www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 
 

  تاریخ  پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۴ - - ۲۱ آوريل ۲۰۰۵

 

 سروش يکي از صد اثرگزار عالم

 

 مسعود بهنود

معرفی دکتر عبدالکريم سروش فيلسوف و متفکر ناراضی ايرانی به عنوان يکی از صد نفر اثرگذار در جهان سال 2004 توسط مجله معتبر تايم گرچه برای فرهيختگان ايران خبری تازه نبود و اين امری است که هر کس با ايران در دو دهه اخير آشناست آن را می داند – اگر از جمله کسانی نباشيم که واقعيت ها را برای پذيرش اول از صافی تمايلات خود عبور می دهيم، چنان که معمول است – اما نکته ای در اين انتخاب درج است که جای تامل بيش تر دارد.

واقع آن است که در هياهوی سياست و سياست بازی ، واقعيت هائی از جنبش سال های اخير مردم ايران ناشنيده و ناگفته ماند و زير آوار اخبار و نظرهای سياسی مدفون شد، چنان که امروز بر زبان و قلم بسيار کسان می نشيند که مردم ايران از اصلاحات روگردان شده اند و دلسرد. اين از آن جمله غلط های فاحش است که به دور ماندن از مسائل ايران باعثش می شود. در حالی که عامل اصلی را با اين واقعيت بايد جست و جو کرد که انقلاب ايران تحول بزرگی بود در جامعه استبداد زده ای که حتی جنبش مشروطه و نهضت ملی که در فاصله پنجاه سال با هم در ايران اتفاق افتاد هم نتوانست بنيان آن را دگرگون کند. استبداد در هر دو مورد بازتوليد شد،ی پس از انقلاب هم به نوعی ديگر از دل حوادثی مانند جنگ های داخلی و ترورها و جنگ خارجی اين بازتوليد ادامه يافت. جنبش دوم خرداد نوک کوه يخی بود که بدنه آن در دل جامعه ايران جا داشت و از مجموع تحولات جمعيتی و ميزان شهرنشينی و عوامل متحول شده ديگر از جمله انفجار انفورماتيک در جامعه جهانی رخ داد. جناح راست حاکميت اين همه را نديد و موضوع را خلاصه به چند روزنامه ديد که آن ها را بست و چند فعال سياسی و روزنامه نگار و دانشجو که آن ها را هم گرفت، تا امروز که گرفتار آمده در فشارهای درونی و بيرونی.

اما از جمله کمبودهای تحولات درونی و اصلاح گرايانه مردم ايران يکی هم اين بود که بسته بودن جامعه و قطع ربط های اطلاعات جامعه ايرانی، که حکومت راه آن را با جهان بسته نگاه می داشت، باعث شد هم جهانيان و هم بيشتر ايرانيان به دور از ايران، در شناسائی عمق و مايه تحولی که در ذهن وخواست مردم ايران حاصل شده دچار گمراهی و محاسبات غلط شوند. چنان که از جنبش دوم خرداد رويه ای ديدند و جاني نديدند. چشم ها به کسانی دوخته شد که اين جنبش را به درست و يا غلط در درون بافت های حکومت نمايندگی کردند و به اصلاح طلب مشهور شدند. ناکامی آنان در ايجاد تحول در بنيان های اداره جامعه به حساب شکست جنبش نوشته شد و سرود "قيصر مرد" و " فلانی از چشم ها افتاد" بر سر زبان ها افتاد بی آن که عنايتی شود که اساس ماجرا در تحول جامعه و تغيير صورت مساله جامعه ايرانی از استبداد به مدنيت و مدرنيزم بود و باقی همه بهانه.

حالا اين که جهان تا آن اندازه در احوال جامعه ايرانی دقيق شده باشد که ما را جامعه ايرانی را آن چنان که هست بشناسد، و از جمله تشخيص دهد که نفوذ در ذهن ها از چه مسيری و جگونه رخ داد مژده ای است برای آنان که برای ايران آينده ای بهتر در خانواده جهانی تمنا می کنند و شناخت و عمل به ارزش های مدرن را دستاوري بزرگ و پر ارزش برای انسان ايراني می شناسند. چرا می گویم چنين شناختی پراهميت است.

از اين رو که چنين شناختی فارغ از همه هياهوها ممکن شده است که گاه می سازيم، از راه نديده گرفتن نشانه های غلطی به دست آمده است که خود از خود به جا می گذاريم. همان نشانه ها که يک قرن پس از آشنائی با قانون، حکومتگران ايرانی را هم به خطا برده و هرکدام را به نوعی به متهم کردن مردم ايران به بدعهدی رسانده. حتی گاه تحليلگران و تماشاگران حرکت هايمان را هم به سرگيجه دچار کرده است. گاه بازارگانان عالم نيز که خيال معامله با ما داشته اند و خود را در منافع با ما سهيم ديده اند، به اين سرگيجه مبتلا شده اند. آن علائمی را می گويم که جامعه می فرستد و حکومتگران را به ذوق می آورد که حکومت کردن بر اين قوم آسان است. همان نشانه ها که توده ها می فرستند از سر عادت و تسليم، و اقتدارجويان را به شوق می آورد که می توان تندتر از اين هم راند. همان نمايش ها که بازيگران صحنه سياست و قدرت را به اين توهم دچار می کند که طرح هائی به ميدان بکشند که ابطال آن قرن هاست به اثبات رسيده و مخالف طبع آدمی است.

دست کم در اين يکی دو قرن حساس، همان اندک اهل تفکر و رازگشايان تاريخ ايران، از آن رو که معمولا برخلاف حکومت و قدرت حاکم بودند، همواره از چشم ها نهان ماندند. از همين رو از ميان مردان سياست، قائم مقام در نگارستان نمدمال شد و کسی را خبری باز نيامد و امير کبير به سادگی و دور از چشم ها در فين کاشان رگ گشوده شد و حتی همين اواخر مهندس بازرگان هم به هو و جنجال به کناره رفت- از ميان نخبگان سياست دکتر مصدق استثناست که خود را به جهان تحميل کرد-. اهل انديشه هم در گوشه حجره های خود به ماه ها ماندند و کس از آن ها با خبر نشد که رسم جهان گوئی اين نبود که موج های درونی دريا را ببيند مگر زمانی که دريا کف به دهان می آورد. جهان بازارگان را هم بنا بر اين بود که کار راحت تر پيشه کند و ايران را از چشم کسانی ببيند که قفل چاه نفت در دست داشتند و قدرت را نمايندگی می کردند. اما امروز چنين پيداست که احوال جهان دگر است، گرچه بعضی اين در نيافته اند و هنوز بر همان خيال می بافند.

از معرفی دکتر عبدالکريم سروش که امروز انبوهی از نسل زنده و بيدار گشوده شدن چشم دل و چشم عقل خود را از او دارند، به عنوان اثرگزار ترين ايرانيان، توسط موسسه معتبر خبررسانی، من اين شادباش می شنوم که خبر ما به عالم رسيد. و اين عالم حکيمی را ماند که چون به تشخيص درد رسيد، به درمان می کوشد و چون به درمان کوشيد راهی می يابد. و اين عالم جز ما، مای جهانی شده، مای با جهان آشنا؛ مای با خبر از خود نيست


 نظرات ديگران

 یک ایرانی: فرض کنید که یکی از روشنفکران انگلیس یا ذانمارک در لیست 100 نفر مجله Time بود. آیا انگلیسیها یا دانمارکیها اینهمه در بوق و کرنا میدمیدند؟ اول اینکه ما ایرانیها درد خودبزرگ بینی داریم و کوچکترین ستایش را نشان افتخار ملی میدانیم. دوم اینکه لیست مجلهء تایم نه حقیقت محض است و نه خالی از ملاحظات سیاسی. و سوم:سروش کشف جدیدی که نکرده بلکه تازه به واقعیاتی رسیده که بیش از یک قرن برای اروپائیان از واضحات بود و کم نیستند ایرانیانی که مدتها پیش از سروش بان پی برده بودند.

پيام فتوحيه پور: امروز وقتي روزنامه هاي كيهان سالهاي 58 و 59 را مي خوانم (آن موقع 7 ساله بودم) به مجموعه مصاحبه هايي بر مي خورم با سروش به عنوان يكي از مسئولان شوراي انقلاب فرهنگي. جريان توافق ايشان با جهادسازندگي براي ايجاد يكصد هزار فرصت شغلي سر جاليز براي دانشجويان معطل دانشگاه هاي تعطيل و نظر ايشان درباره اينكه دانشگاه محل تذهيب نفس است نه كار سياسي من را به اين نتيجه مي رساند كه ايشان بايد به عنوان عميق ترين موتاسيون فردي و فكري و فلسفي 2004 شناخته شوند نه تاثير گذار ترين. وقتي محسن مخملباف از ساخته نوبت عاشقي و درك عشق آزاد ذوق زده شده بود ما مدتها بود كه عشق آزاد را در خفقان تهران با جرات تجربه كرده بوديم. توجيه فلسفي شريعت توسط ايشان مثل راه رفتن در خيابان ولي عصر است وقتي يك پايت اين طرف جوي باشد و يك پايت آن طرف. حتما پهناي

پيام فتوحيه پور: امروز وقتي روزنامه هاي كيهان سالهاي 58 و 59 را مي خوانم (آن موقع 7 ساله بودم) به مجموعه مصاحبه هايي بر مي خورم با سروش به عنوان يكي از مسئولان شوراي انقلاب فرهنگي. جريان توافق ايشان با جهادسازندگي براي ايجاد يكصد هزار فرصت شغلي سر جاليز براي دانشجويان معطل دانشگاه هاي تعطيل و نظر ايشان درباره اينكه دانشگاه محل تذهيب نفس است نه كار سياسي من را به اين نتيجه مي رساند كه ايشان بايد به عنوان عميق ترين موتاسيون فردي و فكري و فلسفي 2004 شناخته شوند نه تاثير گذار ترين. وقتي محسن مخملباف از ساخته نوبت عاشقي و درك عشق آزاد ذوق زده شده بود ما مدتها بود كه عشق آزاد را در خفقان تهران با جرات تجربه كرده بوديم. توجيه فلسفي شريعت توسط ايشان مثل راه رفتن در خيابان ولي عصر است وقتي يك پايت اين طرف جوي باشد و يك پايت آن طرف. حتما پهناي

reza: salam....khoshalam ke doktor sorosh be in azadie iranian jameye amal poshoand va eftekhar mikonam be chandin sal hemate ishon to kareshonn..az shoma aghaye behnoodham mamnon ke to in shadio maroham sahim karidn..ya ali

Hamed: من واقعا از این انتخاب خوشحال شدم و بعنوان یک ایرانی به آن افتخار می کنم. دکتر سروش همچون طبیب حاذقی است که درد این ملت را به خوبی شناخته و متبحرانه سعی در درمان این درد دارد. ولی واقعا افسوس می خورم که ملت ایران و به خصوص جامعه دانشگاهی از نعمت حضور در کلاسهای درس این محقق ارزشمند محروم هستند و از طرفی هم افسوس می خورم که چرا برخی از ایرانیان که هر چیز بی ارزشی را در غرب همجون طلا می پندارند به شخصیت های بزرگ و ارزشمند کشورمان در زمان حیاتشان ارج نمی نهند. واقعا مرده پرستی تا کی!

sirus: BA negah bar nazarha malum mishavad Hajiabade landan bikhod baraye in falanj ke Dar e daneshgah ra bast pound va kalame sarf mikonad. Tabiatan kasani ham in agente landan ra oposition midanand . man tajob mikonam chera cherikha in ayatollah bahnud e pahlavi ra haman avvale raftane shah ba tir nazadand.

سها: دربرابردین ستیزان افراطی ونیزدین باوران افراطی وبطورکلی مخالفان مدارا،سد محکمی از پیش داوری مانع شنیدن سخن دگراندیشان ونظرمتفاوت میشود.درمان آن را هم نمیشناسم.اما هموطنانی چون آقای آریاکه بااکثر سخنشان موافقم،ازفاجعه ی ایدئولوژی عوام و از درد میگویند اما به نسخه ی صاحب نظران اشاره ای نمیکنند.صاحبان خرد که راه حلشان دربرگیرنده ی مدارا،احترام به حقوق وعقیده ی سایرین،پرهیز ازاهانت وآگاهی بخشیدن به مردم با شیوه های مسالمت آمیز و نه با زور و اهانت به بهشت خود دعوت کردن باشد.به نظرم اگردقیق بنگریم چاره ای جز تحمل یکدیگر نداریم،زیراهیچکس یا گروهی امکان حذف دیگری را ندارد.از جنگ اندیشه ها تنها یا گروه سود میبرد،همان که ایران را ویران کرده است.من برای دردی که صحبت شد،درمانی بهتر ازاستراتژی سروش هنوزنشنیده ام.ضمن اینکه او نه تنها راه رابرسایر شیوه هانبسته است بلکه طرح و تحمل همه ی اندیشه ها را تسهیل میکند.متاسفانه مانع اوافراطیون در هردوسوهستند.

poorlady: واقعا متعجب هستم ازكساني كه 26سال تبليغات لاينقطع ملاهاراكافي ندانسته واين اندك فضاي غير تبليغي كه تنهابالطف آقاي بهنودايجادشده را نيز بسود خود وانديشه هاي مذهبي خود مصادره ميكنند.درادراكات كوتاه ومغز كوچكشان هيچ جايي براي دگرانديشان باز نيست.هرچه وباهرزبان كه ميگويندفقط باهدف تحميق و دروغ است.به كامنت سورارجمندپيروز ومثل ايشان توجه بفرماييد!!

آریا: شجاعت آقای سروش را در پالایش افکار گذشته شان میستایم.از صمیم قلب از این انتخاب شاد گشتم چون باعث میشود سخنان ایشان در آینده بسیار قراگیرتر از قبل باشد.و اما در مورد اصلاحات و فرهنگ مردم ایران:آقای بهنود ! قبول بفرمائید همه این رفتارها که فرمودید ناشی از ایده ئولوژی عوام در این کشور است.اکثر تصمیمات مهم در این کشور با دروغ یک [...] زمینه سازی شده و سپس افراد سود جوی مقدس نما (...)به آن دروغ استناد کرده و به ملت ثابت کرده اند که خواست آنها حق است و... من شکی ندارم که در تشیع جائی برای استقلال رای و تفکر انسان موجود نیست.[...].

mori: کامنت ها جدال فکری - الیت جامعه ایرانی را نشان میدهد-ببخشید آیا مقصود آقای بهنود را فراموش کرده ایم که بدنبال قهرمان نباشیم!!! عصر قهرمان پروری باید تمام شده باشد رجوع به مقاله زیبا ایشان در خصوص مایکل جاکسون - آیا وقت آن نرسیده که بجای نقد افکار دست از نقد افراد برداریم- با آنکه خود نیز در ورطه همین مطلب گرفتار شده ام ولی دوست داشتم بعنوان فرد نزدیک به دکتر سروش بگویم با کمال احترام به ایشان کاش قلم شیوای بهنود فکر سروش و زبان سحر شریعتی و فیلسوف قرن ایرانی محمد حسین طباطبایی را در یکجا داشتیم.!!! البته محمد حسین طباطبایی در خصوص شهید شدن دامادش بیان داشتند که این انقلاب تنها یک شهید داشت و آنهم اسلام بود......

آرمان: یک نواندیش دینی: "ما قدر صاحبان خرد را نمیدانیم !" - اعتراف به اینکه که خرد را دیگران دارند خود جای بسی تامل دارد. نواندیش دینی دیگر: "اسلام جنتی اسلام نیست !" - مثل اینست که من بگویم بوش, آمریکایی واقعی نیست ! و آنان که ویتنام حمله کردند آمریکایی واقعی نبودند ! اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

Sarooj: یکی میگه سروش اول انقلابی بود پیر که شد اصلاح طلب شد٬یکی میگه سروش نان بنرخ روز میخوره حالا که ددری شده در غرب باید که اینجوری حرف بزنه و سومی میگه [...]. اما هیچیک نمیدونند سروش چه وزنی در فلسفه و معارف داره ان غربیها که برای طلا به دورترین نقاط دنیا سفر کردند این گوهر موجود را از میان صدها که در گذشته دور و تاریخی ایران موجود بوده پیدا کرده اند و بهره میبرند و ما ایرانیها مثل خاکهای ان کان طلا بیخاصیت. با تشکر

آرمان 2: [...]هنوز بياد دارم كه قسمت عمده كتاب هاي تعليمات ديني سال چهارم دبيرستان سال 1360-3 از تراوشات مغز ايشان بود.تفكر ديني حتي پس از پالايش ها و سانسورهاي امثال مطهري و سروش را به جايي نبرده و محكوم به فنا است.

rahta: با عرض پوزش از اقاي بهنود ، خدمت كساني كه هر جا سخني از سروش به ميان مي آيد قضيه انقلاب فرهنگي را مطرح مي كنند عرض مي كنم دكتر سروش نه يك بار بلكه چندين بار راجع به اين موضوع توضيح داده و حقايق را روشن كرده است. نيك مي دانم كساني كه اين قضيه را مطرح مي كنند نه آثار سروش را مي خوانند ( اگر مي خواندند تا كنون پاسخ گرفته بودند براي نمونه ر.ك به جلد دوم سياست -نامه يا آيين شهرياري و ... دكتر عبدالكريم سروش ) نه از قضيه انقلاب فرهنگي اطلاع دقيقي دارند .

سها: سلام آقای بهنود.صرف نظرازاینکه بادکترسروش موافق باشیم یامخالف،درک نکردن بزرگی کار اویاهراندیشمندی که سوال ایجاد کند،داستان غم انگیزی است .به همت اومحوری ترین مفاهیم"درآسمان ذهن"آندسته ازنخبگان،روشنفکران ودانشگاهیانی که دغدغه ی معنوی ودینی دارندمتولدمیشود،وبه پشتوانه ی فکری او لایه های فکری کهنه وتحمیلی متحجران درمیان عامه ی مردم خنثی میشود،پوست میاندازدوبه تدریج نو میشود.اومسیردشوارمدرنیزم رادرسرزمین تفکردینی هدایت میکند.واقعیت آنست که دههامیلیون فقط درایران ازریاواشاعه ی سازمان یافته خرافات رنج میبرندودکترسروش به مقابله ودرمان هنرمندانه مشغول است.عجیب است که ازنبودآزادی اندیشه مینالیم،امادکترسروش راازاعتقادبه معنویت منع میکنیم واو را برای برملانمودن بنیانهای مقدس استبدادوهدایت این تخول بزرگ ملامت میکنیم.

پیروز: باعث تاسف است که لیبرال های غیر مذهبی از اسلام چیزی جدا ازآنکه متحجران مذهبی امثال جنتی و مصباح یزدی میگویند نمیدانند و متحجران مذهبی ما هم برعکس. هردو جناح از نظر فکری دچار خطا و هذیان گویی. این نمونه جهالت خفیف صاحبان قدرت است که هر دو در پاره کردن پیراهن دکتر سروش شرکیند. یکی بر او انگ مرتجع میزند و دیگری بر سر او بانگ منافق. هیهات. تا زمانیکه این جهل خفیف برما مستولی است هیچگاه قدر صاحبان خرد را در نمی یابیم.

آرمان: سروش: "اسلام سکولار است ! مسلمانان باید سکولار حداقل باشند و غربیان سکولار حداکثر !" - سروش کیمیاگری است که سعی دارد از مس (مذهب) طلا (دمکراسی) بسیازد. پیروان او هم عده ای نو اندیش هستند که در خانواده های مذهبی بدنیا آمده و در غرب به "تکامل" رسیده اند. این گروه نه از بهشت دنیوی (غرب و آزادی نسبی آن) دل میکنند و نه از بشهت اُخروی . متاسفانه و یا خوشبختانه در اغلب اوقات این گروه در بین دو گروه متحجر و متجدد قربانی سرگردانی خود میشوند. [...]

عباس مشايخی: خب البته بگذريم که اين گزينش تا حدی هم صبغه سياسی دارد. لاجرم بايد اين حقيقت را هم گفت که سروش به معنای واقعی کلمه فيلسوف نيست؛ متفکری است که با نظريه پردازی و موضعگيری های سياسی اش در ميان دانشجويان محبوبيت پيدا کرد و نقش آفرين شد. در حالی که مثلاً مجتهد شبستری که بيگمان انديشمندی فرهيخته است چون به مسايل سياسی وارد نشد کمتر مورد توجه قرار گرفت.

آتوسا بزرگمهر: به مانی عزیزودانا:برادرم،راستش سخن خاصی درباره مقاله آقای‌بهنودنداشتم ولی حال که می‌نویسم یک شادباش هم می‌گویم به همه‌عزیزانی که ازانتخاب آقای‌سروش شادشدند.می‌نویسم برایتان چون فراموشم نشده که شمایکبارتذکری مفیدبمن داده‌بودیدوحال،اینراجبران آن‌باربگیرید.دلتنگ شده‌ایدازآنکه اندیشه رادربرخی ازکامنتهابسیارکمرنگ می‌بینید.درک می‌کنم،چون من نیزبسیاردچارهمین احساس شده‌ام.امابشمامی‌گویم؛این جمع اندک رافراموش کنیدوچشم به مانندحسن‌بانکی‌هایااصلاخودتان داشته‌باشیدنگاهی‌بیندازید به‌آماربالای بازدیدکنندگان‌آقای‌بهنود،آنوقت شماهم باورمی‌آوریدکه‌آقای‌بهنودمقبولیت بالایی میان ایرانیان دارند.آقای‌بهنوداگرتوانسته‌اندحتی روی تعداداندکی روی شماچنین تاثیرگذارباشند،پس درکارشان موفق بوده‌اند.ما،دربرابرآنانکه هنوزندانسته‌اندخواهیم‌گفت:"طوفان طعنه خنده مارا زلب‌نشست/کوهیم ودرمیانه دریانشسته‌ایم/چون سینه‌جای‌گوهریکتای راستیست/زینروبه‌موج حادثه تنهانشسته‌ایم"پس؛دل خوش دار!

jalal: although one can not defend in any sense the regime in Iran it must be remembered that the opposition has to be very careful not to play into the camp of USA/UK which under the false premise of DEMOCRACY wishes nothing more than re colonisation of the middle east.Iranians living and working in England have to be aware of KING'S college , SOAS, AND NUMEROUS OTHER CENTRES which are in fact working for the government. To give you an example St.Andrew's college Oxford Middle Eastern studies centre was originally financed by MI6. tHE SAME SITUATION EXISTS in USA./,

Ramin Parham: Dear Masoud Behnoud, Iranian religious thinkers and human rights activists are being cajoled by western institutions. Good enough a news for all of us. However, the islamic revolution did not become despotic in its political form, the islamic republic, due to some events subsequent to the revolution's victory. Contrary to what you may think, or to what Michel Foucault once thought, and as Raymond Aron perspicaciously pointed out to, the revolution was, in its very essence, anti-liberty and despotic. Russians got over with their Bolshevik revolution of 1917, calling it the most disastrous event in their history. We will get over with ours

sirus: سلام.فقط حیف که فیلسوفان ما دیدگاه مذهبی دارند.ما در فلسفه مثل بقیه موارد بسیار عقب هستیم.این انتخاب اقای سروش هم یک انتخاب نسبی است.

پورمحمد: فكرمي كنم كه مرحوم اخوان مي گويد اين منم در وطن خويش غريب... آقاي بهنود شما بهتر مي دانيدكه در طول تاريخ ايران به خصوص در برخي ادوار با روشنفكران برخورد منطقي صورت نگرفته وحاكميت ها كه بيشتر به اهل شمشير تكه كرده اندبا اهل قلم بد رفتاري كرده اند سروش هم مثل خيلي ها نعمتي هست كه قدر اورا ندانستند مثل شريعتي كه نام او نان ونام خيلي هارا به خطر مي اندازد اما گذشت زمان خيلي چيزها را عوض وروشن خواهد كرد تا سيه روي شود هركه در او غش باشد .ازنوشته هايتان ممنون هرچند کتابي هم داري به نام مامي مانيم ولي خودت رفتي اما با نوشته هايت هستي .تشكر فعلاهمين.

Fajeie Refaghat: فرش دستبافي از تصوير پوتين را كه قرار است به عنوان هديه سمبوليك در تهران به وي اهدا شود، تاكنون چند بار بافته‌اند!!!!.

کيارش: بهنود عزيز.تحليلتان در رابطه با شکست ظاهری جنبش اصلاحاث و عمق تاثير اين جنبش بر فرهنگ مردم بسيار خواندنی و ناب بود.حقيقتا نمیشود منکر تغيير تفکر قشر شهرنشين و پیشروی بسوی جهانی شدن شد.به گمانم قهر مردم با اصلاحطلبان نيز جزيی از پروسه اصلاحات است(به تعبيری بالارفتن توقعات مردم).و اینها همه جز نشانه هاييست که گفتيد.من هم اميدواروم به "ما".دوستدار اعتدال و نگاه پربارتان.

مريم: ملاحظه کرديد همان ها که از شما مي خواستند تا همه اش درباره درگذشتگان ننويسيد و ما را با مفاخر زنده کشور آشنا کنيد حالا به جانتان افتاده اند که چينن و چنان. آقاي بهنود به سهم خود و بر خلاف عادتم اين کامنت را گذاشتم که مبادا تصور کنيد همه آن چنانند. نه، ما قدر شما را و قدر دکتر سروش ها را مي دانيم. مي دانيم که ما ملت تا چه حد نسبت به خود بيگانه شده ايم.

mani: اين را از صميم قلب مي نويسم امروز که نوشته شما را خواندم خيلي خوشدل بودم و وقتي کامنت ها راخواندم به خودمان گريستم. و با معذرت براي شما هم گريستم. در کدام چاه فرياد مي کنيد. شماها چه جنسي داريد که اين همه تحمل مي کنيد. مي بينيد در مقابل حرف اساسي شما واکنش ها چيست. چطور جلافي مي کنند. خداي من آيا ما اين چنينم و يا اين ها نمونه هاي دست چين شده از ماست.

yesbutnotagree: With so many respect to Dr. Soroush,i like to add :the problem is that he insists being religious,it means he coulden't find a new way of thinking and philosophy for us to live with modern and 21th centry,its too much sad that our "gratest" thinker is a man of reliuons yet.

Ali-Montreal: Dear Behnoud Salam I wonder how Time magazine has shown a corner of eye!!! to one Iranian againe, but is good anyhow,only one thing bother me that our iranian goodees!!!should be stampped by the western media other wise we as Iranian looks are blind and can not find our valuables writters,authours,intelectuals,scientices, and Ectra.or may be I as Iranian am idiot to accept behnoud article about seroush but when Time says so I believe.Thank you

bardia: Dear Mr Behnoud, I am sorry not to write, once again, my comment about the opened subject.A new about Iran, In Internation Herald Tribune of today thursday april 21 shocked me. It's about a recent meeting of 400 iranians, men and women, in Tehran in order to declare their readiness to carry out suicide operations against Israel. How could we explain this matter , knowing the importance of the peace for the United states of America. Are the Iranian leaders can not understand how much they are playing with the fire? I would want to ask you to write us, dear Behnoud, about this matter , i beleive very important. With my kindest regaeds.

كمال: سلام البته خبر شاديبخشي است.اگر غربيان يكي از صدها حكيم و دانشمند ايراني وشرقي يا يكي از هزار موقف انديشه هاي ژرف عرفاني وديني ما را داشتند هزار برابر ما به احترام وبزرگداشت او برميخواستند. افسوس كه اكثر ما غافليم مگر نفس بهنود دواش كند

danial: man hamishe 2ta masoudo kheyli doost dashtam.doost dashtamkimiyayi boodam va az behnoud filmi dar khor misakhtam va manzelate in abar mard ro be tasvir mikeshidam.behnoude aziz sehre ghalamet bi entehast.bar masoud kimiyaei va behnoud dorood.

Alireza Torknejad: With all due respect it is too little ,too late from you who I know respect Dr Soroush so much!!!unfortunately most of us has very little or no idea why Soroush is so great,why he was called Arasmous of Islam ,why some of us call him Molana Soroush.He is great not because he disagreed with the stablishment,not because he called Khatami to resigne and so on ,actually he is not a member of opposition to IR he is so beyond this sort of cheap political debate.He is trying to revolutionalise Islam as we so far know it.He is Martin Luther of Islam not Waslav Havel of Chekoslovakia.He tries to introduce the process of Protestanism in Islam which is long over due and should have happened centuries ago.God bless him

majed: شادباش شما رنگ و بوی شاد باش را نداشت چراکه کلیات ارائه شده ناشی از نیمچه بخلی است ÷نهانی که نشده است با غلط های تای

jalal: It is interesting that soroush keeps coming to King's college- the place with war studies center and also implicated in the 1953 Iranian coup along with other centres such as Oxford and SOAS. TIME magazine is an American magazine with an american outlook I wonder if he is also supported by the Hoover instutue in America which is financed by CIA. No wonder he is considered by them as a great thinker. Not by the Iranians who have at his hands.suffered for many years .

ميثم: ضمن ارج نهادن به انديشه كنوني دكترسروش و گله مند بودن از ايشان به جهت عملكرد غيرقابل دفاع نامبرده در [...] انقلاب فرهنگي، بنده نيز اين انتخاب مجله تايم را به فال نيك ميگيرم

bardia: Dear Mr Behnoud, Thank you for this article, as usual you write very well.I am listening the news of a wave of violent demonstrations against the Islamic regime of Iran.Have you got any news about such a matter?Please inform us.Good luck

m.m.n: بهنود عز يز. شرط انصاف نيست كه شما هر انچه خواهي گفت و من صدوپنجاه كلمه. مكان امن و مي بي غش و رفيق شفيق. گرت مدام ميسر شود زهي توفيق.

shahab: حتمن آقاي سروش شايستگي هائي داشته اند كه مجله تايم ايشان را نيز در زمره انتخاب هاي خود قرار داده است ولي ايا وقتش نرسيبده كه اقاي دكتر كه صد البته ازاد انديش هم هستند نقش خود را در روز هاي اغازين ر‍‍زيم و پاكسازي دانشگاه ها توضيح دهند

محمد: سلام. دکتر سروش از نوابغی است که نسلهای آینده به درک کامل او نایل خواهند آمد. به نظر من سروش شایستگی عنوان اندیشمند جهانی را دارد. دو چیز بسیار مهم است که باعث گردیده است تا ایشان آن گونه شایسته است به معروفیت جهانی و نامداری نرسند در حالیکه این پتانسیل در ایشان وجود دارد. 1. بیان عقاید و آرای خود در یک قالب ایرانی و اسلامی. همت اصلی ایشان در راه به بلوغ رساندن سوالات و شبهاتی است که نسل جوان و تحصیلکرده و مسلمان ایرانی در سر دارد. در حالی که کمتر به مسایل مورد علاقه جهانی و غربی در حیطه توانایی خود اقدام کرده اند.2. همت ایشان بیشتر بر شکافتن آن چه که هست بوده است تا این که آن چه که باید باشد. ایشان به نظر من اگر در این راه کمتر محافظه کارانه گام بردارند حق خود را در برابر معرفی ایده های عالی و

 

منبع:

http://behnoudonline.com/2005/04/050421_005150.shtml

 

بازگشت به اّرشيو خبرها