www.drsoroush.com

 

عبدالکريم سروش

 
     
 

بازگشت به صفحه اصلی 

اردیبهشت 1391

 

 

از نقد دلسوزانه تا توهین و تخریب های سروش

 

 

 

 

 

عبدالکریم سروش، اخیراٌ  در نامه ای 9 صفحه ای، با عنوان " باغبانا ز خزان بی خبرت می بینم"،  در حالی که محمد نوری زاد،  فیلمساز و نویسنده حامی جریان فتنه را حر زمانه وهنرمند دلیر و آزاده معرفی کرده است، خطاب به مسوولان ارشد نظام، به قول خودش امر به معروف کرده و خواستار گسترش فرهنگ نقد و انتقاد با هدف اصلاح امور شده است.

وی در بخش های مختلف، اگر چه ظاهرا تلاش کرده که از موضع پایین به بالا، توصیه و نصیحت کند که باید باب نقد باز باشد تا اصلاح امور ممکن گردد، اما در عین حال، بارها و بارها مسوولیت برخی چالش ها و مشکلاتی که هر جامعه و حکومتی ممکن است با آن مواجه باشند، را متوجه مسوولان ارشد نظام دانسته و با اتهام زنی  و بزرگ کردن برخی رویدادها و حوادث، تلاش کرده که مسوولیت هر اتفاقی را متوجه ولایت فقیه و حکومت جمهوری اسلامی بداند و با کم رنگ جلوه دادن نقش احزاب و رسانه ها، سایر مسوولان و سیاست ورزان کشور در طول چند دهه اخیر و قبل وبعد از انقلاب، و مشکلات ساختاری موجود در جامعه و اقتصاد و... و کم رنگ جلوه دادن تلاش دشمنان و مخالفان نظام وبی فکری های هواداران غرب و دشمنان کشور از جمله آمریکا و اسرائیل و غیره انتظار دارد که مسوولان ارشد نظام به تنهایی تمام این مشکلات را از سر راه بردارد.




سروش باید توجه داشته باشد که در طول سه دهه اخیر، انواع کارشکنی ها و دشمنی ها از سوی دشمنان و عوامل داخلی آن ها و برخی افراد و گروه های سیاسی داخلی و همچنین ندانم کاری ها،افراط و تفریط های احزاب، برخی رسانه ها و هواداران غرب و کسانی که منافع کشورهای غربی را بر منافع کشور مقدم می شمارند و... شرایط را به سمت وسویی کشاندند که مجریان قانون چاره ای جز پاسخ گویی به آن ها در چارچوب قانون نداشته اند. 

کسانی که کم ترین چالشی نداشتند همکار بی بی سی شدند

به عنوان مثال، بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، دو نامزد انتخابات، رویه ناصواب را در پیش گرفتند و به جای پیگیری در چارچوب قانون، از روز اول موضوع تقلب در انتخابات را مطرح کردند و هواداران خود را دعوت به حضور در خیابان ها کردند و برخی احزاب به جای میانجیگری و حل و فصل مسائل در چارچوب نظام و قانون، کار را به جایی کشاندند که فتنه ای بزرگ با روش ها وشعارهایی که در نهایت براندازی نظام را آرزو می کرد شکل گرفت و درنتیجه بهانه برای دخالت وفتنه جویی و ماجراجویی دشمن و مخالفان نظام و حضور منافقین و گروه های برانداز فراهم شد. 

به همین بهانه، عده ای به اصطلاح روزنامه نگار و روشنفکر و فعال سیاسی، به جای صبوری و اطاعت از قانون، راهی کشورهای اروپایی و آمریکا شدند و بنای مخالفت و اتهام زنی و تخریب کشور را گذاشتند و در حالی که برخی از آنها کوچک ترین چالشی در داخل نداشته اند اما در تضعیف نظام و کشور خود، همدست بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا شده اند. آیا بهتر نبود، که روشنفکران و به قول شما، منتقدان حکومت و دولت، به جای ارائه لیست سیاه مشکلات و جوسازی علیه نظام و کشور، در میهن می ماندند و با صبوری و مدارا، به تدریج منتظر بهبود شرایط و بازشدن فضا می ماندند؟

آیا کسانی که خود را منتقد می دانند و انتظار بازشدن باب نقد واصلاح حکومت را دارند نباید سوزن به خود بزنند و جوالدوز به مردم؟ !دوستان و هواداران شما، به همراهی با دشمن و رسانه های بیگانه، برگزاری همایش و راهپیمایی و انواع جوسازی ها علیه کشور و نظام مشغول هستند. در حالی که اگر انتظار مدارا و اصلاح امور را دارند باید بپرسند که آیا آنها نیز درست عمل کرده اند؟ منتقدان نظام بهتر از این می توانستند عمل کنند نه این که در واشنگتن و لندن مشغول جو سازی و هم دستی با دشمن و آمریکا وانگلیس باشند.

انتقاد های یک سویه با چشم بستن به روی واقعیت ها

در دوره های قبلی و تاریخ ایران از مشروطه تاکنون، مقاطع بسیاری را شاهد هستیم که عده ای عافیت طلبی و راحتی و زندگی در فرنگ و رفاه را ترجیح داده اند و در شرایطی که دشمن، در فکر تجاوز به آب و خاک ایران بوده، با دشمن همراهی کرده اند و یا کاری کرده اند که به نفع وطن نبوده است . نمونه آن همین تحولات سیاسی دوسال اخیر است که با چالش های اندک، شاهد خروج بسیاری از مخالفان ومنتقدان بوده ایم که در دامن غرب، مشغول جوسازی علیه کشور هستند. 


ای کاش درکنار انتقاد از مسوولان نظام و همه تقصیرها را به گردن حکومت و مقامات ارشد انداختن، قدری نیز از یاران و هواداران جنبش سبز انتقاد می کردید؟ آیا در تمام تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه از مصر وتونس وسوریه تا کشورهای مشترک المنافع شمال ایران و حتی چین، منتقدان حکومت ها با کوچکترین چالش هایی، کشور را ترک می کنند و به دامن غرب و دشمن می روند تا راه را برای ماجراجویی وفشار بر ملت و کشور خود بازکنند؟

آیا امروز بیش از 300نفر همکار بی بی سی در انگلیس، معنایی جز این دارد که بخشی از منتقدان به جای مدارا وصبوری، به دامن استعمارگر پیر رفته اند  و با دشمن همکاری می کنند؟

در چنین شرایطی که احزاب و سیاستمداران ما و روزنامه نگاران اصلاح طلب و هواداران جنبش سبز، چنین می کنند و هر کس به دنبال عافیت طلبی و آسایش و آرامش خود است تا به بهانه چالش در داخل کشور، پناهنده شود و خود را به آرزوها برساند وعملا مزدور دشمن شود و... می توان انتظار داشت که حکومت و مسوولان نظام حسن نیت شما را باور کنند؟

تحقیر و توهین به جای نقد دلسوزانه

وقتی سروش در سرتاسر نامه 9 صفحه ای خود بارها، به تحقیر و توهین و کوچک کردن مسوولان ارشد نظام اقدام کرده، چه انتظاری دارد که همه باور کنند که شما به دنبال اصلاح کشور و بازشدن باب نقد هستید؟آیا نقد کردن تنها ایراد گرفتن و تحقیر کردن طرف مقابل است و درحالی که منتقدان به دامن غرب رفته اند، آیا می توان باور کرد که آنها به دنبال اصلاح امور هستند و به براندازی و تسلط دشمن بر کشور و ملت ایران نمی اندیشند؟ساده لوحانه است اگر باور کنید که در چنین شرایطی همکاری مخالفان نظام با غرب، معنایی جز دست اندازی دشمن بر کشور دارد.

اکنون چه در دوسال گذشته و چه در سی سال انقلاب اسلامی، کجا به خاطر دارید که دستاوردهای مثبت کشور مورد عنایت شما و منتقدان نظام باشد. همه رسانه های خارجی، سراسر سیاه نمایی و ایراد و اشکال و تحقیر بوده اند و مخالفان نظام و هواداران جنبش سبز نیز دانسته یا نادانسته، آب به آسیاب دشمن ریخته اند  وهمه جا علیه نظام وکشور، میتینگ و همایش به راه انداخته اند. در چنین شرایطی مردم کشورهای غربی و اروپایی و آمریکایی چه برداشتی از ملت ایران ارائه می دهد.

آیا ملت چین، سوریه، لیبی، تونس، مصر و.. نیز مانند هواداران جنبش سبز و مخالفان نظام عمل کرده اند؟ سروش، در حالی که به قول خودش خشمش را فرو خورده و به ارشاد و نصیحت پرداخته اما بلافاصله با خشم پیش بینی کرده که نظام در حال فروپاشی است. ایشان اگر دلبسته کشور و ملت و نظام هستند و به نقد و انتقاد و اصلاح امور معتقدند چرا در نامه خود بارها، به تحقیر نظام پرداخته و دل به براندازی نظام داده است؟

ایشان با غرور خاص خود اعلام کرده که نامه وی در طول تاریخ باقی می ماند و تاریخ قضاوت خواهد کرد که چه کس درست می گوید؟ در این زمینه باید به جناب ایشان تذکر دهیم، این که کنار گود بنشینید کار ساده ای است اما  کار سنگین حکومت ودولت و این همه انتظار از داخل و خارج وفشارها و چالش ها را تحمل کردن و شاهد این همه دستاوردهای مثبت در چند دهه گذشته را شاهد بودن، کارسختی است و تاریخ و مردم به خوبی می توانند درک کنند که انتقاد کردن و تخریب کردن و دشمنی کردن کار ساده ای است اما ساختن یک دیوار و یک سقف به این سادگی نیست. 

چشم پوشی به روی دستاوردها

تاریخ قضاوت خواهد کرد که این همه دستاورد سیاسی و استقلال، و مقابل دشمن پایداری کردن در مقابل تحریم ها و فشارهای آمریکا و متحدان آن، و همچنین دستاوردهای سازندگی و عمران وآبادانی کشور، درست بوده یا نگاه بدبینانه و سیاه نمایی های مخالفان نظام. شما اشاره کرده اید که عده ای با رفتار خود به دنبال تحریک کردن خونریزان جهان خوار جنگ طلب هستند، و باکی از ویرانی خاک ایران ندارند. آیا شما به همین اندازه ای از مزدوران آمریکا و انگلیس و کسانی که به هر بهانه ای، از آنها حمایت می کنند تافشار علیه ایران را افزایش دهند، انتقاد می کنید؟

آیا درست است که به بهانه حمایت از زندانیان سیاسی و حقوق بشر، هر روز کسانی را گوشت قربانی کنند و بهانه به دست دشمن بدهند و علیه ما قطعنامه صادر کنند و...به واقع چه کسانی بیشتر به خونریزان جهان کمک می کنند تا لیست سیاه علیه ما درست کنند و هر روز به بهانه بمب اتمی نداشته و اورانیوم غنی نشده درصد بالا، ما را متهم کنند . این همه هزینه برای ترور و جنگ طلبی دشمنان داده ایم اما منتقدان نظام به جای اصلاح امور، آب به آسیاب دشمن می ریزند. 

دروغ پردازی دستاویز برای حمله به نظام

شما که به دنبال نصیحت و نقد هستید، بفرمایید با کدام استدلال، از موسوی و کروبی با عنوان دو شیربیشه شجاعت نام برده اید، کدام سند و مدرک را ارائه می دهید که ثابت کند آنها زنجیر شده اند! با این همه فتنه انگیزی و حوادثی که آنها عاملش بودند، اکنون امکان سفر به شهرستان ها را دارند و امکان ملاقات با فرزندان را دارند و برعکس آن چه با حرارت یاد می کنید، کمترین هزینه را هم در برابر فتنه انگیزی ها نداشته اند.

آیا در کشورهای دیگر، حکومت ها با مخالفان خود مانند نظام جمهوری اسلامی عمل می کنند؟ انصافا تحقیق کنید تا مشخص شود که در ترکیه و بسیاری از کشورهای منطقه، حکومت ها تا چه حد گذشت و صبوری ومدارای جمهوری اسلامی را داشته اند؟

شما به سخنان مقام معظم رهبری اشاره کرده اید که " البته نباید با مسوولان مبارزه و دشمنی کرد اما این حرف به معنای انتقاد نکردن و مطالبه نکردن از مسوولان متخلف از جمله رهبری نیست چرا که می توان در عین صفا ودوستی انتقاد هم کرد." آیا انصافا منتقدان ما  چنین عمل کرده اند یا با دشمنی، قصد براندازی و تحقیر و زیر سوال بردن افراد و نظام را دارند. آیا با دوستی و صفا پیش آمدند یا از ابتدای سمت تیز چاقوی انتقاد را نشان دادند. 
اگر فرهنگ نقد را آموخته باشیم، در فرهنگ نقد، به قصد براندازی یا تحقیر و کوچک کردن نقد نمی کنند بلکه با هدف اصلاح امور و تقویت مسوولان نقد می کنند. اما خود شما با هدف تحقیر وبراندازی نقد می کنید و در نقاط مختلفی از سخنان خود، بارها خبر از براندازی نظام و روزهای آخر داده اید. 


بازی با واژگان تئوری جدیدی برای تخریب

با چنین گفت وگو و کلامی، انتظار نداشته باشید وقتی به براندازی و سقوط نظام فکر می کنید واژه نقد و اصلاح امور مورد نظر باشد. نه شما به دنبال نقد واصلاح امور هستید و نه کسی حرف شما را باور می کند.متاسفانه اکثر مفاهیم را مانند واژه نقد از درون تهی و بی ارزش کرده ایم همان طور که ندانستیم آزادی و استقلال چیست و قدرش را ندانستیم. همان طور که معنی عمران و آبادانی و سایر واژه ها را ندانستیم و همان طور که مفهوم حکومت قانون را ندانستیم در نتیجه در شرایطی که آزادی عمل بیشتری در مطبوعات و احزاب ایجاد شد، ایمان مردم مورد هدف قرار گرفت و از هر فرصتی برای تحقیر وتضعیف نظام و حتی مسوولان ارشد و با سابقه زندان و مبارزه و مسوولیت سوء استفاده شد. در نتیجه مفهوم احزاب و روزنامه  و نقد ورکن چهارم دموکراسی و.... تهی و بی ارزش شد و کارایی را از دست داد در نتیجه امروز نیز می بینید که نقدها تند و شدید و کینه ورزانه است. 

اگر نهادهای داخلی نیز در حد انتظار شما نیست و ممکن است اشکالاتی داشته باشد که در داخل نیز به آن انتقاد می شود، راهش این نیست که همه حکومت را زیر سوال ببرید. واقعیت این است که بخشی از مردم و فعالان سیاسی به سیستم مجلس، دولت و سایر نهادها ایراد می گیرند و این انتقادها از سوی مسوولین نیز وجود دارد اما طبیعی است که تقویت چنین ساختاری، نیازمند زمان و صبر و مداراست و راهش دشمنی ورزیدن و تخریب نیست. 

در مورد سیستم حکومت  و ایرادی که به ولایت فقیه گرفته اید نیز باید گفت که اولا مردم به قانون اساسی رای داده اند و همین موضوع باعث می شود که قانوناٌ اعتبار داشته باشد و مخالفان ملتزم به قانون نیز پایبند آن هستند و دوم این که چه سیستم حکومتی در دنیای امروز سراغ دارید که به اندازه آن در کشوری مانند ایران دستاوردهای بهتری داشته باشد؟نظام حاکم بر انگلیس و آمریکا و اروپا، اشکالاتی دارد که به نام دموکراسی، انواع ظلم ها و استعمار جدید را حاکم کرده است و شما به آن واقف هستید و اگر در ایران هم چنین ساختاری شکل می گرفت با توجه به مشکلاتی که دارد قطعا کارایی یک نظام مردم سالار دینی و اخلاق گرا را نداشت. وقتی یک فقیه ولایت تام براین نظام دارد و ساختار آن مبتنی بر قواعد اسلامی است به مراتب دستاوردهای بهتری نسبت به نظام های ظالم جهان امروز دارد. 


البته در نظام جمهوری اسلامی مانند هر حکومتی از صدر اسلام تاکنون، ایراد و انتقادها و اشکالات و فسادهایی هست که باید با آن مقابله شود و یک راه مقابله نیز همین نقدها و نوشته هاست و مسوولین جمهوری اسلامی نیز برای مقابله با فسادها تلاش های زیادی را انجام می دهند. اما این که به اصلاح امور اعتقاد داشته باشیم و دلسوزانه حرف بزنیم متفاوت از شرایطی است که شما می خواهید با تحقیر کردن، خبر از خزانی بدهید که برای هر پدیده ای ممکن است 

این یک مغلطه آشکار است. زیرا شما واقف هستید که هر پدیده و انسانی در معرض فناپذیری و احیا است اما این که کسی را تنها به فنا و نابودی و براندازی محکوم می بینید غلط است و نشان می دهد که به دنبال نقد نیستید . زیرا نقد به مرگ و حیات و فناپذیری واحیا اعتقاد دارد اما وقتی تنها ایراد میگیرید و تحقیر و تضعیف می کنید پس دل به اصلاح نداده اید دل به براندازی و نابودی داده اید.
  

از کدام آشتی ملی سخن می گویید ؟

جایی در نامه خود گفته اید که نقد رهبری مقدمه آشتی ملی  و نشانه نیرومندی وفروتنی است.آغاز ورود به عرصه مدنیت ومدرنیت   و تمرین دلیری و حریت و نقی غلام پروری و عبودیت است...انصافا این همه بار امانت را بر دوش یک نفر یا یک نهاد گذاشتن، انصاف نیست. هیچ کشوری با یک نفر به توسعه و  عمران و مدنیت نرسیده است . شما به جای این که بر فرهنگ نقد پذیری و مشارکت همگانی تاکید کنید، راه کج کرده اید و تنها به یک سو نگاه می کنید . درکلمات خود نیز بارها از کلمه رعیت و سلطان وام گرفته اید در حالی که این نگاه فئودالی و خان ورعیت، اصلا عاقبت کار ما نیست و توسعه و آبادانی و دموکراسی با این نوع نگاه به جایی نمی رسد. 

اشکال کار شما این است که تصور می کنید با نقد مقام ارشد نظام، آشتی ملی به جایی می رسد. وقتی مخالفان نظام حتی حاضر به تشکیل یک جلسه مشترک با حضور تمام طیف ها و آرا و عقاید نیستند، بر چه استدلالی تکیه می زنید و با کدام سابقه علمی و تاریخی، آشتی ملی و باغ آرزوها را وعده می دهید. 

اشاره کرده اید که نقد را تحمل کنیم تا تشویق شوند که عیب ما را بگویند. در این زمینه نیز باید گفت که به لطف اینترنت و رسانه های گروهی، هر روز انواع نقدها مطرح می شود و جامعه خالی از نقد نیست و کسانی که در داخل نمی گویند در خارج نظر خود را می شنوند.  مشکل تنها با گفتن حل نمی شود بلکه عمل کردن و مشارکت کردن برای اصلاح و اعتقاد داشتن به اتحاد عمومی نیزاهمیت دارد .

شما نیز توجه داشته باشید که کشورهای غرب و متحدان انها به دنبال آن هستند که به هر بهانه ای از بمب اتمی نداشته ما تا غنی سازی و حقوق بشر و... پروژه بزرگ ایران هراسی و جنگ سرد امروز جهان را ادامه دهند تا به اهداف خود برسند و از طریق آن کسب وکار سیاسی داشته باشند. براین اساس، خیلی خود را به سفسطه کاری ها و مغالطه کاری دشمن و تجربه مغرب زمین، دلخوش نباشید.  

 

 

 

منبع

 

 

بازگشت به درباره دکتر سروش