www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 
 

  تاریخ    26 مارچ 2005

 

  شاخصه های سنّت - سخنرانی در کانون توحيد لندن

 

  سخنرانی دکتر عبدالکريم سروش در کانون توحيد لندن

تحت عنوان "ناکامی تاریخی مسلمین؟"

 پیمان نورافزا

شنبه شب 6 فروردین ماه، در هفتمین قسمت از سلسله بحث هایی تحت عنوان "ناکامی تاریخی مسلمین؟"، دکتر عبدالکریم سروش فیلسوف ارجمند و اندیشمند ایرانی، برای سومین بار در طول ماه های اخیر، میهمان انجمن اسلامی دانشجویان لندن در کانون توحید لندن بود.

دکتر سروش در ابتدا و در بخش اول سخنان خود، ضمن قرائت غزلی از حافظ، آغاز سال نو را به هموطنان تبریک گفت و با توجه به تقارن آن با دو مناسبت عید پاک که روز مصلوب شدن عیسی مسیح می باشد و همچنین نزدیکی به ایام اربعین حسینی، اشاره ای به این دو مناسبت کرد. وی همچنین به تداخل دو تقویم شمسی و قمری اشاره نمود و عنوان کرد که این تداخل نمادی بهتر از این ندارد که از طرفی در ایام عید نوروز شمسی هستیم و از طرفی در اوقات عزاداری اربعین که متعلق به تاریخ قمری است، می باشیم.

 استاد ایرانی دانشگاه های آمریکا و اروپا، که چهار بخش نخست بحث خود را، سال گذشته در نیوجرسی آمریکا آغاز کرده بود و ادامه آن را مدتی است که در کانون توحید لندن پی گرفته است، در بخش دوم سخنان خود اشاره مختصری به بحث جلسه گذشته خود نمود که در آن، سه شاخص را برای تمدن مدرن بر شمرده بود. وی این سه عنصر جهان مدرن را تکنولوژی، علم تجربی و در نهایت مفهوم فاخری تحت عنوان "حق " که از آن معنایی نه در برابر باطل بلکه در برابر تکلیف بر می آید، نام برد. این مفهوم به عنوان عنصر مهمی که در پس دوران روشنگری و تلاش فیلسوفان و سیاستمداران برای عقب نشاندن دوران کلیسا ها به وجود آمده، ترازویی شده است برای رفتار سیاسی حاکمان در سراسر جهان و معیاری بدست داده است برای قانون نویسی در تمامی کشورها و تمامی مکاتب و مسالک.

وی در ادامه بحث وبا توجه به شاخصه های دوران مدرن، به سوال اصلی این بحث اشاره کرد که چه عامل و یا عواملی از پدید آمدن این شاخصه ها در میان مسلمانان جلوگیری کرد و مقصر ها و موثر ها کدامند؟ و به عبارت دیگر این ناکامی تاریخی از کجا پدید آمد و ریشه های آن چیست؟ وی در کنار این سوال، سوال دیگری را مطرح نمود و آنرا پرسش از شاخصه های دوران ماقبل مدرن یا دوران سنت عنوان نمود. وی با اشاره به این نکته که دوران سنت، دوران زمانی نیست و تاریخ مشخصی را برای آن نمی توان برشمرد، گفت که سنت برجستگی ها و مشخصه هایی دارد که با دوران مدرنیته متفاوت است. وی این دو جهان سنت و مدرن را کاملا متفاوت از یکدیگر دانست که مشخصات بنیادی خود را دارند، بطوریکه طبیعی های دنیای قدیم در دوران جدید غیرطبیعی شده، استثنا های آن دوران در دوران جدید غیر استثنایی شده و بدیهیات آن دوران در این دوران غیر بدیهی شده اند و این چنین است که جهانی به جای جهان دیگر می نشیند. وی دوران سنت را یک رشته از بدیهیات، طبیعیات، قاعده ها و بنیادها دانست که با جایگزینی جهان جدید، جای خود را به دنیای نوین می دهد.

 وی بر شمردن دین به عنوان یکی از مؤلفه ها و شاخصه های سنت را عملی ناصواب ندانست و با ارایه این تعریف از روشنفکری که "روشنفکری حرکتی است در شکاف سنت و مدرنیته "، به یادآوری بحث خود پیرامون روشنفکری دینی پرداخت و پدید آمدن روشنفکر را بر اثر ایجاد این شکاف و تزلزل در میان این دو جهان عنوان کرد. بدین ترتیب جامعه ای که در این دوران گذار قرار دارد و خواهان ورود به دوران مدرن است، همزمان خواستار حفظ سنت های خود نیز می باشد. لذا روشنفکر در این دوران گذار جهت ارایه سخنی موثر باید اشراف کاملی هم به سنت و هم به مدرنیته داشته باشد، تا بتواند این کشتی را با نیکی و درستی، هدایت و به سرمنزل مقصود برساند.

ایشان در ادامه به اهمیت شناخت دنیای ماقبل مدرن یا دوران سنت پرداخت و شرط موفقیت روشنفکری را علاوه بر آشنایی و شناخت دنیای مدرن، اشراف شخص روشنفکر بر تمامی جوانب و اجزای سنت و بویژه فربه ترین جز آن که دین باشد، دانست. وی سپس به ایراد خود به روشنفکران معاصر اشاره کرد و دلیل توده گیر نشدن روشنفکران معاصر کشورمان را عدم توجه به سنّت و خصوصا نبود آشنایی درست و حتی همدلی اولیه ای با دین اسلام و اندیشه دینی آن عنوان کرد و سرّ موفقیت دکتر شریعتی در مقایسه با روشنفکران زمان خود را اشراف ایشان به هر دو دنیای سنتی و مدرن دانست.

 وی سپس به تشریح شاخصه های دینی سنت پرداخت و به نقل از یکی از روشنفکران حال حاضر، دین خویی را به عنوان بیماریی دانست که گریبان ما ایرانیان و مسلمانان را گرفته است و به نوعی سقف تفکر ما شده است. نکته دیگر و مهمتر این است که در حیطه دین و دین مداری، تفکر غیر ممکن می شود و افراد دیندار بطور اصیل سوال نمی کنند، چرا که سوال حقیقی و اصیل وقتی مطرح می شود که حقیقتاً جواب آن روشن نباشد، در حالی که اساساً از منظر دین پاسخ تمامی سوالها پیشاپیش توسط خداوند و پیامبر خدا داده شده است و جایی برای سوال دیگری نمانده است. این که برخی خیّام را بی دین شمرده اند و حافظ را هم خیامی دانسته اند به این دلیل است. چرا که این سوال را مطرح کرده اند که از کجا آمده ایم؟ و به کجا می رویم؟ و این دو، معماهایی هستند که به نظر خیام و حافظ راز دهرند که کسی نمی تواند پاسخی برایشان بیابد.

 وی در ادامه به شک به عنوان یکی از مشخصه های دنیای مدرن پرداخت و در مقابل یقین را به عنوان شاخصی در دنیای سنتی برشمرد، بطوریکه از مشخصات دنیای قدیم، کندی در حرکت فکر و اندیشه و لذا یقین و جزم به مواضع موجود است. وی حتی نقدی را که اخیرا بر کتاب "قبض و بسط تئوریک شریعت " وی نوشته شده است را از این روال مستثنی ندانست و موضع آن نقد را مقابله با شکّاکیت موجود در کتاب خود برشمرد، بطوریکه شک را به عنوان آفت و ویروسی  می دانند که باید از آن حذر کرد.

 دکتر سروش همچنین انسان قدیم را انسان قانعی برشمرد درحالی که انسان جدید در حرکت و تکاپو و یادگیری است. انسان قدیم، طبیعت را آنگونه که بود می دید و به دنبال تغییر آن نبود بلکه در پی فهم عالم بود، ولی انسان جدید درصدد تصرف در طبیعت و تغییر آن است، بطوریکه حتی در بدن خود نیز تصرف می کند. دلیل این کار هم این نیست که چون می تواند این کار را می کند، بلکه چون می خواسته این کار را بکند این توانایی را پیدا کرده است. مواردی از جمله کلونینگ (همانند سازی بشر)، تغییر جنسیت، جراحی زیبایی و ... مسایلی از این دست می باشند. وی همچنین علم جدید را اسطوره دوران جدید دانست و به عنوان مثال تئوری انفجار بزرگ (Big Bang) و تئوری داروین را به عنوان پاسخگویی به آنچه دین و سنت در گذشته پاسخگوی آن بوده و داستان آدم و حوا را در پاسخ آن مطرح می کرده، عنوان نمود. این در حالی است که سنت دید اسطوره ای نسبت به خلقت، پیدایش جهان و سرنوشت انسان در این جهان و جهان دیگر دارد.

 دکتر عبدالکریم سروش، که مدتی است در خارج از کشور و در آلمان مشغول به تدریس است، در پایان بحث خود، به ایران و تاریخ معاصر آن به عنوان مثالی در این مبحث پرداخت. وی که در اولین برنامه کانون توحید لندن در سال 1384 سخن می گفت، ضمن اشاره به 100 سالگی ورود الکتریسیته به ایران، حضور تکنولوژی در کشور را خوب توصیف نمود و با اشاره به 70 سال تجربه دانشگاه و دانشجو پروری در ایران از زمان تاسیس دانشگاه تهران، و موفقیت در زمینه های مختلف علمی به عنوان حضور قابل قبول علم تجربی مدرن در ایران، همچنان مشکل اصلی و عدم حضور مدرنیته به معنای واقعی  در کشور را بی بهره ماندن جامعه از مسئله ای به نام "حق " در کشورمان دانست. وی با تحسین مشروطه خواهان که عنصر حق را در آن زمان و پیش از ظهور علم و تکنولوژی در کشور درک کرده و مطرح کرده بودند، اما در نهایت ناموفق مانده بودند، گفت: "متاسفانه ما امروز در این مورد بازگشت کرده ایم و دوباره از دوران حق وارد دوران تکلیف شده ایم و در حال حاضر نظام حکومتی ما در ایران واقعاً یک نظام حکومتی تکلیفی است و نه یک نظام حکومتی حقّی. آنچه ما امروز به گمان من کمبودش را خیلی احساس می کنیم و بر عدم حضورش حسرت بسیار می خوریم و به گمان من از اهم موانع است برای ورود و استقرار مدرنیته یا خوبی های او، همین عنصر حق است که نگذاشته ایم [با آن] آشنا بشویم، نگذاشته ایم که جا گیر و پا گیر شود، به او اجازه استقرار نداده ایم، یک مفهوم مقدّسی را از او بنا نکرده ایم و آن ایندیویدوالیسمی [فردگرایی] را که بر مبنای این اندیشه حق بنا می شود اجازه تولد به او نداده ایم."

 وی سپس به اختصار به دلایل عدم پا گیری مفهوم حق در کشورمان پرداخت تا در جلسات بعدی بیشتر به آن بپردازد، ولی به این نکته اشاره کرد که تنها سنت و دین ما در این میانه مقصر نیستند، بلکه ورود مارکسیسم به کشور هم از مقصران اصلی آن است، چرا که ورودش به عرصه اجتماع یک نا همزمانی مطلق بود. وی همچنین این نکته را عنوان کرد که میراث خواران کهنه اندیش مارکسیسم، در کشور و در دل جمهوری اسلامی و در بعضی از مقامات حضور دارند و مفهوم حقوق بشر را مربوط به بورژوازی (و سرمایه داری) می دانند. مارکسیسم یک مشکل مدرن بود که علاوه بر موانع دینی و سنتی، مانع مضاعفی در پیش پای روشنفکران ما شد. موانع سنتی و روحانیتیی که ناشی از تعلیمات حوزه های علمیه است و روحانیونی که تحصیل علوم دینی می کند، صفحه ای در باب حقوق انسانی نمی خواند و همه تعلیمات آنها راجع به تکالیف بشر است.

 این فیلسوف ایرانی در بخش پرسش و پاسخ این بحث، و در پاسخ به سوالی در مورد تعریف حق در جمهوری اسلامی و نقش مردم در بدست آوردن حقوق خود، گفت که ظاهرا انقلاب بهترین راه بدست آوردن حقوق مردم نبود و مردم بایستی به دنبال راه های دیگر بگردند. وی در ادامه به این نکته تاکید کرد که فربه ترین عنصر دمکراسی انتخابات نیست، بلکه قوه قضاییه ای نیرومند و بی طرف است.

وی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد اینکه آیا مفهوم حق در بین مردم غایب است یا در بین حاکمان، حاکمان را از قماش مردم و برآمده از بین آنان دانست و مقصر دانستن حکومت در تمامی مسایل را که میراث سوء مارکسیسم است نادرست خواند و تز تغییر حکومت در راستای بهبود همه اوضاع مردم و کشور را تز باطلی دانست و عنوان کرد که ریشه بسیاری از این مشکلات، بسیار عمقی تر و در فرهنگ مردم است که می توانند  سالها آن را حفظ کنند و تغییر ندهند. هرچند که سامان دادن قدرت، داشتن قوه قضاییه ای نیرومند و رعایت حقوق مردم شرط مهمی است، ولی اینگونه نسبت دادن تمامی مشکلات به حکومت نوعی حق ناشناسی است و تمامی این امور به حکومت مربوط نیست. وی در پایان افزود که البته در حکومتی مانند حکومت ما که تا ریز ترین امور مردم دخالت می کند، مردم نیز خلل و خرابی در خرد ترین زوایای زندگی خود را منتسب به او می دانند.

 سخنرانی دکتر سروش که به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی دانشگاه های لندن (که امسال وارد سی و سومین سال تاسیس خود می شود و عضو اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپاست)، در اولین شب تعطیلات آخر هفته در سال نو شمسی، و در شب عید پاک مسیحی با استقبال گرم دانشجويان، دانشگاهیان و ايرانيان مقیم شهر لندن و برخی شهرهای بریتانیا مواجه شده بود، درحالی به پايان رسيد که بحث پیرامون "ناکامی تاریخی مسلمین؟" همچنان باز ماند تا در نوبت های آتی در کانون توحید لندن پی گرفته شود. فايل صوتی اين سخنرانی و قسمت های پیشین این بحث در آدرس زیر در دسترس علاقمندان قرار دارد:

منبع:

http://www.kanoontowhid.org/preprogram/preprogram.htm

 

بازگشت به نامه های دکتر سروش