکراسی تلقی شد، در سال 77 با نوری که روشنفکران دينی بر آن تاباندند تبديل به مسئله ای ملی شد و محمد خاتمی و مشاوران اصلاح طلب وی توانستند از آن برای تصفيه وزارت اطلاعات و بيرون راندن هواداران نظريه تهاجم فرهنگی بهره گيرند.

 

 

دکتر سروش يک هفته بعد از بسته شدن راه انتشار کتاب ها و مقالاتش و سه سال بعد از آن که از تدريس در دانشگاه های کشور هم محروم مانده است، با نوشتن نامه ای اديبانه از اصلاحات دوم خرداد و رهبرش محمد خاتمی قطع اميد کرد

محمد خاتمی چنان که وعده داده بود با تغييراتی که در وزارت اطلاعات داده شد "چشم فتنه را کور کرد" اما حوادث بعدی و از جمله از صحنه بيرون راندن غلامحسين کرباسچی هوادار شهروندی مدرن، عبدالله نوری و مهاجرانی دو موتور اصلی اصلاحات و ترور سعيد حجاريان تئوريسين اصلاحات سياسی نشان داد طرز تفکری که از وزارت اطلاعات رانده شده بود، درنهادهای وابسته به بخش انتصابی سامان داده اند.

اما رغبت مردم و نسل جوان به کتاب ها و سخنرانی های دکتر سروش در سال های اخير نه فقط ثابت ماند که با کثرت جمعيت جوان فزونی گرفت تا به اندازه ای که می توان او را موثرترين انديشمند معاصر و کسی خواند که که يک انقلاب فرهنگی را در کشور شکل داده است.

نه سخنرانی، نه تدريس، نه کتاب

و شايد خبر از همين رغبت و تاثير بود که موجب شد تا هواداران نظريه تهاجم فرهنگی در سال های اخير فضا را بر هواداران دکتر سروش تنگ کنند و سرانجام در آخرين پرده نمايش قدرت موسسه ناشر کتاب ها و نوشته های وی را درببندند و محسن سازگارا را که مدير اين موسسه بود به بند اندازند.

دکتر سروش يک هفته بعد از بسته شدن راه انتشار کتاب ها و مقالاتش و سه سال بعد از آن که از تدريس در دانشگاه های کشور هم محروم مانده است، با نوشتن نامه ای اديبانه از اصلاحات دوم خرداد و رهبرش محمد خاتمی قطع اميد کرد.

گفتنی است که انديشه های نوگرايانه و سنت شکنانه دکتر سروش علاوه بر تحول فکری در ايران، موجد تحولی در بين روشنفکران مسلمان و نسل تازه دين باوران ترکيه، پاکستان و کشورهای عربی بوده که به نوشته دو سال پيش يک اديب ترک در آن کشور بيش از هر انديشمندی هواخواه و خواننده دارد.

تدريس و سخنرانی های پی در پی دکتر سروش که از چشمه شعر و ادب فارسی بارور می شود و جذابيت می گيرد برای وی در ايالات متحده آمريکا و کشورهای اروپائی هم دنبال گيران معتقدی ساخته که در هر جلسه سخن و درس وی نکته ای خردمنداانه در شناخت جهان امروز می يابند.

آخرين شکست؟

پيوند گسستن و اميد بريدن دکتر عبدالکريم سروش از آن چه در ايران می گذرد آخرين شکست از سلسله شکست هائی است که روحانيون حکومتگر در ايران به آن تن در داده اند، آن ها که به تعبير دکتر سروش از بين حکومت و دين اولی را برگزيده اند و به فاز روحانيت بی دين وارد شده اند.


نامه دکتر سروش به محمد خاتمی بار ديگر نشان داد که رهبران جمهوری اسلامی سرنوشت خود را به انديشه های خشونت طلب و رعب آفرين پيوند زده و از غير آن بريده اند
.

 

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/030713_a-mb-iran.shtml

بازگشت به اّرشيو خبرها