www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 
 

21 شهریور  1388

 

 

شب قدر 

سخنرانی عبدالکریم سروش در واشنگتن

 

 

عبدالکریم سروش

 


 

 

به نام خدا

اولا یک سری مقدماتی را عرض کنم در حضور دوستان همدل و موافق و روزه دار و از طرفی به مجلس ما تراوتی و طهارتی می بخشد که همه ما روحا نیازمند ان هستیم.دل های پاکی که در طول مدت 22 روز پاک تر شده اند و تهذیب و سیقل بیشتری یافته اند ، دعای صمیمی تری می کنند و پاکی خودشان را هم می توانند به دیگران منتقل کنند.در چنین جمع هایی شستشویی جمعی و همگانی صورت می گیرد. و آن هایی که پاک ترند می توانند پلیدی های آن کسانی که هنوز آلودگی هایی دارند بزدایند که این شأن پاکان و مشفقان است. در چنین جمع هایی تعاون قلوب و همم صورت می گیرد. اراده ها روی هم ریخته می شوند. دل ها کنار یکدیگر می نشینند و یک برآیند بلند و نیرومندی از این مجموعه حاصل می شود و همگان را در بر می گیرد و یک فضای الهی و روحانی مایه پرش و پرواز همگی می شود. یکایک ما می توانیم این وضع را احساس بکنیم. دست خداوند هم با جماعت است. و وقتی جماعتی از مومنان و قلوب در کنار هم قرار می گیرند خداوند آنجا حاضر است و حاضرتر است. حضور او محسوس تر و نیرومند تر است.

اجتماعاتی که در ماه رمضان صورت می پذیرد بهتر از اجتماعات ایام و اوقات دیگر است. به همین دلیل که پاکی ها در کنار هم می نشینند نه زنگارها و این پاکی ها مضاعف و مرکب می شوند و لذا تاثیرشان صد چندان  می شود.

شب های قدر هم چنانکه قبلا در نوشته هایم آورده ام ، شبی نیست که اتفاقی در بیرون بیفتد. بلکه اتفاق قرار است در درون آدمیان بیفتد. به همین سبب به تعداد آدمیان شب قدر وجود دارد. هر کسی به قدر خودش می رسد و قدر هم عبارت است از نوعی پرواز ویژه روحی که در اثر تحمل ریاضات در این ماه پدید می آید. حقیقت این است که این اولین بار شب قدر پیامبر بود و ایشان در همین دهه سوم ماه مبارک رمضان وحی را دریافت داشته اند . یعنی ریاضت هایی که کشیدند و روزه هایی که گرفتند و خلوت نشینی ها و خلوت گزینی هایی که داشتند به این نتیجه غیر منتظره منتهی شد و ناگهان پرده ها از پیش چشم پیامبر کنار رفت. رازهای عالم بر او آشکار شد و به زبان دینی منصب نبوت به ایشان اعطا شد.

این شب قدر پیامبر بود. یک جهش روحی بود که برای ایشان اتفاق افتاد . این تجربه را با پیروان خودش هم در میان نهاد که اگر شما نزدیک 20 روز یا بیست و چند روز روزه بگیرید کمابیش می توانید وارد همان احوال و همان مقام بشوید. برای شما هم محتمل است که همان تجربه پیش بیاید و از همان نعمت ها و برکت های روحانی برخوردار بشوید. لذا شب قدر نوعی پیش بینی است که کسانی که پیشاپیش آن رنج ها و ریاضت ها را برده اند می توانند که از یک تجربه استثنایی و ویژه روحانی برخوردار بشوند و آن در همین ایام است. لذا نه فقط 21 یا23 از حدود 20 تا 30 این شب قدر وجود دارد. علت اختلاف روایات هم همین است و به عدد روزگاران و به تنوع تجربه های آن ها این اتفاق رخ می دهد و هر کسی باید منتظر رخ دادن آن باشد. خود را بکاود و به درون خود نظاره کند و بکوشد که آن تجربه را در خود بیابد و زنده کند. خواندن دعاهای ویژه در این شب و اعمال ویژه ای که توصیه شده است به خودی خود هیچ اهمیتی و ویژگی ندارند. به طور کلی دعاها در شرع پیشنهادی اند. یعنی به آدمیان گفته اند که اگر می خواهید خداوند را بخوانید، چنین بخوانید. اگر می خواهید از او چیزی بخواهید، چنین چیزهایی را بخواهید. ولی اصل در دعا کردن در میان نهادن خواسته واقعی خود آدمی با خداوند است. یعنی خواسته های مصنوعی، خواسته های دیگران را با خدا در میان نهادن شرط نیست.معنای چندانی هم ندارد. البته دسته جمعی دعا کردن مطلوب است. برای اینکه چنانکه گفته اند وقتی که روح های پاک و دل های همدم کنار هم می نشینند دعاشان مستجاب تر است  به این معنا که نیروی روحانی که حاصل می شود قوی تر است. ولی اصل دعا درونی است و ازآن هر فردی با ویژگی آن فرد است و خواسته های خود آدمی باید با خداوند در میان نهاده شود. خواسته های خوب در این جهان خیلی زیاد است. مطلوبات عالی فراوان است. کمالات نهایت ندارند. همه این ها را می توان از خداوند خواست. اما آن جور خواستن ها که عشق و تشنگی پشت آن نباشد، معلوم نیست که نتیجه چندانی داشته باشد. وقتی شما تشنه چیزی هستید، عطشناک هستید، گرسنه هستید و مدت ها دنبال چیزی دویدید و حقیقتا از عمق جان خواستار او هستید این دعای واقعی شماست. به زبان هم نیاورید دعای شماست. به زبان هم بیاورید البته آن را به خودتان آگاهی بیشتری بخشیده اید. ولی به زبان آوردن مرتبه ای از مراتب دعاست و الا دعا کردن در حقیقت کار دلست و کار زبان نیست. چیزی را که به زبان هم نخوانید اما در دل بگزرانید و بلکه حتی در دل هم نگزرانید اما دل شما مشغول او باشد، دغدغه او را داشته باشد ، طلب آن را به نحو عمیقی داشته باشد، آن دعای شماست.اینکه انسان دعاهای مختلف بکند شبیه این است که شما هر لباسی ، هر کفشی، هر مبلی ، هر منزلی را ببینید بگویید که این هم خوب است که من داشته باشم،آن هم خوب است که من داشته باشم.ولی این داشتن نیست این خواستن نیست. شما باید ببینید کفشی که به پای شما می خورد، لباسی که به تن شما می خورد، آن را بخواهید.آن هم وقتی که آدم احساس برهنگی بکند. اگر آدم حس بکند که سیر است و گرسنه نیست، طلب غذا نمی کند.اگر آدم فکر بکند که لباس مناسب دارد که دنبال لباس نمی گردد.وقتی که احساس برهنگی و تشنگی و گرسنگی می شود از عمق جان و انسان آن چیزی را می خواهد که واقعا لازم دارد و می شناسد و به دنبالش بوده در آن صورت است که دعای آدمی نام واقعی دعا به خودش می گیرد. بقیه آن در واقع یک نوع عمل اجتماعی است که در جامعه دینی برای ایجاد همبستگی میان مومنان است. البته کار نیکویی است. مثل یک صفوف دسته جمعی که همه با هم می خوانند، مثل کارهای دسته جمعی که در ارتش و جاهای دیگر صورت می گیرد. به افراد روحیه می دهد.این ها همه درست، اما دعا یک چیز دیگری است یا آن چیزی است که باید درعمق جان آدمی  بگذرد.

حالا اتفاقا در این شب های قدر که قرآن به سر گرفتن خیلی مد شده است از دون پایه ترین اعمال و رفتارهایی است که مربوط به شب های قدر است ولی چون در مسجدها و منابر چون این کار نمود بیشتری دارد، آن را بیشتر اجرا می کنند. والا حقیقتا دعا کردن در این شب ها دعایی است که خود شخص با خداوند بگوید.آن هم  به زبان خودش نه به زبان عربی، بالا خره خداوند همه زبان ها را بلد است و بلکه

زبان محرمی خود دیگر است

همدلی از همزبانی برتر است

غیر نطق و غیر ایما و سجل

صدهزاران ترجمان خیزد ز دل

آدم با زبان دل با خداوند سخن می گوید و لذا اگر در این شب ها فرصت نکردید فی المثل دعایی را از روی مفاتیح الجنان یا کتاب دیگری بخوانید هیچ وقت خودتان را ملامت نکنید. به شرط اینکه خودتان را با خداوند مشغول بدارید و در دل دائما با او سخن بگویید و سفره دلتان را پیش خداوند باز کنید، حرفتان را بزنید، استغفار کنید و اگر خدایی ناکرده گناهی رفته یا لغزشی بوده آن را در دل اما با صمیمیت اعتراف کنید .چرا که نفس اعتراف به گناه عین استغفار از گناه است. آدمی اگر شجاعت اعتراف به گناه را داشته باشد همان زوال گناه را به همراه دارد.

معمولا آدمیان کار خطا که می کنند، خطای بالا تری که انجام می دهند این است که به آن خطا اعتراف نمی کنند.به همین دلیل هم هست که می گویند که انسان اگر خطای خیلی بزرگی کرد بعید است که توبه بکند. برای اینکه مقدمه توبه اعتراف به گناه است و گناه اگر خیلی بزرگ بود انسان جرات اعتراف به آن راحتی نزد خودش ونه نزد دیگران ندارد. حتی نزد خداوند. چون لازمه آن این است که انسان خودش را بسیار بکوبد و بسیار کوچک بکند و این کاری است که همه کس از عهده آن بر نمی آید. ولی حقیقت توبه هم همین جا نهفته است که آدمی علیه خودش عصیان بکند و بتواند آنچه که بوده را پای حساب بکشد و انتقاد بکند و نهایتا هم او را در دادگاه وجدان خودش و نزد خداوند محکوم بکند.

بنابراین یک نوع طهارت روحی حاصل می کند و آن پوزش خواهی درونی باعث بخشش و زوال گناهان او هم می شود.و چه خوب تر که این کار علاوه بر اینکه در محکمه وجدان صورت می گیرد  نزد خداوند هم صورت بگیرد و آگاهانه انسان اعتراف کند  چشمان ناظری در این جهان وجود دارد که همه چیز آدمی را زیر نظر دارد و چیزی از او پنهان نمی ماند و اعتراف بکنیم یا نکنیم خداوند علمش بر جاست و می داند که آدمی چه کرده است و فقط مائیم که محتاج این توبه کردنیم برای اینکه به این شستشوی روحانی و به شستن این زنگار نیازمندیم.

این شب ها اختصاصا برای این کار نهاده شده است.البته دعا برای همیشه است.مال این شب و شب دیگری نیست.هر وقت که شما وقت خوشی دارید اگر دعا بکنید بدانید که نتیجه در اختیار شماست.به قول حافظ:

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که پایان کار چیست

ممکن است آدم دیگر از این وقت های خوش نداشته باشد. دیگر از این نسیم های رحمت بر او نوزد و از آن فرصت و موقعیتی که به دست آورده به دست نیاورد و به همین سبب ببازد. برای اینکه نبازیم هر وقت خوشی که دست می دهد هر وقتی که میان روز یا شب ، در جمع یا خلوت فرق نمی کند.انسان باید همان را مغتنم بشمارد و همانجا یک تخمی بکارد و یک پایه ای را بگزارد و همان جا یک عهدب را با خودش یا با خدای خودش بگزارد.همانجا یک تصمیمی ، یک عزمی بگیرد که فلان کار را انجام بدهد یا ندهد و امثال این ها.این فوق العاده مهم است. همانجا شب قدر است.

ما عارفانی را مثل محی الدین عربی داشته ایم که گفته اند ما در تجربه های روحی خودمان دیده ایم که شب قدر در سال می گردد.یعنی فقط در ماه رمضان نیست. معنای این حرف این نیست که شب قدر یک چیزی است که حرکت می کند، معنی آن این است که در طول سال شب های قدر برای مردم حاصل می گردد. حالا برای کسی ممکن است در رمضان باشد یا در شوال باشد یا هر وقت دیگری باشد. به این معناست که شب قدر در طول سال بگردد. یعنی این تجربه گردان است و جوال است و همه جا پیدا می شود. اما احتمال وقوعش در ماه رمضان بیشتر است. درست شبیه الکترون ها می ماند که فیزیکدانان می گویند که احتمال وقوعش در اطراف هسته بیشتر است و الا ابرهای الکترونی در بی نهایت فضا پخش می شوند اما آنجا غلظتشان بیشتر است. در ماه رمضان هم یک همچنین اتفاقی می افتد .یعنی به دلیل همین تهذیب روح و این پاکی موقتی که برای عموم روزه داران پیدا می شود احتمال وقوعش بیشتر است. اما هیچ مانعی ندارد که در بقیه سال هم باشد. کما اینکه از پیامبر اسلام منقول است که ایشان شب های نیمه شعبان را هم شب قدر می دانستند. در آن شب دعای ویژه ای می خواندند که نکات بسیار عالی دارد و دعایی است که همیشه می شود خواند و همیشه می توان از مضمونش استفاده کرد. حالا چرا نیمه شعبان؟ آن موقع که هنوز روز تولد امام دوازدهم نشده بود. احتمالا پیامبر اسلام همان شب یک تجربه ویژه ای داشته که  برای ایشان شب قدر بوده و شاید هم با اعمالی که در ماه رجب و شعبان صورت می گیرد باز آن نعمت را در اختیار آدمی قرار می دهد. اما در عین حال کسانی که پیروان این بزرگوار هستند فقط از امر و نهی شان پیروی نمی کنند از تجربه هایشان هم پیروی می کنند. می کوشند تا ببینند آن ها از چه راهی رفته اند و چه کارهایی انجام داده اند که به آن نتیجه ها رسیدند و لذا این ها می توانند از همان راه ها بروند و به همان نتایج هم برسند.

در دعایی که پیامبر در شب نیمه شعبان می خواندند که بخشی از آن هم به همین احوال سیاسی روز ما مربوط می شود ، اولین جمله آن این است که« خداوندا آن قدر از خشیت خودت به ما عطا کن که مانع گناه کردن شود» تا به اینجا می رسد که  ولا تسلط علینا من لا یرحمنا:« خداوندا کسانی را بر ما مسلط مکن که بر ما رحم نمی کنند.

این دعای پیامبر است و متعلق به شب قدر است و همیشه هم می توان خواند. این شب های قدر برای ما ایرانی ها در این احوالی که  امروز داریم از همه وقت دیگری مناسب تر است. و واقعا دعای پر ارزشی است . کم چیزی نیست که ادم به یاد داشته باشد که چه ظلم کردن و چه مظلوم واقع شدن و چه زیر سلطه رفتن و زیر دست شدن چقدر بد است و خدا باید به دعا از خدا بخواهد که چنین احوالی را برای او پیش نیاورد. و لذا تقاضای من هم از شما این است که با صمیمیت هر چه بیشتر این دعا را امشب  و هر شب بخوانید. جملات دیگر آن را اگر به خاطر نداشتید ولی این جمله را حتما به خاطر بسپارید و با خودتان تکرار بکنید. این چیزی است که پیامبر به دعا از خدا خواسته است و همه ما باید بخواهیم و سعادت هر دو جهان در اوست که دو فقره مهم در این دعا هست : الهم لا تجعل مصیبتنا فی دیننا، هر مصیبتی به ما می رسد ولی مصیبت دینی به ما نرسد و دوم اینکه  ولا تسلط علینا من لا یرحمنا و لاتجعل الدنیا اکبر همنا و لا مبلغ علمنا ولا نصبع اعیننا ، بخش دیگر این دعا هم این است که خدایا حد و سطح درک ما و آرمان نهائی ما را این دنیا نگذار، برای اینکه « هر چه که نپاید دلبستگی را نشاید» بالاخره این دنیا چه ثروتش چه شهرتش چه علمش چه محبوبیتش همه فنا پذیر است و آدم اگر نهایت آرمان خودش را و سقف آمال خودش را این دنیا قرار بدهد ، هرچه که می خواهد باشد دل به یک بتی بسته است که این بت شکننده است و شکستنی است. ناماندنی است و ارزش دلبستگی را ندارد.

دنیا را باید در حد دنیا دوست داشت. در حد یک مسافرخانه ، در حد یک جایی که آدمی می ماند باید هم البته شرایط ماندن خودش را فراهم بکند. ولی نه اینکه منزلگاه ابدی باشد و نه اینکه بالاترین و بهترین چیزی است که می تواند به دست بیاورد . نه اینکه مجموعه کمالاتی است که در خور ادمی است. یک منزلی است و یک منزلگاهی است و اهمیت خودش را به اندازه خودش دارد. یک راه است نه یک مقصد. و لذا لا تجعل الدنیا اکبر همنا یعنی والاترین همت ما مبادا دنیا و زندگی دنیا و رفاه دنیوی باشد.

 ولاتجعل مصیبتنا فی دیننا.  انسان مریض بدنی  باشد بهتر از این است که مریض روحی باشد . مریض روحی باشد بهتر از این است که مریض عقیدتی باشد. یعنی یک خدای غلط را بپرستد. یک اندیشه های باطلی در مورد سعادت و انسان و عاقبت داشته باشد. این ها مصیبت دینی است. بتی را بپرستد و گمان بکند که خدا را می پرستد. مشرک باشد و گمان کند که موحد است. دنبال کسانی راه بیفتد که گمان می کند این ها راهنمایان واقعی اند در حالی که کارشان جز گمراهی نباشد. راه های ناصوابی را از آنان بیاموزد که به جای اینکه برای مردم سعادت بیاورد شقاوت بیاورد. این مصیبت عقیدتی است. این چیزی است که بالا تر از هر بیماری و هر آفت و هر مرضی است. دعای پیامبر هم این بود که بیماری اگر هست، ضعف اگر هست ،این ها به جای خود اما در دین ما در اعتقاد ما در آیین ما ضعفی نباشد. که آن بدترین نوع بیماری است.

سومین آن هم این است که لا تسلط علینا من لا یرحمنا کسی زبر دست ما نشود، سلطه بر ما پیدا نکند که به ما رحم نمی کند. یعنی کسی که عادل نیست، مشفق نیست، حقوق ما را رعایت نمی کند و به انسانیت ما احترام نمی گزارد. این ها همه معنای رحم است .معنای رحم فقط این نیست که آدم از سر ترحم به یک زیر دستی نگاه بکند یا کمکی بکند. رحم همان رحمت است. همان چیزی است که در آدمی پیدا می شود. مهر است، مهربانی است. مولانا می گوید که پیامبر که پیامبر بود ولی عایشه را دوست داشت:

آن که عالم مست گفت او بدی

کلمینی یا حمیرا می زدی

کسی که همه دنیا باید می نشستند پای سخن او  و از او چیز یاد می گرفتند او خود به عایشه می گفت بیا با من حرف بزن که من می خواهم سخن تو را بشنوم. بعد مولوی می گوید که این ظاهر سازی نبود بلکه پیامبر واقعا عایشه را دوست داشت و از سخن گفتن او لذت می برد و می افزاید که

اینچنین خاصیتی در آدمی است

مهر حیوان را کم است آن از کمیست

یک چنین خاصیتی در آدمی است که دیگری را دوست داشته باشد. از دوست داشتن دیگری لذت ببرد.کمال خود و شکوفایی خود را در این محبت ورزیدن، در این محب بودن و محبوب بودن ببیند. بعد می گوید که این گونه مهر ورزی  و عاشقی در حیوانات نیست. آن هم از کمی است .یعنی نقصان وجود آن هاست. آدمی  که کامل تر از آن هاست اهل مهر است و این مهر آن است که ما به عربی به آن رحم و رحمت می گوییم. لذا  قصه ترحم به معنای منفی کلمه نگاه زبردستانه به زیر دست نیست بلکه  به معنای مهر ورزیدنی است که معنای شفقت و عدالت و کرم و همه این ها هم در دل او نشسته است.

این دعای پیامبر است که باید در این شب خواند و بعد هم هر کسی دعای ویژه خودش را. باید ببینید در طول زندگیتان چه چیزی را واقعا ندارید و واقعا طالب او هستید و حتی کوشش هم برای آن کرده اید.این دعای شما می شود و همیشه روی آن تاکید بکنید. این طرف آن طرف را نگاه نکنید و روی خواسته خودتان دائما چکش بزنید، تاکید بکنید و جلو بروید و ان شاء الله هم نتیجه اش را می گیرید.

 گفته اند که هیچ کسی نیست که در طول عمر خودش یک خواب راست ندیده باشد. بالا خره آدم ها خواب زیاد می بینند.همه می بینیم و دیده ایم. خواب های آشفته البته فراوان است. خواب هایی که معلول شکم پر است، معلول خیال ناراحت است، معلول نزاع هایی است که در طول روز با این و آن کرده ایم. اکثریت خواب ها این هاست . البته عوام معمولا توقع دارند خواب هاشان را همه متعلق به آینده بدانند. فکر می کنند که از آینده پرده بر می دارد در حالی که این طور نیست. 99 در صد خواب ها منوط به گذشته اند. یعنی اینکه در قبل چه گذشته ، آدم چه گرفتاری هایی داشته ، با چه کسی زد و خورد کرده ، یا چه دغدغه هایی داشته، در درونش چه می گذشته و می گزرد، یا چه آرزوهایی دارد که همه به زبان خواب جلوه گر می شوند. گاهی نادرا می شود که یک خواب آینده نگر و یک رویای صادق پدید می آید. خیلی کم است که خبر از آینده بدهند البته به زبان خواب که تعبیر لازم دارد که زبان رمزی و سمبولیک است. گفته اند که شاید در بعضی روایات هم وجود داشته باشد که کسی هیچ کسی نیست که در طول عمر خودش یک رویای صادق نداشته باشد و هیچ کسی نیست که در طول عمر خودش یک دعای مستجاب نداشته باشد.

حالا شما این را با خودتان بسنجید و در میان بگزارید . ببینید این طور بوده یا این طور نبوده است. البته این را هم عرض بکنم که دعا را  برای محالات باید کرد. برای ممکنات نباید دعا کرد. کارهایی که ممکن است آدم خود باید انجام بدهد.  چیزهایی که واقعا شما فکر می کنید محال است .یعنی عرفا و عادتا محال است و نه اینکه محال مطلق باشد.مثل اینکه خداوند دایره ای بیافریند که شعاع های آن با هم مساوی نباشند. که این را دکارت می گفت  خداوند می تواند چنین کاری بکند که البته بعدا از این حرف دست کشید. بلکه دعا را باید در جایی انجام داد که چیزی عرفا و عادتا محال است. آنجاست که سما باید خدا را به میان بیاورید و از او واقعا کمک بگیرید. و البته بعدا هم بسیار لذت بخش است. زمانی که آدم یک دعای مستجاب را می بیند و متوجه می شود که یک اراده دیگری در این جهان هست که فوق همه اراده هاست و یک توفیقی و هماهنگی بین حوادث ایجاد می کند که انسان اساسا انتظارش را ندارد و احتمالش را نمی دهد و یک امری به وقوع می پیوندد.

ما هم از دوستان انتظار داریم که در دعاهاشان همه را منظور کنند و چیزی را که از خداوند می خواهند برای همه بخواهند. برای همه ایرانی ها و مسلمان ها و همه مردم جهان. بالاخره همه بندگان خداوندند و فرقی ندارند. خیر را باید برای همه خواست. ما مسلمان ها از دیگران به خدا نزدیک تر نیستیم. خداوند با ما قوم و خویشی ندارد و همه را او آفریده است و رزق می دهد و زمام اختیارشان به دست اوست. اگر نیکی است، اگر خیر است،اگر برکت است،باید برای همه بخواهیم. در مقابل خداوند همه مساوی هستند. اتفاقا اگر مقدمه ای را که مولانا بر مثنوی نگاشته را دیده باشید دفتر اول ، مقدمه ای به زبان عربی در وصف مثنوی نوشته است و می گوید که این کتابی که به دست گرفته اید چجور کتابی است. البته در وصف کتاب خودش اوصاف بسیار عالی به کار بده است که این اصول اصول دین است و کشف اسرار وصول و یقین و کشاف القرآن است و کشاف الاحزان است و بعد می گوید که این مثنوی چگونه سروده شد و می گوید کسی از من تقاضا کرد و حسام الدین بوده  و سند من بوده  و سید من بوده و ذخیره فردای من بوده، معتمد من بود و می گوید که منصب او به ابوبکر صدیق می رسد تا در آخر در حق مردم دعاهایی می کند و غرض من همین است که بعد از دعا این شعر عربی را می نویسد:

و هذا دعاء لایرد فانه دعاء لاصناف البریه شامل

 می گوید که این دعایی است که حتما مستجاب می شود چون خیرش شامل همه است. ببینید این علامت مهمی است . وقتی که شما همه را منظور می کنید یعنی خودتان از رحمت شروع می کنید، یعنی همه را به چشم شفقت می بینید، همه را محتاج و نیازمند رحمت الهی می بینید، فرقی بین خودتان و دیگری نمی گزارید، در این دریای بزرگ خلایق غوطه می خورید و غرق می شوید، همین چیزی است که واقعا خداوند دوست دارد. همین یک نوع عبادت است و همین یک نوع پالایش روان است. که شما پاره ای از این فاصله ها را برداشته اید و بر یک بخشی از موانع چیره شده اید. از آن ها پریده اید . نمی گویید که ما برتریم. رحمت خداوند این طور نیست که از بالا اول به مسلمان ها برسد، همه یکی هستیم. جاهای دیگر هم ای بسا که آدمیانی باشند که محبوب خداوند باشند، ولی خداوند باشند. ما نمی دانیم و از قدیم گفته اند که اولیاء خداوند پنهانند. کسی آن ها را نمی شناسد و لازم نیست که در میان ما باشند. گفت: اولیاء خداوند ممکنند در اوباش. بنابراین ممکن است که آنجا هم اولیاء خداوند باشند.ظاهر یک چیز است و  باطن یک چیز دیگری است. همین که آدم یک دعایی کرد برای اصناف بریه ، یعنی برای همه مردم جهان، از مسلمان و نامسلمان و بودایی و مشرک و کمونیست و هر که می خواهد باشد و فرقی بین آن ها نگزارد ، باعث می شود که دعای او مستجاب شود.

دعا هرچه که توام با خست باشد، کمتر احتمال استجابت دارد تا وقتی که  گسترده تر باشد و از نظر شمول فراگیر تر باشد. در عین حال بزرگان ما گفته اند که  در شب های قدر عبادت کردن فقط دعا کردن نیست، بلکه گفته اند که عبادت کردن عبارت است از یک گفتگوی علمی که انسان بهره فکری از آن ببرد.

عبادت اصنافی دارد. شما می دانید که هر طایفه ای عبادت ویژه خودشان را دارند. این طور نیست که یک عبادت برای همگان یک معنا را بدهد یا شکل واحدی داشته باشد. به همین دلیل هم بود که بزرگان ما این عبادات را تقسیم می کردند به اینکه اگر روزه داریم روزه عوام داریم و روزه خواص هم داریم و روزه اخص الخواص داریم. اگر نماز داریم ، اگر حج داریم همه این ها را دارای مراتب می دانستند. یعنی می گفتند همان نماز را چند نفر با چند معنا می خوانند. روزه  را می گیرند اما چند پرده دارد و چند لایه دارد و در روزه هر کسی معنایی است که در روزه دیگری نیست و هکذا. لذا شکل بیرونی آن قدر معنا ندارد که عمق معنای درونی دارد. دوم اینکه آدمیان به میزان کمالی که یافته اند و بلوغی که از نظر روحی دارند نوع عبادتشان فرق دارد. عبادت یک کسی ممکن است فکر کردن باشد و عبادت کس دیگری ذکر گفتن است. یعنی عبادت یک شکل ندارد و آدمی باید ببیند که خودش چه کاره است؟ و در چه مرتبه ای از مراتب قرار دارد که  عبادت ویژه خودش را انتخاب بکند.

گاهی دیده ام که افرادی که به عبادت های ظاهری زیاد می پردازند حجم ظاهری عمل چشمشان را پر می کند ، یا از سر راحت طلبی است چون آن کارها معمولا راحت تر است یا اینکه واقعا از ندانستن است. یعنی کار دیگری بلد نیستند. یک نفر کارش این است که مدام به زیارت برود. خوب این هم کار خوبی است. اگر حد اقل کار زشتی نکند و پشت سر کسی غیبت نکند ، دروغ نگوید و به کسی آسیب نرساند و به همین کار اشتغال داشته باشد خوب است. اما کس دیگری از این کار لذت روحی نمی برد و بهره ای نمی برد و نمی تواند اشباع بشود، باید دنبال عبادت خودش بگردد. تیپ های فکری و تیپ های فکری عبادتشان علمی است. اگر حجم عمل بیرونیشان به اندازه دیگران نیست نباید خودشان را ملامت کنند. البته این باید آگاهانه صورت بگیرد. یعنی ممکن است کسی در طول ماه رمضان یک دور کامل قرآن را نخواند در عوض هشت آیه از قرآن را بخواند اما روی آن ها فکر بکند . این عبادت اوست.  به جای کسی که قرآن را به زبان عربی از اول تا آخر بخواند اما یک جمله و یک آیه از آن را نفهمد. اما گفته نمی شود شخص این کار را نکند چون ممکن است از او همین کار بر بیاید. اما کسی که کار برتری از او بر می آید حتما باید عباداتش را در آنجا قرار بدهد. و این در همه سال و در همه امور جاری است و فقط در ماه رمضان نیست.

خدا رحمت کند مرحوم شیخ صدوق که گفته است در شب های قدر بحث علمی برترین عبادت است. البته این را برای کسانی گفته که اهل علم و اهل نظر و اهل فکر هستند و می خواهند با فکر راه گشائی بکنند و راه زندگیشان را پیدا کنند و  نمی خواهند مقلد محض باشند و کورکورانه از کسی پیروی بکنند و می خواهند از آن روایت پیروی کنند که  گفت تفکر یک ساعت معادل 40 سال عبادت است. در قرآن آیاتی که در بخش پایانی سوره آل عمران است پنج آیه آمده که  در روایات هست که وقتی شخص سحر خیز از خواب برمی خیزد و به آسمان نگاه می کند خوب است که این آیات را بخواند. از اینجا شروع می شود که : ان فی خلق السماوات و الارض و اختلاف الیل و النهار لایات لاولی الالباب. از پیامبر نقل شده است که ایشان می فرمودند وای بر کسی که این آیات را در میان دو فک خودش بجود . یعنی به آن ها فکر نکند. این آیات اصلا در باب تفکر نقل شده اند.

در خلقت آسمان و زمین و در رفت و آمد شب و روز آیاتی است برای خردمندان و خردورزان.

حالا خردمندان کیانند؟ الذین یذکرون الله قیاما  و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض : کسانی که ایستاده ، خوابیده و نشسته یاد خدا می کنند و در باب خلقت آسمان و زمین تفکر می کنند و به این نتیجه می رسند که ربنا ما خلقت هذا باطلا : خداوندا این جهان را بیهوده و باطل نیافریدی. شما نگاه کنید در این آیه که گفتم در روایات آمده است که وقتی که سحرها بر می خیزید و برای شب زنده داران و سحرخیزان گفته شده است هنگامی که به آسمان و به ستاره ها نظر می کنید این آیات را بخوانید و درباره آن ها تامل بکنید.

مرحوم آقا جواد ملکی ، از بزرگان علمای اخلاق در قم بود. گفته اند که آقای خمینی در جوانی پای درس او می رفت که اگر می رفته هم خیلی جوان بوده ، یعنی به لحاظ تاریخی آقای خمینی قائدتا 18 یا 19 سال باید بوده باشد ، آن هم اگر در قم می بوده آن زمان و به درس او می رفته است. ادعایی است که عده ای کرده اند و من به لحاظ تاریخی خیلی این را قوی نمی بینم. آقا جواد ملکی خود از شاگردان مرحوم ملاحسین درجزینی بود. ملاحسین درجزینی یکی از بزرگ ترین عرفا و اولیاء خداوند در دو قرن پیش بود که مرحوم شیخ انصاری هم به درس او می رفت و گفته اند که صاحب نفس زکیه بود و قدرت های روحی فوق العاده ای داشت و شاگردان بسیار خوبی و بزرگی پروراند. یکی از آن ها آقا جواد ملکی تبریزی است که قبر او در قم قرار دارد.بعد آقا شیخ محمد بهاری است که قبرش در قریه بهار همدان قرار دارد و آ شیخ احمد کربلایی  و.... آقا جواد ملکی کتابی دارد به نام المراقبات فی اعمال سنه و در آن نوشته که در اول هر ماهی چکار باید کرد. البته همراه با احوال شخصی اوست و در بین آن کتاب بسیاری از مسائل شخصی خودش را و سخنان خودش را با خداوند آنجا در میان نهاده است. ایشان با اینکه از بکائین بود، گفته اند که هر وقت از خواب برمی خواسته است آن قدر گریه می کرد که دیگران را به تعجب وا می داشت. اهل تهجد بود. با همه این ها در کتاب خودش نوشته است که وقتی کسی نیمه شب از خواب برمی خیزد و به سر سجاده خودش می رود ، اگر مسئله ای دارد که می خواهد درباره آن فکر بکند مقدم است بر هر دعائی که می خواهد بخواند. یعنی تفکر را بر هر کاری مقدم دانسته است برای  اهل فکر، حتی برای عبادت ظاهری مانند خواندن دعا و خواندن نماز و هر چیز دیگری....

این آیات هم همین را می گویند که اولی الالباب  اهل دو کارند: یکی ذکر یکی فکر. الذین یذکرون الله قیاما  و قعودا و علی جنوبهم ، نشسته و خفته و ایستاده ذکر خدا می کنند و به یاد خداوندند و در خلقت آسمان و زمین تفکر می کنند و پی می برند که یک هدفی هست و یک معنائی  در این خلقت هست و باطل نیست. البته این خیلی نیاز به شرح و تفصیل دارد که  یعنی چه که خلقت آسمان و زمین باطل نیست و پوچ نیست و حق است . خود این واقعا فکر زیادی می برد و جای تامل بسیار دارد. ولی رسیدن به این نتیجه هم چیز مهمی است .  اگر شما بدانید و یقین کنید که خلقت جهان بیهوده و باطل نیست ،آدمی در طول زندگی  به راه ویژه ای می اندازد. اگر آدم فکر کند که خلقت جهان بیهوده است و باطل است و ما به این جهان پرتاب شده ایم و حساب و کتابو نظارت و آینده ای و مقصدی و غایتی وجود ندارد ، البته راه دیگری را در پیش می گیرد و به طور کلی انسان دیگری خواهد شد.

این ها چیزهایی است که در قرآن منعکس است و بزرگان هم گفته اند که تفکر در حال شان بسیار بالائی دارد و انسان نوع عبادت خودش را باید پیدا بکند و در عبادت خودش غوطه ور بشود و بداند که کاری را که می کند اگر عبادت خدا باشد و کمک به خلق باشد، قطعا مقبول خداوند هم خواهد شد . لذا در این شب ها یکی از چیزهایی که انسان باید به آن بیندیشد این است که عبادت ویژه من کدام است. این کافی نیست که ما در طول سال یک شب یا دو شب یک سری کارهایی را بکنیم و تمام شود. هر چیزی باید مستمر باشد . یک جمله ای از مولا علی عرض می کنم که در نهج البلاغه است. خیلی مهم است این را به یاد داشته باشید. ایشان می فرمایند: کار کوچکی که آدم بر آن مداومت کند بسیار بزرگ تر است از کار بزرگی که از او سر بزند. انسان وقتی برای یک کار عظیم آمادگی ندارد بعد از یک یا دو نوبت آن را کنار می گزارد. اما کار کوچکی که بر آن مداومت کند و در تمام طول سال آن را انجام بدهد رفته رفته به خورد روح می رود و تاثیر خودش را می گزارد.

شما ممکن است در ماه رمضان یک شب یا دو شب حجم عظیمی از عبادات را انجام بدهید . بعد هم رها کنید . این واقعا فنا می شود. یعنی درست مانند پولی است که آدم یک دفعه به دست می آورد و بعد هم آن را خرج می کند و تمام می شود. شما در طول سال باید دائما کاسبی کنید. باید دائما درآمد داشته باشید که روحتان همیشه سرمایه داشته باشد و توانگر باشد. این طور نباشد که پولی که به حسابتان می ریزید یک شبه خرج کنید. این همان چیزی است که بابا طاهر عریان می گوید:

خوشا آنان که دائم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بی

در قرآن هم هست: الذین هم فی صلوتهم  دائمون ، کسانی که دائما در نمازند. و این نماز که ذکر خداوند است مثل یک  آب باید همیشه روح  تشنه آدمی را سیراب کند. نه اینکه یک شب در طول سال آب بخورد و در تمام طول سال تشنه بماند.این چنین نهالی و گیاهی در روح آدمی سبز نمی شود. دو شب گلستان است و بقیه شب ها خارزار است.

نگویمت که همه ساله می پرستی کن

سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش

این دستورالعمل حافظ است. ولی اگر از مولوی بشنوید می گوید که نه همه سال می بخور . یعنی همیشه باید مست باشی ، نه اینکه یک یا دو شب مست باشی و بقیه همین طور هشیار در میانه مستان بنشینی

شاد آن مستان که چون می می خورند

عقل های پخته حسرت می خورند

یک می می نوشند که دیگران که عاقل هستند از مستی آن ها حسرت می خورند. یعنی مقام مافوق عقل پیدا می کنند. عقلشان هم مست می شود.به قول مولانا:

چون که مستم کرده ای حدم مزن

شرع مستان را نیارد حد زدن

چون شدم هشیار خود حدم بزن

که نخواهم گشت خود هشیار من

لذت تخصیص تو وقت خطاب

آن کند که ناید از صد خم شراب

من مستی همیشگی برای شما آرزو می کنم و امیدوارم دیگران را هم در این مستی شریک بکنید. دعا کنید خداوند رزق همه ما را ان شاء الله افزون تر کند. برکاتی که در این شب ها نازل می کند سهم عظیم و وافری نصیب ما کند . ان شاء الله خداوند برای همه عالمیان صلح و امنیت را بگستراند و همه را زیر چتر وسایه حمایت خود بگیرد. این روزگار دشواری که بر ما ایرانیان می گزرد به لطف و عنایت خودش آسان کند. ان شاء الله این روز روشن را پیش چشم خودمان بعد از این شب های تاریک ببینیم. همان که پیامبر گفت: خدایا بر ما مسلط مکن کسانی که بر ما رحم نمی کنند . بلکه کسانی را بر ما مسلط کن که قدر حکمرانی را می دانند و قدرت و شجاعت عدالت ورزیدن را دارند و قابلیت و ظرفیت مهر ورزیدن با خلق را دارند و آدمیان را به کمال خودشان سوق می دهند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

 

 

                                                                            

 

 

بازگشت به نامه های دکتر سروش