www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 

بازگشت به صفحه اصلی 

آذر  1389

 

 

 

به بهانه شركت در همايش روز جهاني فلسفه

 سيدحسين نصر، مأمور پنتاگون به ايران مي آيد؟!

 

پيام فضلي نژاد

 

 

روزنامه کیهان: پس از افشاي پشت پرده پروژه حضور «ريچارد فراي» (جاسوس CIA و از طراحان «مكتب ايراني») در «همايش ايرانيان خارج از كشور» در تهران، اكنون برخي از دولتمردان در تكاپوي بسيار براي بازگرداندن شاگرد ديرين و دستيار ارشد او به ايران هستند. اين مريد برجسته «ريچارد فراي» كه هم آوازه اي افزون تر و هم سابقه اي سياه تر از استادش دارد و رسانه هاي اپوزيسيون برانداز چون ماهنامه «مهرنامه» او را ملقب به القابي چون «حكيم معنوي» و «فيلسوف متأله» و «مسلماني متشرع» كرده اند، كسي نيست جزء «سيدحسين نصر» 77 ساله كه خودش را «باني شناساندن تشيع به جهانيان» مي داند و هم شريك سياسي «پنتاگون» است و هم برخي دولتمردان و مجلس نشينان براي تجليل از او در تهران چانه زني مي كنند؛ آن هم سياستمداري كه در عصر پهلوي دوم «دوست شخصي» شاه و رئيس «دانشگاه صنعتي آريامهر» بود، در اوج انقلاب اسلامي به رياست «دفتر ويژه فرح پهلوي» رسيد و پس از سقوط سلطنت، به دستور شاه مخلوع مأمور ترجمه انگليسي كتاب «پاسخ به تاريخ» شد و «محمدرضا پهلوي» او را براي عضويت در «شوراي مبارزه با جمهوري اسلامي» برگزيد. وانگهي، نصر از ابتداي دهه 1360 تاكنون نيز از اعضاء بلند پايه «بنياد اشرف پهلوي» در واشنگتن دي.سي و تئوريسين برجسته «كلوب روتاري رنچو پارك» در لس آنجلس است و كارگزار پروژه «كودتاي مخملي» سازمان CIA در ايران به شمار مي رود، اما بدتر از همه، سال 1385 در كتاب «در جستجوي امر قدسي» مي گويد كه «غير از رضا شاه، هيچ قهرمان بزرگ سياسي ديگري در خاطره خود سراغ ندارم» و همچنان «برخلاف خيلي ها محمدرضا شاه را فردي وطن پرست و ايران دوست مي دانم».
با اين همه، نه تنها آبان 1388 و در غيابش، دولت اصول گرا نصر را به سبب فعاليت هاي برجسته «همبستگي ساز» ميان دانش و معنويت برنده جايزه برتر جشنواره «حكمت سينوي» اعلام مي كند، بلكه پنجشنبه گذشته، روزنامه «شرق» (از سخنگويان جناح ليبرال سرمايه داري) با استقبال از سفر نصر به تهران، آن را به يك «بمب خبري» تشبيه ساخت كه بناست در «همايش روز جهاني فلسفه» بتركد! «شرق» بدون ذكر منبع خبري معتبري، رئيس اين همايش را حامي اصلي «بازگشت نصر» دانست و البته روز 23 آبان 1389 «محمد حسين ايماني خوشخو» (دبير همايش روز جهاني فلسفه) رسماً در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرده بود: «مانعي براي حضور سيدحسين نصر وجود ندارد و اگر ايشان علاقه داشته باشند، در همايش از ايشان استقبال مي كنيم.» هرچند مشخص نيست «ايماني خوشخو» براساس كدام صلاحيت قانوني و شانيت حقوقي مجوز ورود نصر را صادر كرده است، اما از مشاركت غيرمستقيم نصر براي برگزاري «همايش روز جهاني فلسفه» خبر داد و گفت: «حتي برخي از اساتيدي كه از آمريكا شركت خواهند كرد، عنوان كرده اند كه به توصيه پروفسور نصر در همايش حاضر مي شوند.»
بازگشت «سيدحسين نصر» به ايران پروژه دولت آمريكا است، زيرا او از شركاي رسمي «وزارت دفاع آمريكا» (پنتاگون) و «وزارت خارجه ايالات متحده» براي گسترش «اسلام آمريكايي» در جهان به شمار مي رود. بازگشت او برپايه استراتژي امنيتي «رهبري ديدارهاي بين المللي» توسط سرويس هاي جاسوسي ليبرال طراحي شده است كه نخستين بار «دولت اصلاحات» و سپس «محمدعلي ابطحي» در مقام اجراي آن برآمدند و البته ناكام ماندند. ادعاي شراكت «سيدحسين نصر» با پروژه «پنتاگون» صرفاً يك دعوي مبتني بر «تحليل» يا «گمانه زني» نيست، بلكه مستند به يك سند امنيتي و داراي طبقه بندي «سري» است كه به نحو شگفت انگيزي از درون «پژوهشگاه تحقيقات دفاعي پنتاگون» (Rand) فاش شد و به رسوايي همزمان «سيدحسين نصر» در كسوت پرچمدار فرقه «سنت گرايي ديني» و «عبدالكريم سروش» به عنوان پيشرو فرقه «سكولاريسم ديني» انجاميد؛ دو چهره اي كه از قضاء و به ظاهر، جدال هاي لفظي بسياري را با يكديگر از سر گذرانده اند، اما هر دو در يك «افق سياسي» بر مبناي نقشه راه آمريكا حركت مي كنند. اين سند با عنوان «جنگ ايده ها» در سال 1384 ابتدا با شناسه امنيتي MG-574-SRF به صورت محدود و به روال معمول با طبقه بندي «سري» در اختيار نخبگان سياسي-امنيتي آمريكا قرار گرفت، اما ناگهان محتواي آن سر از رسانه ها درآورد. سپس «پنتاگون» مجبور شد تا پس از 3 سال اين سند را با شناسه RB-9251-SRF و تحت عنوان پروژه پژوهشي RAND Proposes Blueprint for Building Moderate Muslim Networks در 216 صفحه با مسئوليت «مركز سياست عمومي خاورميانه موسسه رند» و با مشاركت «بنياد اسميت ريچاردسون» منتشر كند. بر پايه برآورد نهايي «پنتاگون» در سند مذكور، اين شركاي سياسي بايد «اسلام راديكال در ايران نابود و يك اسلام سكولار را مستقر سازند.»
در پائيز سال 1384، وقتي با افول اصلاح طلبي ليبرال در ايران همه نقشه هاي آمريكا نقش بر آب شده بود، وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) يك «ماموريت كاملاً سري و فوق العاده فوري» را به «موسسه رند» و «بنياد اسميت ريچاردسون» سپرد تا به ارزيابي «شركاء بالقوه» ايالات متحده در جوامع مسلمان بپردازد و يك برآورد استراتژيك درباره راهبردهاي «تقويت و شبكه سازي از مسلمانان ميانه رو» را پيشنهاد كند. در گزارش نهايي اين ماموريت كه «فرانسيس فوكوياما» و «هنري كيسينجر» (دوست صميمي نصر) از ناظران اصلي آن بودند، از 3 فرقه به مثابه شركاي اصلي آمريكا ياد گشت. يك فرقه اصلي، «سنت گرايان» بودند كه «سيدحسين نصر» به عنوان رهبر آنان رسماً خود را متعلق به يك گروه و آن هم «صوفيان» مي نامد و فرقه ديگر را «روشنفكران ديني» مي ساختند كه محوريت آن «عبدالكريم سروش» حامي «قرائت ليبراليستي از اسلام» بود. برپايه مهمترين دستورالعمل امنيتي «بايد براي حفظ اعتبار و امنيت اين شركاء، ارتباطات آنان با دولت آمريكا محرمانه نگه داشته شود و حتي انكار گردد.» سياست مشترك «پنتاگون» با «وزارت خارجه» نيز رهبري برنامه «ديدارهاي بين المللي» با هدف ساختن يك «پل ارتباطي» و ايجاد «ارتباط استراتژيك» با نخبگان فكري، سياستمداران موثر، روشنفكران، هنرمندان و... در ايران است. «كاخ سفيد» از رهگذر تامين مالي اين پروژه و تحت پوشش شراكت غيرمستقيم در «سمينارهاي علمي» و «كارگاه هاي آموزشي»، اولا به «شكار جاسوس» از ميان نخبگان و سياستمداران ايراني مي انديشد؛ ثانياً به دنبال يك ارزيابي واقعگرا از توان عملياتي شركاء سياسي خود براي مقابله جدي با جمهوري اسلامي است، پس بايد نفوذشان را در «جوامع هدف» محك بزند و افزايش دهد؛ ثالثاً با «شبكه سازي از مسلمانان سكولار» و «افزايش اقتدار معرفتي-سياسي» آنان به واسطه تبليغات رسانه اي، خيال دارد تا با پروژه «جنگ ايده ها» ابتدا «اسلام راديكال» (نامي كه براي اسلام ناب محمدي (ص) جعل كرده اند) را در ايران نابود كند و سپس وجود «جنبش هاي مقاومت» را از صحنه خاورميانه پاك كند.
در 20 صفحه از سند امنيتي «پنتاگون» با شناسه امنيتي RB-9251-SRF دليل حمايت سرويس هاي امنيتي- نظامي آمريكا از پروژه «سنت گرايي» نصر مشروحاً شرح داده شده است و مي نويسد: «سنت گرايان و صوفي ها دسته ديگر مورد نظر آمريكا براي شبكه سازي هستند. رهبران صوفي و سنت گرا مخالف هر نوع رژيم اقتدارگرا هستند كه كنترل شيعي را بر افكار و عقايد تحميل مي كند و بر اين اساس، آنها منتقد جدي حكومت هايي مثل ايران به شمار مي روند. آن ها اغلب شامل محافظه كاران مسلمان هستند كه سنت ها و عقايدشان با تكريم قديسان (و حتي عبادت قبرهاي آنان) و ديگر اعمال همراه است. بسياري از سنت گرايان عناصري از صوفي گري سنتي، تصوف و عرفان اسلامي را كه بر تجربيات احساسي و شخصي از خدا تاكيد دارند، وارد اسلام كرده اند.» پنتاگون، بخشي از ماموريت را رسماً به «مركز مطالعات اسلام و دموكراسي» (CSID) سپرد كه «سيدحسين نصر» از گذشته عضو برجسته و رهبر فكري آن بوده است و در اوج فتنه سبز، او با سخنراني در مراسم افطار اين مركز، براساس راهبردهاي سند پنتاگون، به شرح شيوه هاي «شبكه سازي از مسلمانان ميانه رو» براي گسترش «اسلام سكولار» پرداخت.
همزمان با اجراي اين پروژه، «رامين جهانبگلو» (جاسوس CIA و پسرخاله نصر) با انتشار يادداشتي در «روزنامه اعتماد» (20/2/1386) دقيقاً به تكرار نظريه «پنتاگون» مبني بر مخالفت نصر با «بنيادگرايي» (تعبير سكولارها از مكتب اسلام ناب) پرداخت و نوشت: «نصر از پيشگامان سنت گرايي در ايران است و جز او، كمتر كسي را در ايران مي شناسم كه هوادار سنت بوده و از فرو غلتيدن در ورطه بنيادگرايي مصمون مانده باشد. او بيش از هر فيلسوف و روشنفكر ديگري، هرگز فلسفه سياسي را به جهان انديشه خويش راه نداده است.» اما عليرغم تبليغ و ترسيم چهره «غيرسياسي» از نصر، او كاملاً از يك خط مشي سياسي روشن برخوردار است، چنانكه با « يكسان و برابر» دانستن همه آئين هاي ديني، با استقرار حكومت اسلامي و ترويج «اسلام ناب» به شدت مخالفت مي كند. نصر 26 مرداد 1385 در سمينار «مركز اسلامي شمال كاليفرنيا» با شرح «انديشه سنت گرايي» و دفاع از «پلوراليسم ديني» صريحا گفت: «ادعاي وجود يك مذهب ناب يك ادعاي غير واقع بينانه است.» چندي بعد، در گفتگويي با روزنامه «شرق الاوسط» گسترش پديده «اسلام هراسي» در غرب را ناشي از گسترش «اسلام ايدئولوژيك» و «بنياد گرايي ديني» دانست كه قصد «ستيز با غرب» را دارد و اين قرائت از اسلام ضد غربي را محكوم كرد. در واقع، نصر نه تنها از ادبيات سند «پنتاگون» براي ارائه ديدگاه هايش بهره مي گيرد، بلكه چنانكه در كتاب «در جستجوي امر قدسي» مي گويد در مقام يك «صوفي» با قرائت هاي سياسي از اسلام مخالف است، چون به «تقدس زدايي و دنيوي سازي» دين مي انجامد و اين در مخالفت با «امر قدسي» است.
در نتيجه، «سنت گرايي نصر» به همان راهي مي رود كه «سكولاريسم سروش» رفته است، زيرا «سنت گرايي» - از بيخ و بن - هم مخلوق «مدرنيته غربي» و هم مغلوب «غرب مدرن» است و غلبه غرب بر «سيدحسين نصر» نيز در آراء او موج مي زند. بنابر عقيده او در گفتگو با روزنامه «شرق» (26/5/1385) «اسلام سنتي» به مسلمانان جواز جهاد عليه «غرب» را نمي دهد و بر پايه نظرش در كتاب «قلب اسلام» عمليات استشهادي مجاهدان فلسطيني، «اعمالي بي رحمانه» است، عليه «پسرعموهاي يهودي ما!». بنابراين، «سنت گرايي نصر» آموزه هاي «مكتب اسلام ناب» مبني بر «خشكاندن ريشه هاي فاسد صهيونيسم و سرمايه داري و كمونيسم» و «براندازي رژيم هايي كه بر اين 3 پايه استوارند» و «ترويج نظام اسلام رسول الله در جهان» را نه تنها برنمي تابد، بلكه «حرام» مي داند. براي همين، نصر و سروش مانند دور روي يك سكه از شركاء استراتژيك پنتاگون براي گسترش «اسلام آمريكايي» هستند.
«سيدحسين نصر» در برابر غرب همان ژست انتقادي اي را مي گيرد كه شاه مخلوع از دهه 1350 مي گرفت. آن هنگام «محمدرضا پهلوي» در سخنراني هايش از برتري «تمدن پارسي» مي گفت و سپس، نصر در روزنامه «رستاخيز» براي شعارهاي تبليغاتي شاه صورتي فلسفي مي ساخت. براي همين، وقتي «كميسيون عالي كوروش كبير» به رياست عاليه «بانوي اول آمريكا» (همسر رئيس جمهور نيكسون) براي ترويج «مكتب ايراني» و برگزاري «جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي» آغاز به كار كرد، «سيدحسين نصر» در كنار «شجاءالدين شفاء» (معاون وزارت دربار)، «شائول بخاش» (همسر صهيونيست هاله اسفندياري) و «رضا قطبي» (رئيس تلويزيون ملي) به عنوان عضو ارشد اين كميسيون انتخاب شد. از همان هنگام بود كه ايستگاه CIA در ايران، نام نصر را در فهرست «رابطين خوب آمريكا» قرار داد و در يك گزارش محرمانه او را «علاقه مند به استفاده از اسلام مدرن در زندگي اجتماعي ايرانيان» دانست. و بالاخره در حالي كه همايش روز جهاني فلسفه در ايران علي رغم مخالفت يونسكو، برپا شده است، بايد مراقب بود كه كساني با به ميدان آوردن عوامل وابسته اي نظير سيدحسين نصر به استقلال و اعتبار جمهوري اسلامي ايران لطمه جدي نزنند اگرچه برخي از رخدادهاي اين همايش با موازين ارزشي نظام اسلامي سازگاري چنداني ندارد.
¤ اسناد و منابع اين نوشتار در آرشيو «دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان» موجود است.

 

 

 

     منبع

 

بازگشت به اّرشيو خبرها