www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

  مصاحبه خبرگزاری كار ايران با دکتر سروش

 تاريخ: 1382/10/15 

دكتر عبدالكريم سروش در گفت‌‏وگو با ايلنا:
وقتی فقه فربه با استبداد عجين شود، اخلاق به صورت مضاعف رنگ‌‏ می بازد
اخلاق از اولين قربانيان استبداد است

تهران- خبرگزاري كار ايران
در جامعه‏اي كه فقه فربه با استبداد گره بخورد و استبداد سياسي مبتني بر فقه باشد و فقه به طريق‌‏ استبدادي اعمال شود، اخلاق به صورت مضاعف تحت فشار قرار مي‏گيرد و آخرين رمق‏هاي آن از بدنش خارج مي‏شود.

دكتر عبدالكريم سروش در گفت‌‏وگو با خبرنگار انديشه ايلنا ضمن بيان اين مطلب درباره آسيب‌‏ها و بحران‌‏هاي رويكرد اخلاقي در جامعه گفت: قصه افول اخلاق در ميان ما دو دليل مهم و اصلي دارد. اول اينكه در دوره‏اي علم فقه غلبه خاص يافت و دليل‏دوم اينكه ما قرن‏هاست، تحت نظام‏هاي استبدادي ‏ز‏ندگي كرده‌‏ايم.
وي دربار فربه بودن فقه و تأثير آن بر اخلاق تصريح كرد: تأكيد بر اينكه انسان مسلمان كسي است كه رفتارش با فقه منطبق باشد و به طور كلي فربهي علم فقه به لاغر و نحيف شدن اخلاق منجر شد. اين نه تنها در عمل كه در نظر نيز به وقوع پيوست. وقتي اخلاق را كنار گذاشتيم، فقه هم زيان ديد.
دكتر سروش درباره آفت دوم اخلاق كه نظام‏هاي استبدادي هستند، گفت: نظام‌‏هاي استبدادي عيوب و نقايص بسيار دارند. يكي از بدترين و مهيب‏ترين نقص اين نظام‏ها عقب‏ماندگي اخلاق است. اخلاق در سايه نظام‏هاي ‏استبدادي رشد نمي‏كند و دچار خفقان مي‏شود.
وي افزود: عموم‏مردم مي‏پندارند چون ‏استبداد به آنها زور مي‏گويد، بد است؛ البته اين يكي از رذايل نظام‏هاي استبدادي است؛ اما مهمتر آنكه استبداد بد است، چون به اخلاق زور مي‏گويد؛ يعني اساساً اخلاقي باقي نمي‏گذارد،به صورتي كه اخلاق به طور كامل خفه مي‏شود.
مؤلف كتاب"فربه‌‏تر از ايدئولوژي" درباره ويژگي‌‏هاي نظام‌‏هاي استبدادي تصريح كرد: در نظام‏هاي استبدادي هرمي وجود دارد كه قاعده آن‏ را مردم تشكيل مي‏دهند و در صدر آن‏حاكمان جاي مي‏گيرند و چون نظام استبدادي است، هيچ قاعده‏اي براي گرفتن حق، جز نزديك شدن حاكمان يا رأس هرم وجود ندارد.

دكتر سروش در اين باره خاطر نشان كرد: هر چه فرد خود را به مراكز قدرت نزديك كند, قدرتمندترمي‏شود و مي‏تواند حق و حقوق خود را بگيرد و بلكه از آن نيز فراتر برود. يعني براي رسيدن به رأس هرم قدرت، هر حق و فضيلت‌ ‏و ارزشي را زير پاي نهادن. در اين صورت مردمان، نردبان فرد مي‏شوند و همه چيز براي كسب اقتدار و تقرب به مسندنشينان قدرت جنبه‏اي ابزاري مي‏يابد. بدين ترتيب اخلاق از اولين قربانيان استبداد خواهد بود.
اين پژوهشگر با اشاره به مصداق‌‏هاي نقد اخلاقي نمونه‌‏اي از آن را نقد اخلاقي قدرت، دين و سياست دانست و خاطر نشان كرد: در حال حاضر عده‏اي از روحانيون، دموكراسي را نقد اخلاقي مي‏كنند؛ به اين معنا كه مي‏گويند در دموكراسي يك نوع آزادي و بي‏بند و باري پديد خواهد آمد كه اين بي‏بند و باري به رذيلت‏ها و مفاسدي منتهي خواهد شد كه ما آنها را از نظر اخلاقي مذموم مي‏شماريم.
دكتر سروش گفت: امروز عده‏اي از انديشمندان غربي و بخصوص طرفداران هابرماس، نسبت به مدرنيته نقد دارند. آنها مي‏گويند كه مدرنيته به وعده‏هاي خود وفا نكرده است. اين هم يك نقد است. شما وعده داده‏ايد جهان را آباد مي‏كنيد، آدميان را به حقوقشان برسانيد، استعمار را از جهان برچينيد و جنگ ميان ملل را ميان ببريد؛ ولي به وعده‏هاي خود وفا نكرده‏ايد.
وي افزود: اين نقد به قرائت حداكثري از دين نيز وارد است. اديان وعده‏هاي خيلي كمي به مردم داده‏اند؛ ولي كساني كه متمايل به دين حداكثري هستند، معتقدند اديان براي تمام دنيا و آخرت مردم وعده‏هاي بسيار داده‏اند. اين معنا از دين را مي‏توان نقد كرد و گفت آن وعده‏ها كجا تحقق يافته است. مردمي كه چند هزار سال است به اديان معتقدند، كجا به وعده‏هاي دين حداكثري دست يافته‏اند. گريبان اين دين را به راحتي مي‏توان گرفت.
مؤلف كتاب" اخلاق خدايان" درباره راه‌‏هاي گريز از نقدهاي اخلاقي تصريح كرد: يكي از كارهايي كه براي كمتر شدن اين نقدها مي‏توان انجام داد، اين است‏كه كمتر وعده داد. اين خيلي مهم است هر قدر كمتر وعده داده شود، كفايت بيشتري كسب مي‏شود و پاسخگويي‏ در مقابل نقدها نيز آسان‏تر خواهد شد.
دكتر سروش يا طرح اين پرسش كه آيا نظام ولايي به رذايل ويژه‏اي منتهي خواهد شد يا نه؟ اين پرسش را نقدي اخلاقي به نظام سياسي ولايي دانست.

وي گفت: اگر ما از طريق اخلاقي، جامعه‏شناختي و علت و معلول‏هاي اجتماعي نشان دهيم كه نظام ولايي خواسته يا ناخواسته مولد پاره‏اي از رذايل يا فضايل در جامعه خواهند شد، اين نقد اخلاقي سياست در كشور ماست. همچنين است نقد اخلاقي استبداد و ساير امور.
دكتر سروش با اشاره به اينكه تماميت وجود آدمي بايد محفوظ بماند تصريح كرد: اگر چيزي آمد و آدمي را شكست و خرد كرد، اين را نقد اخلاقي مي‏كنيم و مي‏گوييم اين مولد يك رذيلت است. مي‏گوييم استبداد بد است، چون تماميت ‏آدمي را مي‏ستاند و او را خرد و له مي‏كند. مرحوم اقبال لاهوري هم كه نقد بردگي مي‏كرد به اين دليل بود كه در بردگي‏ آدمي له مي‏شود، حرمت و تماميت و كرامت او به صفر مي‏رسد.
وي تصريح كرد: پاره‏اي از مسائل چون استبداد غير اخلاقي هستند؛ به اين دليل كه ذاتاً‏ به بي‏عدالتي منجر مي‏شود. اين فرضي مبنايي است؛ يعني ما اين‏ مقولات را عين بي‏اخلاقي و بي‏ادبي مي‏دانيم. اين در كنار يك فرض مبنايي ديگر كه مي‌‏گويد "بايد اخلاقي زيست"، قرار مي‏گيرد.
گفتني است متن كامل گفت‌‏وگوي با دكتر سروش درباره" اخلاق و نقد اخلاقي امور" فردا سه‌‏شنبه 16 دي ماه توسط خبرگزاري كار ايران، ايلنا، ارسال مي‌‏شود.
پايان پيام

http://www.ilna.ir

 

بازگشت به مصاحپه با دکتر سروش