اخلاق و اعتدال

• دسته: از اهل قلم

حسین دباغ

دولت جدید که نطفه اش را به نام نامی اعتدال بستند چندی پيش مجلسی برای جشن پيروزي اش آراستند. یکسالگی اعتدال را داد زدند و خدمات و حسنات خود را در گوش عوام فریاد. به یمین و یسار رفتند تا اعتدال را به هر امر بی ربط و با ربطی پیوند دهند. از امام زمان و پیامبر اسلام مایه گذاشتند، حق و باطل یا راست و دروغ را بهانه کردند، خرد جمعی را به میان کشیدند، از منفعت ملی سخن رانند، دشمن تراشی و جذب حداکثری را نشانه رفتند و… اما افسوس که از ركن ركين اعتدال يعني اخلاق خبري نبود. ای کاش وقتی نام پيامبر اسلام را برای ضمانت امر ذکر می کردند دست کم اذعان می کردند كه ايشان به گفته خود براي مكارم اخلاق مبعوث شده بود. اما دریغ از یک تعبیر خشک و خالی. طفل بیچاره اخلاق اینک گوشه ای نشسته است و خون می خورد تا مسیحا وشی بر تن رنجور او نفسی بدمد.

مگر مي توان اعتدال بدون اخلاق داشت. مگر مي توان مبنايي بي نسبت با اخلاق براي اعتدال تعريف كرد؟ حتي آنان كه اعتدال و مفاهيم نظير آن مثل عدالت را بالمره سياسي قلمداد مي كنند، جايي براي تنفس اخلاق باقي مي گذراند تا زير بار سنگين سياست خفه و خفته نشود. تا اعتدال را به اصول پايه اي و جهان شمول اخلاق پيوند نزنيم كار ما زار است! اگر بخواهيم خود را در گرداب تفاسیر فقهی بيندازيم، آش همان آش است و كاسه همان كاسه. تا ابد بايد بنشينيم و دعواي بي حاصل فقها را ببينيم. باز اگر فقيهان در يك سطح بودند ايراد چنداني نداشت. همين كه يك طرف دعوا به سلاح قدرت مجهز مي شود آنجاست که حقيقت به مسلخ گاه مي رود.

به عنوان نمونه به جدال و جنجال ميان دولت و رقيبان او بنگريد. تمام دعوا بر سر اين است كه برداشت من از فقه از برداشت تو برتر و صحيح تر است. حتي دولتمردان كه ادعاي رقيب را “تحجر” مي خوانند برای به کرسی نشاندن ادعای خود به جایی بیرون از فقه اشارت نمی کننند. حقیقتا مایوس کننده است که هیچ کس در این میان سراغي از اخلاق نمي گيرد. گويي اخلاق را پاک از یاد برده اند.

آخر این چه سخن گزافی است که دولتمردان می گویند اعتدال به معنای انتخاب بین حق و باطل یا راهی میان راست و دروغ نیست. مگر دولتمردان رقيبان “متحجر” خود را خارج از جاده اعتدال و انصاف نمي دانند؟ مگر نه این است که تلقي آنان را به همين معنا نادرست قلمداد می کنند؟ مگر جز این است که ادعای یک طرف غیراخلاقی پس از جاده اعتدال خارج است؟ آنچه باید دراین جا پایه و مبنای داوری باشد اخلاق است و بس. سیاست منهای اخلاق یا حقوق منهای اخلاق بار ما را بار نمی کند. اعتدالي كه اخلاقي نباشد پيشيزي نمي ارزد. چندان به هرزگي مي افتد كه ذیل آن می توان هر امري را معتدل خواند. ظن قوي دارم كه اگر نزد ابوبكر بغدادي، سرکرده گروه تروریستی داعش، بنشيديد اعمال خود را از جاده اعتدال خارج نمي یابد. امريكا كه در عراق و افغانستان جنگ افروزي مي كند نيز چنين مي انديشد. صدا و سیمای جممهوری اسلامی كه تهمت ناروا نثار بانويي عفيف مي كند خود را معتدل مي داند. و اينها همه براي اين است كه اينان عنصر اخلاق را دير زماني است كه كشته اند. فقه جا را برآن تنگ کرده و قدرت عریان آن را از ميان برداشته است.

حصر بزرگان جنبش سبز كه اين همه بحث انگيز است می تواند از نمونه هاي ديگر باشد. مخالفان آزادي اين عزيزان بر این باورند كه اعتدال همين است که آنان محصور بمانند. اینکه نظام درمان و دارو در اختیار آنان قرار داده است از مظاهر رافت و اعتدال اسلامی است. اما آيا اخلاقي هم هست؟ نویسنده این سطور دلائل گوناگون اخلاقی دارد که چنین امری نارواست. مخالفان آزادي بايد بتوانند استدلال اخلاقي قانع كننده اي براي آن دست و پا كنند كه البته امري به غايت دشوار است.

اگر امر اعتدال را با امر اخلاق گره نزنیم، امر اعتدال “معتدل” نمی شود. همانطور که قبلا در مقاله ای مستقلا آورده ام بر اين باورم كه جد و جهد های فلسفی جان رالز، فیلسوف سیاست و اخلاق معاصر، چاره درد ایران امروز ماست. تیم مشاوران فرهنگي دولت اگر اثر اين فيلسوف را در مطالعه نگيرند از اعتدال و عدالت چيزي كم مي آوردند. اين فيلسوف آمريكايي به نيكويي نشان مي دهد چگونه مفاهيم عدالت و اعتدال دست در گردن اخلاق انداخته و با هم به مهربانی خانواده اي تشكيل داده اند.

دولتمردان جدید باید سخنراني خود را به نام نامي اخلاق مزين كنند. در اخلاقي تر كردن سخنان خود بكوشند و واژه مقدس اخلاق را تلقين و تكرار كنند. مردم كوچه و خيابان اين واژه را باید از صدا و سيما کراراً بشوند تا در جانشان نفوذ و رسوخ کند. واژه اي كه دولت پيشين از ياد مردم برد و آن را در پستوخانه پنهان كرد. خدا حفظ كند درك پارفيت، فيلسوف اخلاق آكسفوردي، را. او هم به تجربه دريافته بود در دنياي راز زدایی شده امروز اخلاق موجود مظلومي است. به شاگردانش بر سر كلاس درس مي گفت قرون متمادي ديگر هم اگر بر روي اخلاق كار شود باز كم است.

مملكت ما از نبود اخلاق رنج نمي برد. “بي اخلاقي” گريبان ما را نگرفته است. اين كمبود اخلاق است كه وجدان جامعه را مي خلد. گویی دچار بيماري كم اخلاقي شده ایم. درمان اين بيماري هم البته با ذکر و یادآوری آن آغاز مي شود. ما محتاج شوكي هستيم تا خون اخلاق را در قلب جامعه پمپاژ كند. چه نیکو که اين فضيلت به نام دولت جدید براي ايرانيان به جا بماند. هرچند این بر عهده روشنفکران یک جامعه است که ظرافت ها و حساسیت های اخلاقی را پیش چشم عموم بیاورند، اما دولت می تواند پشتیبان آنها باشد و دست کم از به کار بردن این مفهوم دریغ نورزد. چه اشکالی دارد وقتی دولتمردان به مصاف رقیبان “متحجر” خود می روند غائله را با حکم به غیراخلاقی بودن سخن آنان خاموش کنند. مگر جز این است که اخلاقی بودن از شروط لازم دینداری -اگر نگوییم شرط لازم و کافی- آدمیان است. تکیه بر اصول اخلاقی گاه ما را مجبور می کند به جای توجه به اکثریت، اقلیتی که بر آنها ظلم رفته است را مقدم بداریم. همیشه اینگونه نیست که عملی که منفعت بیشتری برای همگان دارد در اولویت اخلاقی باشد. دولتی که هدفش را با اخلاق گره بزند، خود را جاودانه کرده است. تاریخ گواه این مدعاست؛ آنان که جاودانه شدند از اصول اخلاقی جهانشمول به هیچ عنوان کوتاه نیامدند. بازرگان ها، منتظری ها، قابل ها و… نامشان چندان به نیکویی بر تارک تاریخ حک شده است که عداوت مشتی نابخرد بالِ بعوضه ای از اعتبارشان کم نخواهد کرد. آنان که با اخلاق دشمنی می ورزند طرفی نخواهند بست و تاریخ قضاوت هولناکی درباره شان خواهد کرد.

ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

Share
منبع:
http://www.rahesabz.net/story/83747/

یک دیدگاه »

    سلام دوست عزیز لطف کنید بیان کنید اخلاق مورد نظر دکتر برچه مبنایی طرح ریزی شده است.به عبارتی گزاره ها و سازو کارهای اخلاقی ببر پایه چه اصولی استوار شده؟
    دولتمردان جدید باید سخنراني خود را به نام نامي اخلاق مزين كنند و واژه مقدس اخلاق را تلقين و تكرار كنند. مردم كوچه و خيابان اين واژه را باید از صدا و سيما کراراً بشوند این مدل بیان از فردی تحصیل کرده ایی مث دکتر سروش بعیده که مطالبه ی ایشان ازدولت و دیگران فقط کار برد صرفی واژه اخلاق هست مشخص نکردن کدام اخلاق اخلاق مد نظر کدام مذهب مکتب یا هر چیز دیگه.به استناد به نظرایشون انگار که اخلاق هم مانند دیگر مفاهیم فقط استفاده ابزاری داره برای از صحنه به در کردن رقیبان و محتوا یا مبنای این اخلاق اصلا مهم نیست.