تاريخ : 1382/10/16
اخلاق و نقد اخلاقی در گفتوگو با
دكتر عبدالكريم سروش
ارزشهای منفی بيگانگان و ارزشهای مثبت خودیها هستند
تهران- خبرگزاري كار
ايران
گفتوگو از: سعيد راعي
منتظر ماندهام تا بيايد. فضاي اتاق سرد است و بخاري را براي گرم
كردن اتاقي كه قرار است در آن با دكتر سروش گفتوگو كنم، روشن
كردهاند. بوي آهن تفته ميآيد.
چند ماهيست كه كسي به آنجا نيامده؛ گويا من و دكتر سروش، كه خود از
بانيان مؤسسه معرفت وپژوهش است، اولين برنامه رسمي را پس از
بازگشايي مؤسسه داريم. لايهاي خاك قطور تمام وسايل را پوشانده
است؛ با اينكه چهار روز از رفع پلمب مؤسسه معرفت و پژوهش ميگذرد؛
اما مشخص است كه هنوز كسي مجال گردگيري و آغاز فعاليت رسمي را
نيافته است. حدود شش ماه ميشود كه مؤسسه پلمب بوده و بعدازظهر
پنجشنبه 27 آذر ماه بازگشايي شده است. روي ديوار تابلوي خطي، چشم
نواز ميكند"عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد/اي عجب من عاشق اين هر
دو ضد". مثنوي خاك گرفتهاي را ميگشايم. جلد اول؛ دفتر اول؛
حكايت آشناست؛ ماجراي آن اعرابي كه سبوي آب خاك آلودهاي را براي
پادشاه ميبرد. ميخوانم" اي كه يك ديدارتان ديدارها/ اي نثار
ديدتان دينارها" شعر را ادامه ميدهم" تا بدين جا بهر دينار
آمدم/چون رسيدم مست ديدار آمدم/ بحر نان شخصي سوي نانوا دويد/ داد
جان چون حسن نانوا را بديد" دكتر سروش ميآيد؛ مثنوي را به جاي
خود ميگذارم و گفتوگو را آغاز ميكنيم.
آقاي دكتر چنديست كه شما در ايران نيستند و
ما مهجور از اين فراق. واقع اين است كه وقتي به آثار شما در يكي-
دو سال اخير نگاه ميكنيم, يك وجه مشترك در اكثر آن آثار وجود
دارد. " اخلاق خدايان" مجموعهاي از مقالات شماست كه سال 80 در يك
مجلد به چاپ رسيده است. مقالاتي چون "جامعه مدني؛ جامعه اخلاقي" و
" نقد اخلاقي قدرت" از شما منتشر شده است. چند سخنراني كه اينجا دو
مورد از آنها بيشتر مد نظر بنده است؛ يكي "تجديد تجربه اعتزال" كه
در آن معتزله را به عنوان يك مكتب عقلي و اخلاقي مورد مداقه قرار
دادهايد و ديگري "نسبت اخلاق و قدرت سياسي" است. ضمن اينكه حتي
در اين نوبت كه به يمن مولانا به ايران آمدهايد سخناني درباره وي
بيان داشتهايد كه در آنجا به علل مدح خاموشي نزد مولانا
پرداختهايد. از آن جمله بود دليل اخلاقي خاموشي نزد مولانا. فصل
مشترك تمام اين كارها كه فرصتي حدوداً دو ساله را در بر ميگيرد،
اخلاق است. با اين مقدمه سئوال خود را مطرح ميكنم.
ميپذيرند كه مسأله دكتر عبدالكريم سروش در اين دو سال اخير
"اخلاق " بوده است؟
حق باشماست. بله ميپذيرم كه در اين دو سال هم مسأله من اخلاق
بوده است. ميگويم" در اين دو سال هم"؛ چون پيشتر نيز اخلاق
موضوع مورد توجهي براي من بوده است. از ابتداي انقلاب كه به ايران
بازگشتم فلسفه و علم اخلاق را در دانشگاه تدريس ميكردم و همواره
قصه اخلاق، مشغله فكري من بوده است و من هيچگاه از اهميت آن، چه در
حوزه عمل و چه در حوزه نظر، غافل نبودهام و همواره سعي كردهام
دانشجويان خود را نيز به سوي تأمل در اخلاق سوق دهم.
اين قضيه تا كجا ادامه يافت؟
تا آنجا كه رفته رفته جوانب عملي قضية براي من برجستهتر شد؛ يعني
در ابتداء من بيشتر فلسفه اخلاق تدريس ميكردم اما از دورهاي
بيشتر به علم اخلاق معطوف شدم.
از چه منظري به اين مسأله پرداختيد؟
ميدانيد كه فلسفه اخلاق، معرفتي درجه دوم است، يعني فلسفه علم
اخلاق. در حالي كه علم اخلاق، معرفتي درجه اول است كه مستقيماً به
عمل و جهان خارج و رفتار آدميان تعلق دارد. من در علم اخلاق كوشيدم
پايههاي خاصي را بنا نهم و به صورت خاص از "خود" آغاز كردم؛ به
اين معني كه به دانشجويان آموختم كه ما يك "خود" داريم و يك
"بيگانه". تمام همت علم اخلاق اين است كه خود را از "بيگانه"خالص
كند و به قولي بيگانه پيرايي كند.
اين بيگانه پيرايي چه معنايي دارد؟
بدين معني كه رذايل همه بيگانهاند و از جنس ما آدميان نيستند؛
اگرهم به درون خانه وجود ما رخنهكنند، بايد آنها را بيرون راند؛
اما فضايل از جنس ما هستند و زماني كه در خانه وجود ما منزل كنند
ما را خودتر و "خود" ما را فربه تر خواهند كرد. بدين سبب است كه
رفتار آدميان به خوب و بد تقسيم ميشود و ارزشها نيز وجه مثبت و
منفي مييابند. ارزشهاي منفي همان بيگانگان هستند و ارزشهاي
مثبت همان خوديها.
چه چيز باعث عطف نظر شما به اخلاق بود؟
همواره توجه من به اين مسأله معطوف بود كه چرا ما ايرانيان؛ و به
طريق اولي؛ ما مسلمانان، علي رغم بحثهاي طولاني، مفصل و گاه عميق
كه درباب اخلاق داشتهايم و داريم و بر منابر ما موعظه و نصيحت
گفته ميشود و اخلاق تعليم داده ميشود تا اين حد از اخلاق حقيقي
دور هستيم- اگر به كسي اهانت نباشد- اين قدر بياخلاق هستيم. چرا
در ميان ما تا اين اندازه دروغ و غيبت و هتكآبروي ديگران رواج
دارد. مهمتر آنكه چرا احكام فقهي نزد ما از احكام اخلاقي برتر و
مهمتر شمرده ميشوند يا چگونه است كه نماز يك مسلمان مقيد ترك
نميشود؛ اما زبانش را در كنترل خود ندارد و به سادگي دروغ
ميگويد، غيبت ميكند و هتكحرمتمينمايد. به اين مسائل،
حقوقآدميان را نيز اضافه كنيد. چگونه است كساني كه به واجبات
فقهي و ديني خود تا اين اندازه حرمت مينهند؛ اما وقتي پاي حقوق
ديگران پيش ميآيد تا اين اندازه آسانگير و متساهل ميشوند و
ميتوانند حقوق ديگران را پاي مال كنند.
خوب گويا دلايل را تنها نميتوان از درون خود اخلاق جست بايد
بله دقيقاً. چنين بود كه رفتهرفته توجه من از نظريهپردازي
دربارة فلسفه اخلاق و علم اخلاق به سوي شرايط اجتماعي، اقتصادي و
روانشناختي براي رسوخ فضايل اخلاقي در جان و رفتار آدميان جلب شد
و عطف نظري به سابقه اين امر در فرهنگ خودمان كردم.
ادامه دارد
http://www.ilna.ir
|