www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

  اعتدال دینی بازرگان

  شنبه 17 بهمن 1383  ::  February 05, 2005

مهدی پرپنجی،  بی‌بی‌سی

دهمين سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان، رئيس نخستين دولتی که در پی انقلاب 1979 ايران روی کار آمد، امسال در لندن اندکی دیرهنگام برگزار شد اما این دیرکرد مانع حضور قابل توجه جوانان دانشجوی علاقه مند در تالار اجتماعات دانشکده کینگرکالج دانشگاه لندن نشد.

 

جوانانی که از بازرگان جز نامی نشنیده اند، جمعه شب (چهارم فوریه) در کنار نسلی نشستند که کوران حوادث انقلاب را از نزدیک تجربه کرده و برخی از آنها بازیگران صحنه سیاست در دوران انقلاب یا سالهای بعدتر بوده اند.

جلسه ای که به همت بنیاد ایران و اسلام و دانشجویان ایرانی کینگزکالج برگزار شده بود با سخنان مسعود بهنود، روزنامه نگار ايرانی مقيم لندن، آغاز شد و با سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش، پژوهشگر اسلامی، ادامه یافت.

'بازرگان، یک نهاد بود'

مسعود بهنود، سخنان خود را با اشاره وجود قهرمانان بسیار در تاریخ ایران آغاز کرد که به گفته وی بسیاری از آنان حتی جان خود را بر سر آرمانهای خود نهاده اند اما نام بسیاری از آنها از یادها رفته است و در مواردی، راهی که آنان می رفتند برای جامعه امروز بی ارج و مقدار است.

اما آقای بهنود بلافاصله تأکید کرد که در طول دویست سال گذشته، سه تن از این قاعده مستثی بوده اند و هریک به نوعی به نهاد تبدیل شده اند: امیرکبیر، مصدق و مهدی بازرگان.

اين سه در سه دوره حکومتهای قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی، نخست وزير ايران بوده اند.

 

'عدالت: آرمان بازرگان'

آقای بهنود در ادامه با مقایسه زندگی و خلق و خوی این سه تن و ذکر خاطراتی از سالهای نخست انقلاب، تلاش کرد تصویری از منش و شخصیت مهندس بازرگان برای شنوندگان ترسیم کند.

وی گفت: "در آن روزهای نخست انقلاب و در اوج خون و جنون، تقریباً هیچکس در کل شهر به خاطر نداشت که چیزی به اسم عدالت هم به هر حال جزو خواستهای ماست و من شهادت می دهم که تنها مهندس بازرگان بود که در لحظه لحظه آن دوران، هنگامی که همه خونخواهی پیشه کرده بودند دائماً فریاد می کرد که پس محکمه و وکیل چه می شود؟"

آقای بهنود بی مهريهایی که تا هنگام مرگ بازرگان نسبت به وی می شد را یادآور شده، گفت: "مهندس بازرگان در دوران هشت ماهه دولت موقت نه از گروههای سیاسی و نه از فرهیختگان، قدری ندید. بازرگان اگر قدری دید از طرف مردمی بود که با اشاره آقای خمینی به دولت، مانند دولت امام زمان نگاه می کردند. خارج از دایره مردم، کسی جانبدار مهندس بازرگان نبود و به همین دلیل وقتی مهندس بازرگان کوبیده شد، تقریباً همه جشن گرفتند."

 'اسلام، ضد بشریت نیست'

مسعود بهنود با یادآوری سالهای پس از جنگ ایران و عراق و انزوای سیاسی ایران در آن هنگام، به مقاله ای از مهندس بازرگان اشاره کرد که در روزنامه فرانسوی لوموند با عنوان "اسلام، ضد بشریت نیست" به چاپ رسید.

به گفته اين روزنامه نگار ايرانی، چاپ این مقاله در لوموند باعث آزار مرحوم بازرگان در تهران شد.

وی افزود: "هفته نامه کيهان هوايی [که برای ايرانيان خارج از کشور چاپ می شد]، چاپ مجموعه مقالاتی را شروع کرد که در آن به برداشت مهندس بازرگان از اسلام حمله شده بود. مهندس بازرگان با نویسندگان این مقالات وارد گفتگو شد و مجموعه مقالات آن دوران را بعدها نهضت آزادی ایران در کتابی جمع کرد به نام اسلام و آزادی."

مسعود بهنود ادامه داد: "امروز گویا مسئولان کشور روزی پنجاه بار مقاله بازرگان را می خوانند. به این معنی که روزی پنجاه بار، پیغام می فرستند که اسلام دین خشونت نیست و نگرانی بابت ارتباط اسلام و دموکراسی وجود ندارد و این درست همان چیزی است که مهندس بازرگان در آن زمان نوشته بود."

 

'من و مهندس سحابی، جماعتیم'

آقای بهنود با اشاره به بخشی از خاطرات دوران جوانی بازرگان گفت هنگامی که او در مسیر سفر به اروپا برای ادامه تحصیل بود، دلنگرانی عجیبی در مورد نمازش داشت و این دغدغه را تا آخرین لحظه عمر خود حفظ کرد.

وی افزود: "در مدرسه علوی [محل استقرار رهبری ايران پس از سقوط حکومت پهلوی]، از همان شبی که اعدامها آغاز شد، مهندس بازرگان که تا آن هنگام همراه با دیگران نماز می خواند، دیگر به این کار ادامه نداد. یک شوخی هم ساخته بود و می گفت ما در زندان شاه که بودیم به من و دکتر سحابی می گفتند جماعت. بنابراین من و دکتر سحابی که با هم نماز بخوانیم، نماز را به جماعت خوانده ایم." بهنود ادامه داد: "الان من می فهمم که مهندس بازرگان نگران شده بود و به قول حافظ: چو بید بر سر ایمان خویش، می لرزید."

 

'آنکه به نام بازرگان بود، نه به صفت'

سخنان دکتر عبدالکریم سروش، پزوهشگر اسلامی، اما از سنخی دیگر بود.

وی در آغاز سخن گفت که مرحوم بازرگان با دین و اعتقاد خود بازرگانی نمی کرد و اعتقادات خود را سرمایه ای نمی دانست که از آن سودی متوقع باشد.

به گفته دکتر سروش، بازرگان با اینکه در خانواده ای متمکن به دنیا آمده بود، هرگز دو افسونگر بزرگ تاریخ، یعنی ثروت و قدرت، دل او را نربودند و تمام زندگی او نشان داد که بر وفق اعتقادات خود عمل می کند و پاکدامنی و اخلاق را مقدم بر همه چیز می نشاند.

 

'بازرگان، بازرگان بود'

دکتر سروش در همین حال به وجهه دیگری از شخصیت بازرگان اشاره کرده و گفت وی در سیاست و حکومت، بازرگان بود؛ به این معنی که به سود و نتیجه ملموس و دنیوی سیاستی که در پیش می گرفت، نظر داشت.

به عقیده آقای سروش، در تقسیم بندی ای بزرگ، حکومتها را می توان به دو دسته بزرگ تقسیم کرد: دسته ای از حکومتها برای مصلحت دنیوی کار می کنند، جهان و جامعه را می بینند و می شناسند و بر اساس روش های علمی آن را اداره می کنند و دسته دوم حکومتها، که خود را پرچمدار ایده ای بزرگ، تاریخی و جهانی می بینند و کاری به مصالح خلق و مقاطع ویژه تاریخی که در آن قرار دارند، ندارند.

به گفته دکتر سروش، این حکومتها بر اساس وعده هایی که در عرصه اسطوره های تاریخی داده شده است و وظیفه تاریخی که بر دوش خود احساس می کنند؛ عمل می کنند و در عرصه سیاست، بازرگانی نمی کنند و این از طنزهای تاریخ است که مرحوم بازرگان که در سیاست و حکومت به دنبال نتایج ملموس بود، نخست وزیر حکومتی شد که تاریخ اندیش بود.

 

'آزادی، مقوله ای غایب در فرهنگ ایرانی'

عبدالکریم سروش گفت بازرگان در دورانی رشد کرد و بالید که دو نوع اندیشه در جامعه ایران غلبه داشت: اندیشه فقهی روحانیان و اندیشه های چپ.

وی افزود در هیچ یک از این اندیشه ها، تأکیدی بر آزادی و دموکراسی نمی رفت و این نوع مفاهیم، مفاهیمی بورژوایی و غربی به شمار می رفتند و دم زدن از آنها عیب بود.

به اعتقاد سروش، فقیهان، فیلسوفان و عارفان سه طایفه ای اند که در بستر فرهنگ دینی رشد کرده اند و در سخنان هیچ یک از این سه طایفه، کوچکترین اشاره ای به حق و آزادی نشده است.

دکتر سروش ادامه داد: "بازرگان، چیزی را استشمام کرده بود و می دانست که چیزی در میراث فقیهان و فیلسوفان و عارفان ما کم است و آن مقوله آزادی است. بازرگان دانسته بود که بر آزادی به اندازه کافی تأکید نمی رود و من بر این حسن تشخیص او آفرین می فرستم."

وی افزود: "ّبازرگان، استبداد را سرچشمه تمام مشکلات می دانست و معتقد بود تا این ریشه استبداد دوهزار ساله کنده یا سست نشده است، به هیچ جا نخواهیم نرسید."

 

اعتدال دینی بازرگان

دکتر سروش، برای نشان دادن اعتدال دینی بازرگان، صادق خلخالی، نخستين حاکم شرع منصوب آيت الله خمينی را برای مقایسه برگزید و با اشاره به زمینه تحصیلات و حوزه مطالعاتی این دو شخص، گفت کسی که از دل اندیشه علمی برخاسته و کسی که از دل اندیشه فقهی برخاسته است، بالمآل تفاوتهای آشکاری با هم خواهند داشت.

دکتر سروش با یادآوری تعجیلی که آقای خلخالی در اعدامهای روزهای اول انقلاب داشت و اصرار مرحوم بازرگان در به تأخیر انداختن این اعدامهای شتابزده، به دو نوع دینداری اشاره کرد و افزود: "احکام دینی را به هزار دلیل می توان عقب انداخت و به هزار دلیل می توان شرایطی برایش یافت که دیگر لازم نباشد با فوریت و عجله اجرا شود."

عبدالکریم سروش ادامه داد: "به هیچ وجه این طور نیست که هر حکمی که در کتاب حدیث و روایت و توضیح المسائل آمده، باید همین لحظه عملی شود. فقهای شیعه این کار را نمی کردند. هزار راه هست برای اینکه چیزی را فعلاً متوقف بگذارید."

دکتر سروش معتقد است شخصی مثل بازرگان دارای فرهیختگيهای ذهنی بود که نمی توانست او را در اجرای احکام شریعت به عجله وادارد.

او بر این باور است که اشخاصی مانند بازرگان می دانستند که با زور نمی توان این اندیشه ها را اجرا کرد و این را نیز می دانستند که قلب اسلام، نه احکام اسلامی که اخلاق اسلامی است.

 

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/02/050205_v-mp-bazargan-anniverssary.shtml

 

بازگشت به اّرشيو خبرها