ای كاش میرحسین…
• دسته: آرشیو اخبار و گزارشهابيژن موميوند
بيژن موميوند
|
|
چندی پیش وقتی محمود دولتآبادی با دستی لرزان برای اعلام حمایت از میرحسین پشت تریبون رفت، اگر حدس میزد كه حرفهایش چه پیامدی به دنبال خواهد داشت، آنچنان در مورد عبدالكریم سروش سخن نمیراند و احتیاط بیشتری پیشه میكرد. پیر داستاننویس چه خود آمده بود و چه دیگران تشویقش كرده بودند حرفهایی بر زبان راند كه نه درخور شخصیت او بود و نه مناسب برای حمایت از موسوی، اما حاضران كه سوار بر موج احساس شده بودند، دولت آبادی را جانانه تشویق كردند. انتظار آن بود كه بعد از فروخفتن موج احساس میرحسین و حامیانش برای جبران سخنان گفته شده كاری كنند، اما نه مهندس از در دلجویی برآمد و نه حامیانش. آیا سروش كمتر از فاطمه رجبی ارزش و حرمت داشت كه موسوی برای طنزی بیانیه داد، اما به راحتی چشم بر فحشهای داستاننویس بست؟ هم رسم مروت و هم شیوه سیاست اقتضا میكرد كه میرحسین بر حامیانش نهیب بزند كه حرمت روشنفكری چون سروش را پاس دارند و در زمانه حساس برای آتشافروزیهای مخالفان هیزم فراهم نكنند. اگر میرحسین سخنی میگفت قائله ختم به خیر میشد. سروش چندی روزی صبر پیشه كرد شاید مهندس فضا را به خوبی مهندسی كند، اما او سكوت كرد؛ گویی اتفاقی نیفتاده، حرمتی شكسته و حقی ضایع نشده است. این حمایتها كه تازگی نداشت، چرا اینبار خلقی چنان پریشان شدند كه از یاد بردند رسم آشنایی. دوره گذشته نیز با وجود اینكه سروش با مصطفی معین دوستی و الفت داشت، اما از شیخ حمایت كرد. در آن دوره معین و حامیانش حرمت سروش را نگه داشتند و پای ادب از گلیم دراز نكردند. دوستی میگفت كه در آن بحبوحه از معین درمورد نظر دكتر سروش پرسیده بود و او گفته از موضع سروش خوشحال شده چون با شجاعت و صداقت نظرش را اعلام كرده است و دوستیاش با او مانع از اعلام نظرش نشده است. آن حرمت گذاری به خاطر چنین موضعی بود و ای كاش میرحسین نیز این چنین موضع میگرفت. البته هنوز هم دیر نشده و مهندس میتواند آب رفته را به جوی باز گرداند و مانع از خسارتها و جسارتهای بیشتر شود.
|