بيست و سوم اپريل هر سال ميلادي برابر با روز
جهاني كتاب و حق نشر كتاب است و هر ساله اين روز
را سازمان يونسكو به عنوان يك روز سمبوليك براي
ادبيات جهان تجليل مي كند از اين روز با محفلي
مختصر و نه چندان جدي يونسكو، بانك جهاني و
پوهنتون كابل در پوهنتون كابل تجليل كردند.
كتاب كه مهمترين، بهترين و با ارزشترين دوست،
همراه و همسفر بشريت به شمار ميرود، در افغانستان
از خواننده گان هميشه گي و صميمي برخوردار نيست و
فقط تعداد كمي از مردم در اين سرزمين به خواندن و
نوشتن كتاب علاقمند اند.
مهمترين عواملي كه در افغانستان چاپ و نشر كتاب را
با چالش مواجه ميكند، يكي همانا نداشتن سواد و يا
كم سوادي است، چرا كه در كشور تنها حدود 30 در صد
مردم از سواد بهره دارند. دوم نداشتن توجه وزارت
اطلاعات و فرهنگ به نويسنده گان شاعران و محققين
است. همچنان ده ها اثر نويسنده گان در بخشهاي شعر،
ادبيات تاريخ داستان سالهاست كه چاپ نشده باقي
مانده و هيچ نهاد دولتي مسؤوليت چاپ و پخش آنرا به
عهده نمي گيرد.
در افغانستان سالهاست سه بخش مردم كه عبارت از
فقرا، ثروتمندان و فرهنگيان اند زنده گي مي كنند
كه به اين اساس فقرا هميشه دنبال لقمة نان اند و
به فكر كتاب خواني و آموختن نميافتند، ثروتمندان
به دنبال زر اندوزي اند و علاقه يي به كتاب و
نوشتن ندارند و فرهنگيان توان چاپ و نشر و گاهي هم
خريد كتاب را ندارند. كه در اين ميان وزارت
اطلاعات و فرهنگ درگير مسايل سياسي است و توجة به
وضعيت فرهنگي كشور ندارد و اگر بگوئيم كه كاملاً
از فعاليت هاي فرهنگي به دور مانده است، حرف گزافي
نخواهد بود.
چنانچه اين وزارت سخن گفتن به زبان مادري را جرم و
نشر چند سريال شرقي را محكوم و وارد شدن كتاب هاي
چاپ شده يي فارسي دري را تهاجم فرهنگي ميخواند و
خود نيز توانايي فرهنگ سازي، سرگرم سازي مثبت و
طبع و نشر كتاب را ندارد.
وزارت اطلاعات و فرهنگ كه ادعا دارد سال گذشته ده
ها عنوان كتاب را چاپ كرده است اما با چاپ كتاب
مثنوي شريف كه در سال مولانا (2007) كه نوشته
عبدالكريم سروش بود و آنرا به نام يكي از كارمندان
اين وزارت چاپ و نشر كردند، اعتماد فرهنگيان را
نسبت به خويش ضعيف ساخته و اين عمل نشان داد كه
فساد تا به كدام اندازه در ادارات رخنه كرده است.
وزارت اطلاعات و فرهنگ به خاطر نجات كشور بايد
فرهنگي عمل كرده و فعاليت هاي را در زمينة كتب
خواني، چاپ و نشر آن در سراسر كشور انجام دهد چون
تنها به اين وسيله است كه ميتوان جامعه را به رشد
فرهنگي و انكشاف مدني رساند و مردم را به فرهنگ
تحمل پذيري، آشتي و زنده گي در روشنايي سوق داد.
به هر حال اميدواريم اين انسداد فرهنگي و اين
استبداد سياسي از مسير كتابخواني مردم ما دور شود
و كتاب به همنشين و هم صحبت مردم تبديل گردد.
|