www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 

بازگشت به صفحه اصلی 

قروردبن 1391

 

 

اسلامی کردن دانشگاه ها از دیدگاه دکترسروش

 

 

علیرضا مودب

 

 

جمعه ، 30 فروردین، در صدای امریکا در دو برنامهء صفحهء آخر و روی خط در مورد انقلاب فرهنگی و نقش دکتر سروش در آن صحبت شد. دیگر برنامه های این رسانه را هم در مورد این موضوع تماشا کرده بودم . انتظار داشتم این بار نکته های تازه ای مطرح شود ، اما دیدم حرف های گذشته و حملات مجدد به دکتر سروش تکرار شد. آقای افشاری هم که از ایشان نیم دفاعی کردند ، اما او را مدافع اسلامی کردن دانشگاه ها دانستند و در واقع این را به عنوان انتقاد مطرح کردند. به عنوان یک شنونده حساس شدم و به کتاب های دکتر سروش مراجعه کردم تا ببینم چیزی در مورد اسلامی کردن دانشگاهها در آن زمان می بینم .در کتاب " تفرج صنع " ایشان دو سخنرانی دیدم که در سال 60 و 61 به مناسبت سالگرد تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در دانشگاه تهران توسط ایشان انجام شده بود که برخی از ابهامات را برایم روشن کرد و مفهوم اسلامی کردن دانشگاه ها از نظر ایشان را هم دریافتم. دیدم افراد می توانند از یک عبارت تعریف های مختلف داشته باشند ، حال آنکه ما معمولا معنای آشنا برای خودمان را به آن عبارت می هیم. مایلم بخش هایی از این سخنرانی ها را در این جا بیاورم .
" قبل از هر چیز می باید یادآوری کنم که هیچ چیز آسان تر از این نیست که با القاب غربی – شرقی و امثال آن خودمان را از زحمت فکر کردن آسوده کنیم و با چنین پسوندها و اوصافی خط بطلان ابدی و مطلق بر دسته ای از افکار بکشیم." ( تفرج صنع ، ص 191، چاپ اول، سال 66 13"
" بنابراین ما اولین فکری که در باره علوم انسانی کرده ایم این است که درباره این علوم می باید فکر کرد نه اینکه به صرف بیان اینکه این علوم از غرب یا از شرق رسیده اند یکباره بر آنها خط سرخ بطلان کشید" ( همان)
" ما علی الاصول فکر می کنیم که پرورش آزاد مطلوب است و آن را می باید اصل گرفت و نسبت به آن برنامه های آموزشی را تصحیح و نقادی کرد" ( همان، ص 194 )
" اگر کسی به خوبی در چگونگی رشد اندیشه و فرهنگ در عالم بشری مطالعه کرده باشد می داند که این دربستن ها و این تحریم های مصنوعی و تحمیلی هرگز به خفه و خفی شدن اندیشه های دیگران منتهی نخواهد شد بلکه به محرومیت و فقر این طرف خواهد انجامید. " ( همان)
ما نمی خواهیم در این سرزمین و در ظل جمهوری اسلامی آن چنان ماجراهایی که بر سر گالیله آمد تکرار شود، یعنی نمی خواهیم در این سرزمین مذهب ترمز علم باشد . ما می خواهیم علم و مذهب با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشند و این ارتباط از قبیل ارتباط چراغ باشد با ماشین نه ترمز و ماشین" ( همان)
" وقتی شما علمی از علوم انسانی را از سرزمین دیگری وارد می کنید در واقع عالمان را هم همراه آن به سرزمین ذهن و ضمیر خود دعوت می کنید. آنچه که ما اصولا از شریعت می آموزیم – علاوه بر اموری که در باره تلقی فلسفی از هستی ست- بیشتر و عمدتا امور ارزشی است. و چون علوم انسانی حامل و ناقل ارزشها هم هستند این دو گونه ارزش ،که یکی را از شریعت و مکتب الهی خودمان می گیریم و دیگری را از عالمان مولد علوم انسانی، گاهی با هم در تناقض و تعارض می افتند. بنابراین در مورد علوم انسانی دو کار می باید بکنیم: یکی جراحی منطقی و جداکردن دانش از ارزش و دیگری پروردن عالمان واقف به شرع و مسلط بر اندیشه های دینی و انسان شناسی مذهبی از یک طرف و متبحر در علوم انسانی جدید از طرف دیگر؛ تا ضمیر اینان خاک حاصلخیزی برای علوم انسانی اسلامی شود" ( همان، ص 199 ) " گفتیم پروردن عالمان و نگفتیم خلق علم؛ چرا که علم را خلق نمی توان کرد، علم خلق می شود. این یک اصل است. اگر کسانی گمان کنند که ستاد انقلاب فرهنگی یا هر سازمان دیگری – رسمی یا غیر رسمی- قادر به خلق علم اند و می توانند دستور دهند تا علمی سبز شود از علم ناشناسی است... علم یک جنگل خودروست." ( همان)
" کسی نمی تواند از ظهور فکر جلوگیری کند و کسی " نمی تواند " به دیگران بگوید که شما ابراز نظر نکنید. ( همان، 206 )
" در جامعه علمی خودمان بالاخره گاهی کسانی پیدا می شوند که با بعضی از افکار مخالفت می کنند. این درست است : اما تا این مخالفت " چگونه" باشد. اگر مخالفتی ست از طریق ابراز اندیشه ای دیگر، این درست است؛ اما اگر مخالفتی است که از طریق اندیشه نمی گذرد، از طریق های دیگری می گذرد، یا با خفه کردن اصل فکر است یا با وصله چسباندن ، یا با گرفتن مجال و فرصت ابراز عقیده است یا با بیرون کردن است یا با بی اعتنایی کردن یا به هر طریق دیگری ، این ها هرگز در محدود کردن معرفت موفق نمی شوند... بکار گرفتن چنین شیوه هایی نشانه آن است که افراد به کار گیرنده مخالف اصل فکر کردن اند و مایلند که افکار یا نرویند و یا چنان برویند که آنان می پسندند، اما این هردو مخالف دو اصل یاد شده اند. افکار نه به فرمان کسی می رویند و نه به فرمان و ارادهء کسی خفه و مخفی می شوند" ( همان ، 209 ).

" تحدید علم در مقام تولد و در مقام رشد و عرضه و بروز و به خصوص تصرف در محتوا و مایه علم به وسیله برپا کردن دیکتاتوری علمی عمل تناقض آمیزی ست. تجربه امثال استالین و لیسنکو شیاد و یا گالیله و کلیسا را تکرار نکنیم" ( همان، 210 )
" ما باید بدانیم که همین طور که ما به خودمان اجازه می دهیم فکر کنیم و همچنان که ممکن می دانیم اهل ابتکار باشیم برای دیگران هم چنین امکانی هست" ( همان، 216 )
" مبادله و نقد متقابل میان دانشمندان و صابنظران پرحرمت ترین اصل در هر جامعه علمی است" ( همان، 217 )
" رشد آزاد علم از مهم ترین علائم دموکراسی و بلکه از بهترین ضامن های دموکراسی ست. فرق است بین اینکه بگوییم حق در آستین ماست با اینکه بگوییم حق در تضارب آراء مکشوف و معلوم می شود... اولی پیریزی دیکتاتوری می کند و دومی معماری دموکراسی. " ( همان، 221 )
" دانشگاه اسلامی که مطلوب ماست و می کوشیم همه با هم و به یاری خدا آن را بنا کنیم دانشگاهی ست که در آن علم به قوی ترین و غنی ترین نحوی وجود دارد. و در کنار آن فلسفه علم، متافیزیک و عرفان و معرفت مذهبی هم وجود دارد – آن هم در یک فضای آزاد علمی و آمیخته با نقادی علمی و با چشمی بر نیازها و توام با پخش و عرضه این اندیشه ها و همراه با جدی گرفتن و ارج نهادن بازی علمی و بیرون کردن همه کسانی که توانایی و لیاقت و آهنگ این بازی را ندارند و بهره جستن از همه کسانی که سخن شنیدنی دارند و پذیرفتن حکومت تقوا و غمخواری حقیقت و آزادی در کنار هم. " ( همان، 227 )

 

 

 

 

 

 

بازگشت به درباره دکتر سروش