اسلام ديني سكولار است
• دسته: آرشیو اخبار و گزارشهادكتر عبدالكريم سروش:
اسلام ديني سكولار است
انديشههاي زاهدانه در اسلام نبوده و اگر هم بوده توسط عالمان ديني نفي شده است
كسي به اسم روحاني نميتواند به عنوان شرط صحت عمل انسان(مسلمان) باشد
تهران-خبرگزاري كار ايران
دكتر عبدالكريم سروش, محقق فلسفه در هجدهمين اردوي سالانه انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تربيت معلم, تحت عنوان” سكولاريسم فلسفي و سكولاريسم سياسي” سخن گفت و بهترين تعريف از سكولاريسم را گيتي گرايي و مربوط به اين جهاني بودن دانست.
به گزارش خبرنگار سرويس فرهنگ و انديشه ايلنا,دكترعبدالكريم سروش گفت: امروز براي سكولاريسم معادل فارسي يافته نشده است ولي به فراخور آنرا “لاديني”, دنيويت گرايي و گيتيگرايي گفتهاند و آن مكتبي است كه به جهان مادي , فارغ از جهان پس از اين جهان و فارغ از جهان برتر از اين جهان گفته ميشود. همچنين ميتوان اينگونه گفت كه در اين مكتب ارتباط ماوراءالطبيعه, آخرت و حيات پس از مرگ با اين جهان از هم ميگسلد.
وي به واژهسازيهاي بسيار بعد از به عرصه تفكر وارد شدن سكولاريسم و نزاعهاي سر گرفته بر سر آن در تعيين مصداقهايش اشاره و تصريح كرد: مورخان در ابتدا معناي سادهاي تحت عنوان تَرك زهد و دنياگرايي را براي سكولاريسم انتخاب كردهاند, زيرا راهبان مسيحي كه در دامن مسيحيت افتاده بودند شرط حيات اُخروي را ترك كامجويي اُخروي ميدانستند و اين خط مشي در زندگي يك عكسالعمل داشت كه كنار گذاشتن زهد و كامجويي در اين زندگي بود.
سروش كه در جمع دانشجويان حاضر در دانشگاه تربيت معلم سخن ميگفت به پا گرفتن جنبش اومانسيم از اوائل قرنهاي 14 و 15 در اروپا به معناي انسانگرايي و انسانمحوري اشاره و تصريح كرد: اومانيستهاي مشهوري چون” اراسموس”,” تپرارك” به ادبيات گذشته رومن (رومي) و يوناني رجوع كردند و اينكه اومانيسم را نهضتي ادبي مينامند ممكن است درست باشد ولي از آنجايي كه ادبيات گذشته روم و يونان كامجويي را در صدر كار خود گذاشته و لذت بردن از اين جهان را توجيه ميكرد. اومانيستها به ادبيات گذشته رجوع كردند زيرا معتقد بودند انسان نيامده كه افسوس بخورد و در اين زندان زمين گرفتار شده و به زور بايد در اين زندان زندگي كند.
مولف “قبض و بسط و تئوريك شريعت” سكولاريسم را ضد انديشههاي صوفيانهاي دانست كه در تاريخ ايران با عنوان ترك دنيا و نفي لذت و زهدگرايي معرفي شده اند دانست و از اين منظر در تعريف اولين نوع سكولاريسم گفت: ترك زهد و بر گرفتن تنعم و كامجويي از جهان را ميتوان سكولاريسم ناميد.
وي سپس به نمونهاي تاريخي مبني بر عكسالعمل حافظ در مقابل زهد خشك غزالي اشاره و بيان داشت: غزالي معتقد بود هر بهرهبرداري از اين جهان تاواني در آن جهان دارد و اينجا هر چه بيشتر برداشت كنيد, در آن دنيا كمتر بر ميداريد و براي اين استدلال خود به آيات قرآن هم اشاره ميكرد. ولي حافظ در بيتي از اشعارش به كيمياي سعادت غزالي اشاره كرده و در مقابل او مهمترين كليد سعادت را مصاحب نيكو ميداند.
سروش در ادامه حافظ را به اين تعبير سكولار ناميد زيرا بهره جستن از نعمتهاي الهي را شرط ميدانست و ادامه داد: حافظ به اين آيه قرآن اشاره ميكند كه: “هر كس در اين جهان كور باشد در آن جهان هم كور است”.
وي با توجه به گفتههاي فوق جهان صنعتي كنوني را سكولار ناميد و براي اين مدعاي خويش, گفت: اگر در مغرب زمين مدتي زندگي كنيد عبارت “ما فقط يك بار زندگي ميكنيم” را خيلي ميشنويد و اينكه “پس بايد خوش بگذرانيم”, لذتجويي اصلي است كه بر زندگي غريبان حاكم است.
مولف “تفرج صنع” در ادامه سخنانش بر اين مدعاي خويش تكيه كرد كه اسلام ديني سكولار است و چنين ادامه داد: انديشههاي زاهدانه در اسلام نبوده و اگر هم بوده توسط عالمان ديني نفي شده است.
سروش براي اين مدعا به كتاب “مهجتالبيضا” فيض كاشاني اشاره كرد و گفت: او بر غزالي خرده ميگيرد كه اين همه سختگيري را كه بر خورد تحميل كردهاي از كجا آوردهاي؟ و براساس كدام گفته پيامبر و آيه قرآني است؟.
وي پس اينگونه نتيجه گرفت كه: “فيض” ميگويد آنچه از قرآن و پيامبر ميفهميم زندگي عادي و معمولي است كه بايد از لذتها هم استفاده برد و رهبانيت و زهد به احتمال زياد از مسيحيت و يهوديت وارد اسلام شده است.
سروش به شادخواريهاي دربار پادشاهان مسلمان و شبهاي افسانهاي هزار و يك شب اشاره كرده و اين احتمال را دور نداشت كه رشد تفكر زهد و رهبانيت در قبال اين رفتارها شكل گرفته باشد. وي گفت: امروز بسياري از ارزشها كه قناعت را ترغيب ميكنند به دوران تاسيس مربوط ميشوند, نه دوران استقرار زيرا در تكوين اوليه يك نظام تنعم از جهان سودجويي و تجارت جايي ندارد.
مولف “آئين شهرياري و دينداري” به دوران تكوين اسلام در زمان پيامبر اسلام اشاره كرد و گفت: ابتداي اسلام بزرگترين فضيلت مجاهدت و شهادت بود ولي بعداً مركب علما از خون شهيدان بالاتر داشته شد و تداوم بخشيدن به اخلاق دوران تاسيس در دوران استقرار امري اشتباه است.
دكتر سروش در قسمت ديگر سخنانش به معناي دوم سكولاريسم پرداخت و گفت: نفي دخالت روحانيت در امور معناي ديگري است كه از سكولاريسم ناشي ميشود.
وي به معناي واژه روحاني و روحانيت از سه منظر اسلام, يهوديت و مسيحيت اشاره و تصريح كرد: در اسلام هيچ عمل و قانوني نداريم كه بايد براي اجراي آن حضور روحاني شرط لازم باشد گرچه ممكن است در عمل اينگونه اعمال ديده شود ولي در تئوري چنين چيزي نداريم.
سروش “ازدواج” را مثال زده و گفت: براي ازدواج در اسلام حضور روحاني شرط لازمي نيست و اين كار ميتواند در حضور هر كس ديگر انجام شود, ولي در مسيحيت براي عقد شرعي حتي به معناي قانوني هم حضور كشيش (روحاني مسيحي) لازم است زيرا او نماينده خداست و او هنگام عقد ميگويد “من شما را به همسري هم در ميآورم”.
مولف “سياستنامه” به نقش كليسا و روحانيان مسيحي در واسطهگري بين خدا و انسان اشاره و تصريح كرد: كلمه روحانيت در اسلام وجود نداشت زيرا در قرآن داريم “ان اكرمكم عندالله اتقكم” يعني “برترين شما نزد خدا با تقواترين شماست” و لي نيامده است كه هر كس روحانيتر, عالمتر و يا آگاهتر باشد به خدا نزديكتر است و هيچكس نميتواند در اسلام به نام روحانيت بين مردم و خدا واسطه باشد و كسي به اسم روحاني نميتواند به عنوان شرط صحت عمل انسان (مسلمان) باشد و يكي از بناهاي سكولاريسم كوتاه كردن دست روحانيت از اين واسطهگري است.
دكتر سروش كه در دانشگاه تربيت معلم سخن ميگفت به نهي نشدن كامجويي در دين اسلام توسط پيروانش اشاره كرد و افزود: با اين تعريف اسلام ديني سكولاريست است و ضرورتي نيست كسي و يا صنفي مستقل به نام روحانيت واسط مردم با خدا باشد و به اين دليل غرب جامعهاي سكولار شد زيرا از نقش روحانيان در نهادهاي دنيوي بسيار كاسته شد.
مولف “تضاد ديالكتيك” به پا گرفتن “وانيكان” اشاره كرد و گفت: به همين دليل مردم مغرب زمين, واتيكان را از ساير كشورها جدا كرده و بقيه سرزمينها براي دنيا را به كامجويي خود اختصاص دادند.
دكتر سروش سومين معناي سكولاريسم را سكولاريسم سياسي عنوان كرده و ادامه داد: جدا كردن دين از حكومت و نه از سياست معناي سوم سكولاريسم است زيرا جدا كردن دين از سياست به دلايل مختلف امري نخواستني و نشدني است.
وي درباره جدايي دين از دولت و يا حكومت اينگونه اظهار داشت: اين جدايي حقوقي است يعني حكومت و حاكمان نميتوانند حق حاكميت را از دين و دينداري برگيرند و روحاني بودن كس هيچ حقي براي حكومت او بر ديگران ايجاد نميكند.
اين صاحب نظر فلسفه به نظريه ولايت فقيه اشاره و بيان داشت: براساس اين نظريه يك فقيه از آن نظر كه فقيه است حق حاكميت دارد به بيان ديگر با برخورداري از جايگاهي ديني, شخص فقيه يك جايگاه ديگر را دريافت ميكند و اگر اولي را داشته باشد دومي را هم به دست خواهد آورد.
وي سپس به كتاب “اسلام و اصول حكومت” نوشته “علي عبدالرزاق” در سال 1924 كه اتفاقاً سال سقوط حكومت ديني عثماني هم بوده است اشاره و بيان داشت: عمده استدلال اين كتاب كه بعدها كتاب مهمي شد اين است كه ما حكومت ديني نداريم و به بيان او در اسلام ديانت و حكومت به معناي حقوقي از يكديگر جدا هستند.
سروش به محروميتهاي ايجاد شده اعم از خلع از مقام استادي و آتش زدن دفتر كار اين مولف مصري براي ابراز نظرش در اين مورد اشاره كرد و گفت: معناي دوم برداشت شده از اين سكولاريسم, جدايي تشريعي ميان دولت و دين است به اين معنا كه هم پيوند حقوقي ميان حكومت و ديانت را قطع كرده و هم پيوند قانوني و فقهي ميان شريعت و فقه را خواهان است.
عبدالكريم سروش به نظام فعلي حاكم بر ايران اشاره و بيان داشت: حكومت فعلي بر ديانت مبتني است و احكام شرعي نيز بر كرسي قانون مينشينند.
وي پس به جامعه اروپا و آمريكا و “بيطرفي ايدئولوژي حكومت” اشاره و تصريح كرد: جامعه اروپا بر ديانت خاصي مبتني نيست و نسبت به اديان ديگر هم بيطرف است. در آمريكا حكومت سكولار حاكم است تا جايي كه حكومت حق ساختن يك كليسا را ندارد, حكومت نميتواند ماليات مردم را صرف ساختن مراكزي مثل كليسا كند.
مولف “اخلاق خدايان”, “بيطرفي ايدئولوژيك حكومت” را قبل از آنكه دليلي داشته باشد واجد علت دانست و گفت: جامعه پلوراليست دولت را به بيطرفي در انديشه ديني ملزم ميكند؛ چنانچه اروپا در رسيدن به اين علت, جنگهاي مهيب و بدون علتي را بين مسيحيان كاتوليك و مسيحيان پروتستان تجربه كرد و حكومت تصميم گرفت نسبت به ديانت بيطرف باشد.
وي در ادامه سكولاريسم را به دو نوع “مهاجم” و “معتدل” تقسيم كرده و درباره “سكولاريسم فلسفي” به عنوان معناي چهارم برداشت شده از سكولاريسم, گفت: تبيين نكردن جهان بر وفق مفاهيم ديني, تعريف اين نوع سكولاريسم است و به عبارت ديگر نميتوان پديدهاي طبيعي را بر وفق آموزههاي ديني تبيين كرد.
سروش در ادامه به خاطرهاي از دوران جنگ تحميلي در مورد فتح “فاو” و سپس سقوط آن اشاره كرد و گفت: در آن زمان در نماز جمعه گفته شد, سقوط “فاو” به دليل گناهان ما بود و حال سوال اين است كه اين نوع تبيين غير علمي درست است يا نه؟
به عقيده سروش دانشگاهها به دانشجويان علم سكولار را آموزش ميدهند و اين انديشه سكولار ناآگاهانه در ذهن افراد جاي ميگيرد.
وي سپس به نظريه تكامل داروين و تاثير آن در رشد سكولاريسم در مغرب زمين اشاره و تصريح كرد: داروين با اين نظريه قويترين سنگر دينداران را فتح كرد. زيرا آنان حيوانات, گياهان و همه موجودات را بنا به نظر ديني خود كه نظراتي غايت گرايانه بود در خدمت انسان ميدانستند و او تبييني غير ديني و غير الهي به پديدههاي زيستي داد و از اين رو به حق او را نيوتن علم بيولوژيك ناميدهاند.
مولف “قمار عاشقانه” سپس كار فيلسوفان در عرصه فلسفه را همپاي كار داروين دانست و گفت: فيلسوف ميكوشد انسان را بر اساس طبايع اشياء تبيين كند.
سروش فلسفه اسلامي را سكولار ناميده ولي در برابر عرفان ديني و اسلامي واژه “خيلي غير سكولار” را استفاده كرد و گفت: عرفان همه جهان را زير اسماء الهي ميداند و جهان را تجلي خدا و عارفانرا قهرمانان تجربه دينيمعرفي ميكند.
وي سپس مفهوم “آخرت” را غير سكولارترين عنصر دين اسلام ناميده و گفت: خدا و نبوت بيرون دين و مستقل از دين اثبات ميشوند اما معاد صددرصد درون دين است.
سروش ادامه داد: اديان عليالاصول براي زندگي اخروي و جهتگيري اصليشان, آن جهاني هستند و انسان را براي آن جهان آماده ميكنند.
به عقيده دكتر عبدالكريم سروش مهمترين عنصري كه زندگي آدمي را غير سكولار ميكند توجه به زندگي ديگر (آن جهاني) و آماده شدن براي آن است. به ميزاني كه غلظت توجه به آن جهان كم شود سكولاريسم قوت ميگيرد و تماماً دنيوي انديشيدن سكولاريسم را تحقق كامل ميبخشد.
دكتر سروش مفهومي را كه در هر 4 نوع سكولاريسم بيان شده و توسط وي تبيين شد را اينگونه برشمرد: توجه به اين دنيا در مقابل توجه به جهان ديگر, و يا توجه به اين زندگي در مقابل آن زندگي.
وي سپس در مورد نحوه برقراري توازن بين اين دو گفت: در مقابل اين دوگانهها بايد به وصل و اتصال آنها فكري كرد, زيرا در مقابل آن مشكل داريم و در مقابل با اين زندگي يا آن زندگي نبايد يك طرف را نفي كرد. فرض دو زندگي در كنار هم معضلات زيادي به وجود ميآورد؛ اگر يك زندگي مطرح بود ديگر دعوايي نبوده و سكولاريسم پديد نميآمد. پس اين دو جهاني و حركت بين اين دو جهاني وجود دارد.
به گزارش ايلنا, دكتر سروش در انتها در اين معنا غرب و خصوصاً اروپا و كشورهاي اسكانديناوي را ضد دين دانست كه از زندگي اخروي غافل هستند, وي گفت: در آمريكا مردم دينياند و به زندگي اخروي توجه داشته و تجليات آن در زندگيشان نمايان است ولي حكومت سكولار از ارزشهاي اخروي غافل است و قانوني نميگذارد كه متضمن سعادت اخروي انسان باشد.
پايان پيام
کدخبر 121812
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=121812&code1=7