آه مطهرى و ضرب و شتم سروش
سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳ - ۱۲ شعبان ۱۴۲۵ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۴ محمدتقى فاضل ميبدى
خبرخبر
ضرب و شتم دكتر سروش در قم هر خواننده اى را به تامل وامى دارد و هر عالم
دردمندى را به حيرت مى نشاند و سر در گريبان غم فرو مى برد. البته اين حوادث
حيرت زا و خردستيز در كشور ما كم نبوده است و آخرين آن هم نخواهد بود ولى
آنچه كه آدمى را به شگفتى مى نشاند اين است كه ما به چه ميزان از تئورى تا
عمل فاصله گرفته ايم. در نوشته ها و گفته ها از آزادى، عدالت و خرد دفاع
مى كنيم و اسلام را دين خردپذير مى دانيم و حوزه ها را پذيراى شبهه ها و
پاسخگوى آنها مى دانيم و ويژگى روحانيت تشيع را در اين مى دانيم كه از سويى
استبدادستيز و از سوى ديگر نقدپذير بوده است ولى كسانى اندك به نام اسلام و
روحانيت، متاسفانه گاهى در رسانه هاى عمومى، عقل و تسامح و بردبارى و
گفت وگوهاى علمى را به سخره گرفته اند. كدام ديندار دردمندى باور مى كند كه
اين نوع برخوردهاى تلخ و تاثربرانگيز به سود اسلام و مراكز علمى و دينى است؟
چه كسى باور مى كند كه در مهد و مركز علمى تشيع يك نشست علمى را با دست
عده اى خارج از حوزه به هم بريزند؟ البته موقعى كه عقل و عدالت و آزادى از
عمل فرو خفته و صرافان گوهرنشناس سر برآورند و مداحى و شعارهاى عوامانه و
جاهلانه جاى حقيقت و منطق و استدلال را بگيرد بايد هم شاهد چنين وقايعى
باشيم.در اين روزگار دست هايى خارج از حوزه بنا را بر اين گذاشته اند كه
جريان عقل ستيزى را رواج دهند و آنانى كه روزگارى ظرف امام خمينى را به خاطر
افكار عرفانى و فلسفى ايشان نجس مى دانستند و علامه طباطبايى را به خاطر
تدريس عرفان و فلسفه حاضر بودند تا كهك قم به انزوا برانند، اكنون نيز در
ادامه اين رويكرد جلسه اى را كه با عنوان عقلانيت در مكتب اعتزال و در جمعى
محدود بنا شده است، به هم مى ريزند. شهيد مطهرى مى گويد: «فكر خوارج و
اخبار گرى از بين نرفته است حتى در بسيارى از مجتهدين نيز افكار اخبارى گرى
هنوز نفوذ دارد و بقايايش در افكار آنهاست.» و نيز مى گويد: «انكار اصل عدل و
تاثيرش كم و بيش در افكار، مانع شد كه فلسفه اجتماعى اسلام ريشه كند و بر
مبناى عقلى و عملى قرار بگيرد و راهنماى فقه قرار بگيرد. فقهى به وجود آمد
غيرمتناسب با ساير اصول و مبانى و بدون فلسفه اجتماعى. اگر حريت و آزادى فكر
باقى بود و موضوع تفوق اصحاب سنت بر اهل عدل پيش نمى آمد و به شيعه هم وصيت
اخبارى گرى نرسيده بود ما حالا فلسفه اجتماعى مدونى داشتيم و فقه ما بر اين
اصل بنا شده بود و دچار تضادها و بن بست كنونى نبوديم.» http://www.sharghnewspaper.com/830707/polit.htm
|