سلسله نشستهاي «تحليل نظريۀ رؤياهاي رسولانه»:درآمدي معرفتشناختي بر نظريۀ رؤياهاي رسولانه
• دسته: درباره سروشگزارش روز دوشنبه، ۲۸ تير ۱۳۹۵
درآمدي معرفتشناختي بر نظريۀ رؤياهاي رسولانه
سخنران: اردشير منصوري، دانشآموختۀ فلسفۀ علم و مدرس دانشگاه.
نخستين نشست از سلسله نشستهاي «تحليل نظريۀ رؤياهاي رسولانه» که به اهتمام باشگاه انديشه تدارک ديده شده است؛ به تشريح مفاهيم پايه و مبادي معرفتشناختي نظريۀ رؤياهاي رسولانه اختصاص داشت.
سخنران ابتدا ضمن اشاره به شاخصهاي يک «نظريه» به مثابۀ مجموعه باورها و گزارههايي با قدرت تبيين و پيشبيني، به تشريح انواع تبيين، شامل تبيينهاي علّي، ساختاري، کارکردي و تفسيري پرداخت. سپس توضيح داد که در نظريههايي مانند رؤياي رسولانه، يا نظريههاي رقيب آن، ما با اثبات و يا تأييد مدعياتي تحقيقپذير (به معناي تجربي-منطقي) سر و کار نداريم، بلکه با رويکرد پديدارشناختي به ارائۀ مدلهايي براي فهم پديدهاي همچون «وحي» و پديداري همچون «متني محصول وحي» ميپردازيم. از اين رو براي رجحان نظريهاي از اين دست بر نظريۀ رقيب، بايد قدرت تبيين دو نظريه را مقايسه کرد و سپس با شيوۀ «رفتن به سوي بهترين تبيين» ( inference to the best explanation) به مقايسۀ بين نظريهها اهتمام کرد و نظريهاي را برگرفت که اولاً علاوه بر برخوداري از همۀ وجوه تبيينگر نظريۀ رقيب، پديدارهاي بيشتري را تبيين کند، ثالثاً مستلزم فرضيههاي کمکي کمتر، و به اصطلاح مستلزم تحمل هزينههاي معرفتي کمتري باشد.
پس از اين مقدمه تلاش گوينده معطوف بدين بود که با رويکردي پديدارشناسانه آيات قرآن دستهبندي شوند تا معضلات و پرسشهاي اساسي مقام فهم به وضح بيان شوند. وي ابتدا آيات قرآن را به شش دسته تقسيم کرد و پنج دسته از آنها را واجد ابهام و نيازمند تبيين دانست. آنگاه دو رويکرد: الف) کلاسيک؛ که سخنران آن را «متن-وحياني-سمعي-تفسيري» ناميد و رويکرد ب) جديد؛ که سخنران آن را «متن-رؤيايي-حسي-تعبيري» نام گذارد، مورد مقايسه قرار گرفت و سعي شد نشان داده شود که ارزش معرفتي نظريۀ «ب» بيش از «الف» است و هزينۀ آن کمتر، لذا بر آن ترجيح دارد. بر اين اساس رؤياي رسولانه با هزينۀ معرفتي کمتري قادر به تبيين تجربۀ وحي و محصول آن يعني مصحفي است که به مثابۀ کتاب مقدس هويت بخش و معنابخش دينورزي مؤمنان است.
به باور سخنران نظريۀ کلاسيک «وحي- کلام مسموع-تفسير» خود به دو زير شاخۀ «سنتي» و «مدرن» قابل تقسيم است. اين نظريهها اولاً مستلزم تحميل هزينۀ معرفتي گزاف يعني تن دادن به مفروضاتي مانند پذيرش «موجودات غيرانساني انسانوار» (خدا و فرشتگان) اند. ثانياً هزينههاي اخلاقي- شناختي گزاف در پي دارند. نظريههاي «کلاسيک-سنتي» به بهاي تن دادن به محافظهگرايي و مغفول نهادن بسياري مطالبات معرفتي و اخلاقي، ميخواهند قدسي بودن زبان و کلام متن ديني را حفظ کنند؛ اما به طوري ناخواسته بايد شاهد آن باشند که در مصاف با عقلانيت و اخلاق دنياي جديد قدسيت تمام تجربۀ ديني را از دست بدهند. همچنين نظريۀ «کلاسيک-مدرن» به بهاي تن دادن به خوانشهاي ايدئولوژيک و يا به بهاي تأويلهاي گزاف و مستلزم خطاهايي مانند آناکرونيزم، ميخواهند قدسيت زبان متن ديني را حفظ کنند. اما نظريۀ رؤيا بدون اين هزينههاي گزاف، تنها به قيمت کاستن از قدسيت زبان، ميکوشد تبيين عقلپسند و قابل دفاع از اصل تجربۀ ديني ارائه دهد. بدينسان نظريۀ رؤيا ضمن آن که به لحاظ معرفتشناسانه واجد تبييني مرجح است، همچنين ميتواند دغدغهمندان حفظ ايمان و تحکيم اعتقاد ديني را نيز خوش آيد؛ چرا که ميکوشد اصل تجربۀ ديني و تجربۀ امر قدسي را از هجمههاي دينستيزانه، که به هواخواهي علم مدرن و حقوق بشر مدرن در برابر ضعفهاي تبيين کلاسيک علَم ميشوند و به دو چالشگاه دينداري و کتب مقدس ديني تبديل شدهاند، مصون بدارد.
در پايان سخنران به برخي نقدهاي وارد شده بر نظريۀ رؤيا اشاراتي داشت و کوشيد بسياري از آنها را قابل پاسخگويي و رفع معرفي کند و البته پذيرفت که وجوهي از مباني نظريه همچنان مستلزم مداقه و بسط و تفصيل بيشتر است.