www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

  روشنفكرى دينى به دنبال جامعه ايمانى

 شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۳ - ۴ رجب ۱۴۲۵ - ۲۱ اوت ۲۰۰۴

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گروه سياسى، رضا خجسته رحيمى: عبدالكريم سروش آنگاهى كه در ميانه مخاطبان و شاگردانش حاضر شد، حاضران به احترام او دست بر دست زدند تا سلامى بر او كرده باشند كه او اگرچه ستاره اى سينمايى يا ورزشى نيست اما به واقع ستاره روشنفكرى دينى در ايران است. شاگردان همه مى دانند كه بايد حضور احتمالاً كوتاه او را در ايران مغتنم شمارند كه روشنفكرى دينى نفس از سينه او مى كشد و آنگاهى كه استاد در ايران نيست بازار اين روشنفكرى كم رونق تر است. چهارشنبه اى كه گذشت سروش به فستيوال تابستانى انجمن هاى اميركبير آمد تا چهارمين درس گفتار خود را در باب «جامعه دينى و جامعه اخلاقى» به حاضران ابلاغ كند و مهر پايانى بر كلاس چهار جلسه اى خويش بزند.

او آمده بود تا با شاگردان تابستانى اش نيز خداحافظى كند، شاگردانى كه تكثر طيف سنى شان قابل تحليل نبود. كه دست تقدير در جمع آورى شاگردان اين معلم پلوراليسم در ايران، پلورال عمل كرده بود. در ميان صندلى نشستگان كلاس سروش هم دانش آموز دبيرستانى بود و هم پيرمرد و هم روحانى، هم شاگرد ۱۷ ساله بود و هم شاگرد ۷۰ ساله.

استاد روشنفكرى دينى در جلسه سوم از درس گفتارهاى خود از پلوراليسم و تكثر اخلاقى سخن گفته بود و آن روز، در جلسه آخر لباسى مشبك و متكثر پوشيده بود تا نشانه اى از جلسه پيش هم به همراه آورده باشد و اكنون اين آخرين جلسه بود: «بايد بحث جامعه دينى و جامعه اخلاقى را به سامان و پايان برسانيم اگرچه پايانى براى اين بحث نيست.» اما استاد در جلسه هاى پيش چه گفته بود؟ «ما در سه جلسه گذشته از نكته هايى با هم سخن گفتيم: در باب پلوراليسم اخلاقى و نسبت قانون و اخلاق، در باب مرجعيت اخلاقى و اينكه حكومت گرچه مرجع قانون است اما مرجع اخلاق و افكار نيست.

همچنين بر اين نكته بارها تاكيد ورزيديم كه جامعه اخلاقى متشكل از دو ركن است: آزادى انتخاب و حسن انتخاب. گفتيم كه جامعه اخلاقى آرمانى جامعه اى است كه در آن اين دو ستون زير سقف اخلاق زده شده باشد. تصريح كرديم كه البته ما به دنبال جامعه اى آرمانى نيستيم بلكه هرچه به اين دو نزديك تر شويم، نيكوتر است. گفتيم كه جوامع ليبرال بر نكته اول تاكيد كرده اند و جوامع دينى بر نكته دوم و اين هر دو از لحاظ اخلاقى نقصان دارند. سئوالى را از ابتدا تكرار كرديم و آن اين بود كه آيا بداختيارى بهتر است يا خوب اختيارى و پاسخ من هم اين بوده است كه در يك جامعه اخلاقى، نيك اختيارى بيشتر از بداختيارى خواهد بود.»

• جامعه دينى از نظر فقيهان

سروش در سه جلسه پيش از جامعه اخلاقى سخن گفته بود و آن روز در حالى كه بر آن اعتقاد بود كه «اخلاق مقدم بر ديندارى است و خودديندارى يك انتخاب اخلاقى است و در دل اخلاق مى نشيند» آمده بود تا به استقلال درباره جامعه دينى و تعريف آن سخن بگويد. استاد البته تاكيد كرد كه تعريف جامعه دينى بسيار مشكل است. او اين سخن را گفت تا اگر پاره اى ابهامات و بن بست ها در سخن او به چشم آمد فهميدنى به نظر آيد كه به واقع ارائه تعريفى خالى از تناقض و ايراد از جامعه دينى كارى آسان نبود. سروش ابتدا به سراغ روحانيون و تعريف آنها از جامعه دينى و غيردينى رفت: «اگر از پاره اى روحانيون بپرسيد كه جامعه دينى و غيردينى چگونه جامعه اى است توضيح آنها در نهايت به جامعه فقهى و غيرفقهى مى رسد چرا كه فقه بيرونى ترين و آشكارترين لايه ديانت است.

بنابراين آنها مى گويند كه در يك جامعه دينى و اسلامى احكام فقهى بايد رعايت شود. بدين ترتيب در جوامع دينى مدنظر آنها به اين قواعد فقهى، صورتى قانونى هم بخشيده مى شود. اين يك نوع تبيين از جامعه دينى و غيردينى است. شما هم ديده ايد كه بيشترين گله اى كه در منابر و سخنرانى ها و راديو و تلويزيون از فساد در جامعه مى شود، فساد برآمده از عمل نكردن به احكام فقهى است. چون به احكام فقهى عمل نمى شود نتيجه مى گيرند كه دست توطئه گرى در كار و سكولاريسم نيز مشغول گسترش است. روحانيون البته على العموم حاملان دانش فقهى اند و بايد نيز چنين حكم كنند. آنها هدف از حكومت دينى را هم اجراى احكام الله مى خوانند كه همان احكام فقهى است.» داستان اين گروه كه تمام شد عبدالكريم سروش به سراغ گروهى رفت كه جامعه دينى را مساوى با جامعه اخلاقى مى دانند.

او متذكر شد كه اگرچه اين مدعا (جامعه اخلاقى يعنى جامعه دينى) بسيار بديهى به نظر مى رسد و گروه اولى ها مى گويند كه ما منكر آن نيستيم و فقه هيچ مخالفتى با اخلاق ندارد اما در عمل مى بينيم كه توجه آنها در برخى جاها بيشتر بر احكام فقهى است تا احكام اخلاقى. استاد روشنفكرى دينى حديث اخلاق و جامعه اخلاقى را پيش از اين در جلسه هاى قبل گفته بود و بنابراين به اختصار از مدعاهاى اين گروه سخن گفت: «اخلاق چيزى است كه اولويت هاى شما را در عمل، انتخاب و مشخص مى كند. او به شما مى گويد كه در چندراهى هاى زندگى كدام راه را برگزينيد.»

• سروش به دنبال راه سوم

اما سروش خود به دنبال تعريف ديگرى از جامعه دينى بود. سروش از تعريف سوم سخن مى گفت، از «راه سوم»: «يك تعريف سومى هم هست كه من در نوشتار خودم بيشتر بر آن تاكيد مى كنم و آن تاكيد و انگشت نهادن بر عنصر ايمان است. ايمان مخفى ترين لايه دين و امرى قلبى و روحى و ناديدنى است. خيلى هم شخصى است و جامه اى است كه به قامت افراد دوخته مى شود.» اما اين ايمان چگونه مى توانست جامعه اى دينى را سامان بخشد؟ «اين ايمان آدمى را پر مى كند. هيچ تعبيرى بهتر از پر كردن به عقل من نمى رسد.» از نظر سروش «آدمى باايمان تراشيده مى شود، نازك مى شود و بيگانگان را از خود بيرون مى ريزد و آنگاهى كه انسان اينچنين از زوائد خالى مى شود، فوق العاده فربه هم خواهد شد.»

سروش بنابراين گفت كه جامعه دينى يك جامعه ايمانى است و نه جامعه فقهى و جامعه اخلاقى (او البته آن دو را نفى نكرد كه آنها را كامل نمى ديد) و بنابراين بايد توجه داشت كه جامعه دينى در حقيقت آن جامعه اى است كه ظهور چنين ايمان هايى را ممكن مى كند و همچنين آن جامعه اى است كه در آن فضا آنقدر باز است كه ايمان آدمى مجال بروز پيدا مى كند. سروش تعريف خود از جامعه دينى را به گونه اى ديگر هم صورت بندى كرد: «در تعريف جامعه اخلاقى گفتيم كه جامعه اخلاقى جامعه اى است كه در آن امكان انتخاب اخلاقى و حسن انتخاب اخلاقى وجود داشته باشد. همچنين گفتيم كه انتخاب دينى نيز نوعى انتخاب اخلاقى است.

بنابراين مى توان گفت كه جامعه دينى آن جامعه اى است كه در آن امكان انتخاب دينى و حسن انتخاب دينى وجود داشته باشد.» اين روشنفكر دينى در رفع ابهام از سخن خود سئوالى را نيز به نيابت از حاضران از خود پرسيد: حال كه ما حكومت را مرجع دينى نمى دانيم، دين حق و حسن انتخاب دينى كدام است و چه كسى بايد مرجع اين تصميم گيرى و انتخاب باشد؟ پاسخ نيز چنين بود: «تبيين و توضيح كار انديشمندان جامعه است و انتخاب كنندگان در نهايت خود مردم هستند.» اما سروش مى دانست كه اين تعريف برآمده از نگاهى آرمانى به جامعه دينى است: «اين تعريف آرمانى جامعه دينى است و روشنفكران دينى هم به دنبال تحقق پيدا كردن جامعه دينى با اين خصوصيات اند. ولى همه مى دانيم كه آنچه در عمل رخ مى دهد با اين ادعا و سخن تفاوت و فاصله زيادى دارد.»

اما چه چيزى دستيابى به اين جامعه آرمانى را غيرممكن مى كرد: «نوادرى از دينداران ديندارى شان تحقيقى است و نه تقليدى. اكثر آدميان ديندارى شان اجبارى است و نه اختيارى. در انتخاب دين نقش و جايگاه تصادف جغرافيايى بسيار مهم است. شما چون در اين نقطه جغرافيايى متولد شده ايد، فارسى زبانيد و با حافظ و سعدى آشناتريد و فلان فرقه دينى را هم داريد. به جوامع دينى كه نگاه كنيم، پيشينه تاريخى چنان حصار محكمى بر دور آن شهر كشيده كه كمتر كسى به گونه اى ديگر مى انديشد و راه و شيوه ديگر را انتخاب مى كند.» البته سروش تاكيد كرد كه اين خصوصيت يعنى اسير سنت هاى دينى و تاريخى بودن در انتخاب فقط مخصوص جوامع دينى و قابل بحث در ذيل عنوان دين نيست: «در جوامع ليبرال هم ماجرا همين طور است. در آن جوامع هم درست است كه انسان آزادى انتخاب دارد ولى آن انتخاب هم مبتنى بر سنت هاى نهادينه شده در آن جامعه صورت مى گيرد و از آن سنت ها گريزى نيست.»

• در ضرورت محافظه كارى

اين روشنفكر دينى سپس حاضران را هشدار داد و گفت: «مبادا افراط كنيد و واقعيت را نبينيد و در يك فضاى خيالى و وهمى به سر بريد و فكر كنيد چنين اختيارى و چنين آزادى مطلقى در انتخاب، عملى و قابل اجراست. هيچ جامعه اى نيست كه در آن هر روز و هر شب سنت شكنى شود. انقلابى ترين انقلابى ها هم محافظه كارى خود را دارند.» سروش حالا تاكيد مى كرد كه خود مى داند سخنانش قدرى بوى محافظه كارى مى دهد و او تازه ذهن شاگردانش را آماده كرده بود تا به تعبير خودش «خريدار متاع كنونى» باشند. اما اين متاعى كه سروش به دنبال عرضه آن بود چه بود؟ «ده سال پيش يك جامعه شناس ترك به نام «نيلوفرگله» نزد من آمده بود تا مصاحبه اى انجام دهد.

او از جمله روشنفكران سكولار جامعه تركيه بود كه با ديندارى هم سر عناد نداشت و روشنفكران مسلمان آن كشور هم از اين خانم با ديد مثبت ياد مى كردند. گفت وگوى ما درباره دموكراسى در جامعه دينى بود. ايشان در آنجا نكته اى گفت كه مى خواهم آن را توضيح دهم. او گفت كه جوامع دينى وقتى ديانت شان را رها مى كنند بسيار بى اخلاق مى شوند. بنابراين نتيجه رها كردن دين و كوچك گرفتن دين در يك جامعه دينى فقط اين نيست كه مسجدها خالى شوند بلكه عواقب اجتماعى وخيم ترى و از چشم جامعه شناسى آن خانم فاجعه آميزترى هم مى تواند داشته باشد. آن خانم مى گفت كه در جامعه دينى مردم اخلاق را از دين مى گيرند و كمتر به سراغ بحث هاى فلسفى در باب حسن و قبح ذاتى اخلاقى مى روند.

در دسترس ترين منبع براى آنها همان منبع دينى است كه عمرى گذشتگان شان با آن زندگى كرده اند و آنها با آن بيگانه نيستند و نسبت به آن اضطراب ندارند. با آن دادوستد دارند و راحت هستند. اما وقتى اين زمينه و اين بنا ضعيف مى شود يا فرومى افتد، خلايى رخ مى دهد كه در درجه اول اخلاقى است. اگر وقوع اين خلاء و گذار هم خوب باشد اما به قدرى طولانى است كه قابل چشم پوشى نيست. اين نكته اى كه ايشان مى گفتند بسيار قابل توجه است و مسئوليت اخلاقى بزرگى را به وجود مى آورد.» سروش اكنون ديگر نظرگاهش نه آنچنان ليبرال و انقلابى بود كه از يك آزادى مطلق در انتخاب و زمينه آزاد سخن بگويد كه همچنان كه گفته بود زمينه را براى عرضه متاعى محافظه كارانه هم آماده كرده بود: «اين مسئوليت اخلاقى را بايد در نظر داشت و من تاكيد مى كنم كه اين مسئوليت اخلاقى هم روشنفكران دينى و هم روشنفكران غيردينى است.

روبه رو شدن با ذخيره اجتماعى و دينى مردم يك جامعه مسئله ساده اى نيست و فوق العاده مهم است. من از سال ها پيش مى گفتم كه ايمان عوام را نبايد شورانيد و از آن زمان تا اكنون هميشه هم مورد سئوال قرار مى گرفته ام كه چرا عنصر محافظه كارى در اين سخنم بسيار غليظ است. اما آن سخن نشانى از مسئوليت اجتماعى دارد و من هنوز هم بدان معتقد هستم. كسى كه به دنبال يك جامعه اخلاقى است و مى گويد اخلاق مقدم بر دين است آيا مى تواند بى محابا با ذخيره عقيدتى و دينى يك قوم روبه رو شود و فرمان به تخريب ايمان عوام دهد و يك خلاء عميق اخلاقى در جامعه به جاى بگذارد.»

عبدالكريم سروش سپس تصريح كرد كه به خاطر يك جامعه اخلاقى در يك جامعه دينى بايد جانب دين را نگه داشت و پس از اين نيز تاكيد كرد كه حتى سكولارها هم بايد متوجه اين نكته باشند. اين روشنفكر دينى اكنون روشنفكران غيردينى را مورد عتاب قرار داده بود كه اگر آنها خود را انسان هايى اخلاقى و معنوى مى دانند پس چگونه نسبت به فروريختن مبناى اخلاق در يك جامعه دينى بى توجهند. سروش بدين ترتيب اگرچه جامعه دينى را جامعه اى خوانده بود كه امكان انتخاب آزاد در آن وجود داشته باشد اما اكنون زنجيرى بر پاى سخن قبلى خود مى زد كه در صورت برداشتن اين زنجير، از نظر او جامعه دينى فرو مى ريخت. اما آيا دفاع از چنين محدوديتى خود نمى توانست تبعاتى منفى را هم به همراه آورد؟ «البته سوءاستفاده كنندگان از ذخيره عقيدتى و دينى مردم هم بسيارند و اين نكته را هم بايد در نظر داشت. بنابراين هر دو جانب را نگاه داشتن در اين داستان از حركت بر روى پل صراط هم دشوارتر است. شما از يك طرف چيزى را حمايت مى كنيد كه مى تواند مورد سوءاستفاده حاكمان قرار گيرد و از طرف ديگر غذاى روح و نياز جامعه هم هست.»

• انتخاب نهايى: اخلاق دنيوى

سخنان اين روشنفكر دينى نكته اى تكميلى هم داشت: «جامعه دينى را فهميديم، جامعه اخلاقى را هم فهميديم خلاء ناشى از ويرانى ايمان عوام را هم فهميديم. حال نكته اى ديگر را مى خواهم بگويم و آن اين است كه اخلاق يا دنيوى دنيوى است يا اخروى اخروى». سروش پيش از اين در دانشگاه علامه هم در خصوص عدالت گفته بود كه عدالت را يا بايد دنيوى دنيوى در نظر گرفت و يا اخروى اخروى. او در مقاله اى در نشريه كيان، ارگان سابق روشنفكرى دينى، نيز در باب فقه گفته بود كه فقهى كه هم بخواهد دنيا را در نظر آورد و هم بخواهد به آخرت بپردازد وسط راه مى ماند و فقه را نيز يا بايد دنيوى دانست و يا اخروى و اكنون در باب اخلاق مى گفت: «اخلاق يا به فكر اين دنياست و سعادت اين دنيا را مى خواهد تامين كند و يا هم به دنبال هدف گيرى اخروى است. اگر شما بگوييد كه مى شود هم اين را داشت و هم آن را من مى گويم اين چنين شيرى خدا هم نافريد.»

سروش سپس در توضيح سخنش به سراغ غزالى رفت و گفت: «غزالى مى گفت فقه يك علم كاملاً دنيوى است و اين يك تشخيص بسيار بزرگ بود. او به سراغ اخلاق آمد و در كتاب احياى علوم الدين آن را احيا كرد. اخلاق مدنظر او، اخلاق اخروى بود. او گفت كسى كه با حيله هاى موجه فقهى از زكات مى گريزد اگرچه حق فقه را ادا كرده اما نشان داده است كه همچنان حب مال در او هست و اين حب مال با اخلاق اخروى و سعادت اخروى در تضاد است و در اين صورت نبايد انتظار نصيب ديگرى را در آن دنيا داشته باشد. غزالى به نظر من به درستى فرق اين دو را تشخيص داده است.»

استاد روشنفكرى دينى سپس با طرح اين سخن كه «اگر مرگى نبود يا مرگى بود اما جهان ديگرى نبود، مسلم بدانيد كه پيامبرى هم نمى آمد.» هدف از رسالت پيامبران و اخلاق را آخرت و زندگى اخروى دانست. اما باز هم اين تمام سخن نبود: «مردم تاجرند و تابع سود و زيان و اخلاق بازار. بازار قواعدى براى خود دارد كه البته ايرادى هم بر آن وارد نيست كه همه ما در آن زندگى مى كنيم. نوادرى خارج از اين قواعد بازار مى زيند و اهل قناعت اند. همه تابع سود و زيانند. بنابراين ما به يك اخلاقى براى اداره اين بازار احتياج داريم كه اخلاق مبادله است و اين همان چيزى است كه آبادانى اين دنيا به دنبال اوست و دنيا را آرام مى كند تا آنهايى كه مى خواهند، به آخرت خود بينديشند. در اين بازار مى توان كسانى را هم يافت كه به اخلاق اخروى پايبندند اما اكثراً اگر واجد اين اخلاق نباشند، به قواعد بازار و اخلاق دنيوى پايبندند.»

اما سروش مى دانست كه اين داستان به راحتى هم قابل حل نيست. او پيش از اين سكولار شدن جامعه را محدود كرده بود تا اخلاق عمومى فرو نريزد و حالا مى گفت: «در اينجا يك مسئله مشكل براى روشنفكران دينى مى ماند و آن اين است كه اگر مشكل و تزاحمى ميان اخلاق اخروى و اخلاق دنيوى پيش آمد چه بايد كرد؟ فتواى من اين است كه در اينجا بايد جانب اخلاق دنيوى را گرفت و كفه اخلاق دنيوى را سنگين كرد چرا كه جهان را متوسطان پر كرده اند و نه خواص.» بدين ترتيب سروش بار ديگر به دامان دنيا و اخلاق سكولار بازمى گشت تا نشان دهد كه او تنها دغدغه دار دين نيست.

• كمپ روشنفكرى دينى

اينچنين بود كه با پايان يافتن سخن استاد روشنفكرى دينى، يكى از او پرسيد: «شما از سكولار كردن اخلاق سخن مى گوييد و همچنين تاكيد مى كنيد كه جامعه دينى آن جامعه اى است كه در آن حكومت نسبت به افكار و اخلاق جامعه بى طرف بايستد و امكان انتخاب آزادانه را براى شهروندانش هموار كند. بدين ترتيب ميان ديدگاه شما و روشنفكران سكولار چه تفاوتى وجود دارد؟» اين پرسشگر همچنين گفته بود كه در نظرش سخنان سروش دوسويه مختلف را پيگيرى مى كند: «شما از يكسو به دنبال سكولاريسم عينى هستيد اما از سوى ديگر مى خواهيد سكولاريسم و مخصوصاً سكولاريسم ذهنى را محدود كنيد در حالى كه اينها را شايد نتوان به راحتى از هم جدا دانست.»

عبدالكريم سروش به اين سئوال چنين پاسخ داد: «ما حرف هايى مى زنيم و اگر سخنان ديگران شبيه سخنان ماست آنها هم در كمپ ما هستند و اگر سخنان آنها شبيه ما نبود در كمپ ديگران هستند. همچنين ما هم گرايش هاى معنوى داريم و هم در جهان معاصر زندگى مى كنيم. بارها گفته ام كه ما يك مسئله را نمى خواهيم حل كنيم، بلكه در حال حل كردن يك جدول هستيم، جدولى كه خيلى چيزها را در برمى گيرد. اينكه بخواهيم پاك دور معنويت را خط بكشيم و يا پاك دور ماديات را، به نظر من درست نيست.

بله، اين كار كار خيلى سنگينى است و بايد توضيح دهيم كه چگونه مى شود به رابطه اى ميان دين و سياست دست يافت. اين سئوال ها وجود دارد. (حالا سروش در حالى كه مى خنديد گفت) جوجه را هم آخر پائيز بايد بشماريم، من فكر مى كنم آخرش چيز خوبى درمى آيد. بايد ديد چه مى شود. مسئله غامض تر از اين حرف هاست.» حالا سئوال ديگرى از سروش پرسيده مى شد كه او اگر چه غيرمستقيم اما بايد پاسخى روشن تر به برخى ادعاهاى روشنفكران سكولار مى داد. از او پرسيده بودند كه «آيا ديندارى، كار روشنفكرى را محدود نمى كند و بنابراين روشنفكران دينى از اين جهت كه عمل روشنفكرى شان به مرزها و خط قرمزهاى دين محدود مى شود، روشنفكرى شان زير سئوال نمى رود؟» و استاد روشنفكرى دينى چنين پاسخ داد: «دانشمندها هم كه مى گويند ما تحقيق آزاد مى كنيم، اسير يك سرى چارچوب ها هم هستند. آدمى در هر كجا كه وارد شود با تمام وجودش وارد مى شود.

آنهايى كه بسيار هم در اين زمينه مدعى هستند تا اعتراض به فلان فيلسوف بكنيد، صدايشان بلند مى شود. انگار كه گفته هاى فلان فيلسوف آيه هاى قرآن است. مومنان و دينداران، صاف و ساده و فروتنانه مى گويند كه ما بنده اين عقيده ايم. بعضى ها اگرچه اين را نمى گويند اما بندگى شان به يك عقيده مرتفع نمى شود. كسى بدون پيش فرض شروع به حركت نمى كند چرا با هم شوخى بكنيم. هر كدام از ما تحت تاثير يك فضاى فكرى است و آن فضاى فكرى به انديشه ما جهت مى دهد. بنابراين نبايد برهم فخر بفروشيم و بگوييم ما مستقل مى انديشيم و آنها غيرمستقل مى انديشند. به اين نگاه نكنيد كه كسى مى گويد من به استقلال فكرى و عمل روشنفكرى بدون محدوديت پايبندم، به دليل هاى او نگاه كنيد و نه ادعاى او. برخى مى گويند فلان فيلسوف قول داده كه ايمانش را در فلسفه اش دخيل نكند. اين چه صحبتى است؟ اولاً آن فيلسوف كجا چنين قولى داده است.

دوماً اگر هم قول داده باشد مگر دست خود اوست؟ بايد واقعيت رفتار و سخن او را سنجيد و دليل او را جست وجو كرد.» سروش بدين ترتيب توضيح داد كه آنها كه در «كمپ روشنفكرى سكولار» سعى مى كنند اردوزدگان در «كمپ روشنفكرى دينى» را محكوم و منكوب نمايند خود نيز قابل محكوم شدن به همان حكم خود هستند. استاد روشنفكرى دينى از دانشگاه اميركبير خارج شد تا خود را براى سخنرانى هايى ديگر آماده كند كه دانشجويان سياسى آن گاهى كه رو به سوى سكولاريسم مى آورند و براى تبيين سكولاريسم سمينارى برگزار مى كنند باز هم سخنران آنها عبدالكريم سروش است و بنابراين او در اين هفته علاوه بر حضور در سمينارى دانشجويى و سخن گفتن از سكولاريسم در دانشگاه هاى ديگرى نيز بايد حاضر شود و با مشتاقانش سخن بگويد. سروش كماكان به سخنرانى مى پردازد تا گفته باشد كه روشنفكرى دينى هنوز پابرجاست.

 

http://www.sharghnewspaper.com/830531/polit.htm#s102390

 

بازگشت به اّرشيو خبرها