www.drsoroush.com

با ما تماس بگیريد    

بازگشت به صفحه اصلی

 

   پیغام سروش

باسمه تعالی

در وجدان آدمی حفره ای است که هيچگاه خالی نمی ماند اگربا حقايق عالی، سازنده وروشنگر پر نشود باخرافات پر میشود.                                                                                                                 ( مونتسکيو )

 پیغام سروش

 ما در دورانی زندگی می کنيم که بيش ازهر زمانی محتاج تامل در دين هستيم.

دين به عنوان گرانبهاترين ميراث باقی مانده ازعالم قديم در تعامل با دنيای مدرن روز به روز نحيفتر می گردد تا در کنار ديگر مکاتب بشری چون مارکسيسم ،ليبراليسم و.... قرار گيرد وديگر نه مرواريدی پر قيمت که ثمره ای پر محنت باشد .

در اين تحول انديشه ها وانگيزه ها احياگرانی بر خواستند تا با تغيير در سر مشقهای دين شناسی،آنرا ازسراشيبی زوال برهانند واز زير لجن مال مکاتب بشری در آورده  وديگر بار آنرا قابل تبعيت وهمچنان پيشرودر هدايت معرفی کنند.

ما اين مقال را روزنی کر ده ايم برای معرفی انديشه های يکی از بر جسته ترين متفکران و احياگران عرصه دين تا در اين روزگار درد خيز و انديشه کش که را هزنان غدار در کمين نشسته اند وبرای غارت انديشه انسانها با تمام کوته آستينی دراز دستيهای بسيار می کنند آب لطفی باشد بر عبوسی جفاهايی که نامهربانانه در حق اين مبارزان راه روشنايی ورزيده می شود.

عبدالکريم سروش رابه عنوان يکی از موثرترين نظريه پردازانی که کوشيده است بارويکردی عالمانه خود را به عنوان فردی احياگر معرفی کند برگزيديم تا نقش روشنفکرانه اورادر جريان احيای فکراسلامی بکاويم .

سروش به عنوان مهمترين،تاثير گذار ترين وخلاقترين روشنفکردينی بعد ازانقلاب سعی در ايجاد چشم اندازهايی نو به سمت دين دارد وی اين کار را از طريق سيال کردن فکر دينی تئوريزه میکند.

تمامی تلاش او در راه پيشبرد اصلاح فکر دينی وبازگشت به دوران سياليت ،ازطريق تجديد تجربه اعتزال وبازگشت به عقلانيت سامان می يابد .

وی معتقد است فکر دينی ما دريک دوران ارتدکسی[1] به سرمی برد وبرای بازگشت ازاين ارتدکسی وراهيابی به سياليت از طريق تجديد تجربه اعتزال وباز گشت به عقلانيت میتوان فکر دينی را بار ديگر احياء کرد.[2]

لذا با عنايت زيادی که نسبت به روش علمی دارد،عقلانيت انتقادی را از کارل پوپر وام ميگيرد ونقد را راهگشای در حصول به آن ثمره نيکو که همان سياليت فکر دينی است معرفی میکند .

هر چند سروش بر طوفان زا بودن ورود عقل در وادی دين معترف است اما طعنها ونامهربانيها را در راه زدودن گرد و خاک نشسته بر دين به جان می خرد وعقل را وارد عرصه تفکر دينی میکند. مشرب سروش عقلانيت انتقادی است.

وی معتقد است يک نظريه با نقد است که فربهی می يابد ودر همين بستراست که ميراث دکتر شريعتی را نقد میکند( شريعتی از تاثير گذار ترين روشنفکران در انديشه سروش است) سروش ايدئولوژيک کردن دين را از شريعتی نمی پسندد ودين را فربه تر از ايدئولوژی میداند.[3]

عقلانيت را در ديدگاه سروش می توان به دو نوع تقسيم کرد:

يکی عقلانيت قديم است که خود را مخزن مطلق حقيقت می ديد وديگری عقلانيت مدرن که در واقع راهرويی است که با آزمون وخطا سعی میکند به حقيقت دست يابد. او عقلانيت مدرن را از غرب اخذ می کند ودر همين راستا قبض وبسط تئوريک شريعت را به عنوان  مهمترين نظريه خود به جامعه فکری ايران عرضه میکند.

روشنفکر مورد بحث ما معتقد است که تمامی تلاشهای مصلحان دين درجهت احياگری تفکردينی محتاج يک نظريه معرفت شناختی است که از آثارآنان غائب بوده است واين همان است که  قبض وبسط تئوريک شريعت فروتنانه در اختيار آنان می نهد. به نظر سروش حلقه مفقوده مساعی آنان گويی همين بوده که هيچ جاميان دين ومعرفت دينی فرق نمی نهادند ومعرفت دينی را معرفتی بشری همچون ديگر معارف نمی ديدند . سروش در قبض وبسط حساب دين را از معرفت دينی جدا میکند هرچند از رابطه ای که ميان آن دوبرقرار است غافل نمی ماند .او معرفت دينی را بر خلاف دين امری بشری،تناقض آميز ،غيرکامل ،آميخته از حق وباطل ونسبی می داندواينجاست که جرات نقدکردن حتی در عرصه دين( معرفت دينی) وآراء فقها  وعلما را به ما می آموزد[4] .

وی با انگشت تاکيد نهادن بر جنبه بشری دين، فرايند روشنفکری خويش را پيش می برد . ابتدا درقبض وبسط ،معرفت دينی را همچون ديگر دستاوردهای آدمی امری بشری می داند سپس در مقاله جامه تهذيب بر تن احياء ديدگاههای خويش را در زمينه فقه بيان میکند  وآنرا امری دنيوی به حساب می آورد [5].

در مقاله اخلاق خدايان حجم عظيمی از ارزشهای اخلاقی را ارزشهای خادم میداند  که همگی به نحوه زندگی انسانها ارتباط دارد لذا قابل تغيير وتحولند[6] .سروش حتی بر تجربه نبی صبغه ا ی تاريخی وبشری میزند وبسط تجربه نبوی را در همين راستا سامان می بخشد [7]بحث ذاتی و عرضی در دين را نيز برای بيان دنيوی بودن بسياری از معارف دينی مطرح میکند.[8]

 به عنوان روشنفکری از مشرق زمين ،سروش نيز تلاش می کند درک خود را از غرب نمايان کند. او غرب را به عنوان يکی از سه مولفه تشکيل دهنده فرهنگ معاصر جامعه ايرانی میداند.[9]او برای غرب وحدتی حقيقی وماهيتی واحد قائل نيست لذا به آسانی میتواند آنرا تجزيه کند وعناصر مطلوب آن را اخذ کند وعناصر نامطلوب آنرا کنار نهد.

اضلاع مثلث غرب در ديدگاه سروش عبارتند از 1-علم وتکنولوژی 2-مفاسد اخلاقی 3- استعمار

آنچه را سروش در غرب ناحق می بيند ونقد خود را معطوف به آن میکند عمدتا در منش اخلاقی وبه تبع آن استعمار غربيان است . او روايت میکند که مغرب زمينيان سلطه گری وفريبکاری وستم پيشگی ونامردمی بسيار کرده اند ونامهای ارجمند وشريفی چون  آزادی،برابری وتکامل را به نجاست مطامع ومکايد خويش عظيم آلوده اند.

اما علم و تفکر مغرب زمينيان در ديدگاه وی ازجايگاهی بلند برخوردار است . در نظريه پردازيهای سروش تئوريهای متفکران مغرب زمين جلوه ای ويژه مي يابد.

سروش به عنوان خلف مهدی بازرگان انديشه دوران پايانی زندگی بازرگان را استنباط می کند وآنرا می پروراند و معتقد میشود که دين فقط برای آخرت است. او چنين بيان می کند که اگر آخرتی نبود پيامبری هم نمی آمد  وبه تبع شريعتی هم سامان نمی يافت واگر درمتون دينی هم سخنی از دنيا رفته است بسيار در حاشيه وفقط به عنوان مقدمه ای برای آخرت است .

انتقادی که می توان بر اين نظريه سروش وارد کرد اين است که گويی او از تاثير دين در زندگی دنيوی غفلت ورزيده ومنش فرد ديندار را از غير دينداران تمايز نداده است اما به نظر میرسد دين در ديدگاه او تنها به معنای خاص فقه به کار رفته واز جنبه های ديگر آن  (عرفان ، تاريخ، فلسفه و ... )غافل مانده که چنين بی پروا دم از اخروی بودن دين میزند .

سروش که به شدت تحت تاثير مولانا واسلام عرفانی است ارائه کننده گونه ای از دينداری عالمانه وسنجيده است که اين بعد از پروژه او را میتوان مرتبط با احيای شيوه ای عرفانی و والا در دينداریدانست. اين همان دينداری تجربت انديش مبتنی بر عشق به خدا است که مثل اعلای آن تجربه نبوی  حضرت محمد( ص) است . آنچه که جهان جديد راز زدايی شده بدان نياز دارد يک دينداری تجربت انديش ونه مصلحت انديش است که در آن خدا به عنوان يک محبوب رئوف و نه يک شارع عبوس تجربه میشود.

دکتر سروش مدتی است بر مقوله فربه اخلاق انگشت تاکيد نهاده است. اواخلاق را اساس دين ورزی قلمداد میکند و دينداری را عملی اخلاقی و جامعه دينی را جامعه ای اخلاقی میداند.اخلاق در منظور سروش آنقدر عظيم است که تولد انسان را زمانی میداند که اخلاق برای او جدی باشد وتعريف انسان به حيوان اخلاقی را تعريفی نيکو برای بشر تلقی میکند.

وی با تمام احترامی که برای سيد محمد خاتمی( رئس جمهور) قائل است بر وی خرده میگيرد که به جای شعار جامعه مدنی می بايست جامعه اخلاقی را سر لوحه کار خويش قرار  می داد.

نويسنده کتاب" اخلاق خدايان" حتی برای ترجيح دمو کراسی بر ديکتاتوری – باوجود دلائل گوناگونی که بر تفاوت آنها وجود دارد – در بن همه آنها اين موضوع نهفته را می يابد که دموکراسی از ديکتاتوری اخلاقی تر است .

سروش با مطرح کردن سه سطح از دينداری ( مصلحت انديش ، معرفت انديش ، تجربت انديش)  تمام تلاش خويش را در راستای سوق دادن دينداران به سطحی بالاتر  به کار می برد و اين وظيفه را بر عهده رهبران فکری جامعه میداند  که دينداران را از سطح ديندار معيشت انديش به يک ديندار معرفت انديش ارتقاء بخشند.[10]

انگاره های سروش عمدتا از طريق مقالاتش در ماهنامه کيهان فرهنگی و زان پس در ماهنامه کيان ارائه میشود . به علاوه او سخنرانيهای زيادی در مورد مسائل عمدتا فکری و بعضا اجتماعی و سياسی ايراد میکند وبدين سان انديشه های خود را در ميان جامعه فکری ايرا ن می پراکند   .تسلط او بر ادبيات عارفانه به او هنری داده که میتواند نظريات خود را به بهترين نحو بيان کند .

با سروش میتوان موافق نبود اما نمی توان او را ناديده گرفت .او يکی از بزرگترين و دانشمند ترين روشنفکرانی است که جامعه فکری ما را به شدت تحت تاثير خويش قرار داده است. او به ما آموخت که دين پای در زمين دارد اگر چه سر در آسمان دارد .سروش با مطرح کردن مسائلی فکری ، موجی معنا دار در برکه راکد حيات ذهنی ما ايجاد کرد و راهی را بر روشنفکران دينی گشود که تا به حال مغفول مانده بود .

کانت در مقاله بسيار مهمی درباره مدرنيته میگويد :

برای اينکه انسان مدرنی باشی جرات دانستن داشته باش  و مارکس يکی از ويژگيهای مدرنيته را اين میداند که در دوران مدرن هر آنچه سخت و استوار مینمايد دود میشود وبه هوا میرود .

سروش روشنفکری است که هم جرات دانستن داشت و بخاطر همين جرات توانست آنچه را به نظر سخت واستوار می نمود دود کند وبه هوا بفرستد واين کاری است که يک روشنفکر مدرن میکند.

 

اين مقاله تنها به بررسی اجمالی برخی از انديشه های يکی از اربابان معرفت پرداخت . بررسی آراء ديگرمتفکران ايران زمين خواهان مجالی ديگر است که همت دوستان را می طلبد.

 

تا نگردی آشنا زين پرده رازی نشنوی                            گوش نا محرم نباشد جای پيغام سروش

 

                                                                                  والسلام

                                                                                 21/5/83         

                                                                                                               سيد هادی طباطبايی

 


[1] - ارتدکسی دورانی است که یک علم به حالت انجماد مبدل میشود  و از زد و خورد آراء خبری نیست بر خلاف دوران سیالیت که در باب هر موضوعی نظری مطرح می شود و مورد بررسی قرار می گیرد

[2] - سخنرانی دکتر سروش در دانشگاه امیر کبیر سا ل 1381  تحت عنوان "تجدید تجربه اعتزال"

[3] - ر ک کتاب" فربه تر از ائدئولوژی" اثر عبدالکریم سروش

[4] - ر ک کتاب" قبض وبسط تئو ریک شریعت" اثر عبدالکریم سروش

[5] - ر ک کتاب "قصه ارباب معرفت" اثر عبدالکریم سروش

[6] - ر ک کتاب "اخلاق خدایان" اثر عبدالکریم سروش

[7] - ر ک کتاب" بسط تجربه نبوی" اثر عبدالکریم سروش

[8] - ر ک کتاب" بسط تجربه نبوی" اثر عبدالکریم سروش

[9] - دکتر سروش فرهنگ ایرانی را متشکل از سه فرهنگ ( ایران قبل از اسلام ، اسلامی ، غربی ) می داند. رجوع کنید به مقاله "سه فرهنگ" در کتاب" رازدانی وروشنفکری ودینداری" اثر عبدالکریم سروش

[10] -ر ک کتاب" اخلاق خدایان " و "سنت و سکولاریسم"

 

 

بازگشت به درباره دکتر سروش