www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

  مصاحبه خبرگزاری كار ايران با دکتر سروش

 تاريخ: 1382/10/16 

اخلاق و نقد اخلاقی در گفت‌‏وگو با دكتر عبدالكريم سروش
گريبان دين حداكثری را به راحتی می‌‏توان گرفت
كجا مومنان به وعده‌‏های دين حداكثری دست يافته‌‏اند؟

تهران- خبرگزاري كار ايران
اگر اجازه بدهيد به بحث نقد اخلاقي بپردازيم. بي شك وقتي شما از نقد اخلاقي سخن مي‌‏گوييد، مفروضاتي را در ذهن داريد. پيش از اينكه بدانيم اين نقد اخلاقي به چه معناست؛ بايد از مفروضات شما آگاه باشيم. اينكه اصلاً چرا بايد اخلاقي بود و اساساً اين اخلاقي بودن به چه معناست و مقولات بنياديني از اين دست؟

مهمترين اصل در علم اخلاق اين است كه بايد اخلاقي بود و بايد اخلاقي زيست. اگر كسي از من بپرسد دليل شما براي اين سخن چيست؛ خواهم گفت كه هيچ دليلي براي اين سخن ندارم اين فرض يا مبنايي است كه براي رسيدن به مقصود بايد آن را برگرفت و اختيار كرد.

فكر مي‌‏كنم كسي هم با اين موضوع مشكلي نداشته باشد كه بايد اخلاقي بود؛ ولي......

اميدوارم كسي مشكلي نداشته باشد، اگر هم داشته باشد، من نمي‌‏توانم مشكل او را حل كنم. اين اولين اصل است, درست مثل اين‌‏كه كسي بگويد عالم خارج وجود ندارد. من يقين دارم كه هيچ مكتب فلسفي‌‏اي نمي‌‏تواند پاسخ اين فرد را بدهد, يعني اثبات كند كه جهان خارج وجود دارد؛ چون دليلي وجود ندارد، پس بايد از مبنا و اصلي آغاز كنيم و آن اين‌‏ است كه من كسي هستم كه روبروي شما نشسته‌‏ام و شما كسي هستيد كه روبرو من نشسته‌‏ايد؛ هم من وجود دارم هم شما و با هم گفت‌‏وگوي معقول داريم؛ حال اگر شما تصور كنيد كه خواب‌‏مي‌‏بينيد و من هم فكر كنم كه خواب مي‌‏بينم، هيچ وقت نمي‌‏توانيم اثبات كنيم كه هستيم و سخن مي‌‏گوييم.

اين فرض در اخلاق كه بايداخلاقي بود و اخلاقي زيست مورد مناقشه نيست؛ اما از همين جا مشكل آغاز مي‌‏شود...

بله. به قول حافظ؛ "كه عشق آسان نمود اول؛ ولي افتاد مشكل‌‏ها". بسيار خوب ما اخلاق را پذيرفتيم؛ اما اين اخلاق چيست؟ اخلاقي زيستن به چه معناست؟ اينكه سقراط مي‌‏گفت"زندگي ناسنجيده ارزش زيستن ندارد"؛حرفي معقول است؛ اما زندگي سنجيده و اساساً سنجش چيست و ترازوي سنجش ما كدام است؟ همه اين‌‏ها سئوال‌‏هاي مهمي است كه پاسخ به آن‌‏ها آسان نيست. البته مكاتب اخلاقي بسيار متفاوت و متنوعي هستند كه مي‌‏توانند براي ما مبنا قرار گيرند و موضع و رويكرد ما را مشخص سازند، ولي مهم اين است كه اعتقاد داشته باشيد بالاخره بايد از يك موضع اخلاقي حركت كرد. بايد تصميم بگيرد كه مكتب شما چيست؟ ارسطويي هستيد يا كانتي، فايده‌‏گرا، فضيلت‌‏گرا يا... به هر حال بايد موضع خود را مشخص كنيد. در نقد اخلاقي نيز بايد از موضع اخلاقي خود به فقه, قدرت, دين و مسائل ديگر نزديك شويد و آن‌‏ها را مورد انتقاد قرار دهيد. البته مورد انتقاد قرار دادن يعني روشنگري مقولات و نه ايراد گرفتن.

اگر بتوان گفت كه نقد يك روش است؛ آنگاه نقد اخلاقي به معني روش اعمال ارزش‌‏ها نسبت به امور مي‌‏شود يا بهتر است بگوييم آنگاه نقد اخلاقي به معني روش ارزش- داوري نسبت به امور است؛ يا اين تعريف را مي‌‏پذيريد؟

نقد خود يك روش نيست؛ بلكه نقد روشي دارد؛ يعني به روشي بايد نقد كرد و آن عبارت است از ايستادن در موضعي و مسلح و مجهز بودن به مفاهيم, تصورات و تصديقات و آن گاه حمل كردن اين مفاهيم و تصورات و تصديقات را بر مقوله مورد نقد؛ تا بتوان از اين طريق براي آن‌‏ها حكمي متقن صادر كرد. البته نقد گاهي به نشان دادن ناسازگاري‌‏هاي دروني يك نظام نيز گفته مي‌‏شود و حتي گاه به اوراق كردن يك نظام نيز نقد مي‌‏گويند. همه اين مسائل نقد است. مثلاً در دوره‌‏اي عده‌‏اي دركشور به نقد ماركسيسم ‏پرداختند و به اين طريق ناسازگاري دروني اين نظام را نشان ‌‏دادند؛ آنها نقد فلسفي مي‌‏كردند؛ يعني مي‌‏گفتند پاره‌‏اي از مسائل اين مكتب با پاره‌‏اي از اصول فلسفي ثابت شده منافات دارد. گاهي هم نقد اخلاقي مي‌‏كردند و مي‌‏گفتند مكتب ماركسيسم نهايتاً به يك تمركز قوي دولتي منتهي مي‌‏شود كه اين تمركز نهايتاً از يك استبداد مهيب سر بر مي‌‏آورد.

من بحث شما را در سطح نظري درك مي‌‏كنم؛ اما وقتي مي‌‏خواهم به صورت مصداقي آن را اعمال كنم دچار مشكل مي‌‏شوم. اگر ممكن است كمي مصداقي‌‏تر به موضوع بپردازيد؟

وقتي مي‌‏گوييم نقد اخلاقي فقه يا سياست؛ دقيقاً به دنبال پياده كردن نظريات در عمل هستيم. مثلاً مي‌‏جوييم كه آيا نظام ولايي به رذايل ويژه‌‏اي منتهي خواهد شد يا نه؟ اين نقد اخلاقي نظام سياسي ولايي است. اگر ما بتوانيم از طريق اخلاقي، جامعه‌‏شناختي و علت و معلول‌‏هاي اجتماعي نشان دهيم كه نظام ولايي خواسته يا ناخواسته مولد پاره‌‏اي از رذايل يا فضايل در جامعه خواهند شد، اين نقد اخلاقي سياست در كشور ماست. همچنين است نقد اخلاقي استبداد. نقد اخلاقي دموكراسي نيز همين‌‏طور است.
در حال حاضر عده‌‏اي از روحانيون، دموكراسي را نقد اخلاقي مي‌‏كنند؛ به اين معنا كه مي‌‏گويند در دموكراسي يك نوع آزادي و بي‌‏بند و باري پديد خواهد آمد كه اين بي‌‏بند و باري به رذيلت‌‏ها و مفاسدي منتهي خواهد شد كه ما آنها را از نظر اخلاقي مذموم مي‌‏شماريم. اين نقد اخلاقي دموكراسي است. خوب اگر صحيح باشد واقعاً نقد اخلاقي دموكراسي است.
امروز عده‌‏اي از انديشمندان غربي و بخصوص طرفداران هابرماس، نسبت به مدرنيته نقد دارند. آنها مي‌‏گويند كه مدرنيته به وعده‌‏هاي خود وفا نكرده است. اين هم يك نقد است. شما وعده داده‌‏ايد جهان را آباد مي‌‏كنيد، آدميان را به حقوقشان برسانيد، استعمار را از جهان برچينيد و جنگ ميان ملل را ميان ببريد و....؛ ولي به وعده‌‏هاي خود وفا نكرده‌‏ايد.

عين اين نقد را هم مي‌‏توان درباره دين به كار برد يعني گفت كه دين وعده‌‏ها زيادي به مردم داده و نتوانسته به آن عمل كند؟

اين قرائت حداكثري از دين است. بنده شخصاً معتقدم اديان و عده‌‏هاي خيلي كمي به مردم داده‌‏اند؛ ولي كساني كه متمايل به دين حداكثري هستند، معتقدند اديان براي تمام دنيا و اخرت مردم وعده‌‏هاي بسيار داده‌‏اند. اين معنا از دين را مي‌‏توان نقد كرد و گفت آن وعده‌‏ها كجا تحقق يافته است. مردمي كه چند هزار سال است به اديان معتقدند، كجا به وعده‌‏هاي دين حداكثري دست يافته‌‏اند. گريبان اين دين را به راحتي مي‌‏توان گرفت. حرف من نيز همين است. يكي از كارهايي كه براي كمتر شدن اين نقدها مي‌‏توان انجام داد، اين است‌‏كه بايد كمتر وعده داد. اين خيلي مهم است هر قدر كمتر وعده داده شود، كفايت بيشتري كسب مي‌‏شود و پاسخگويي‌‏ در مقابل نقدها نيز آسان‌‏تر خواهد شد.

دامه دارد.....

http://www.ilna.ir

 

بازگشت به مصاحپه با دکتر سروش