همین روزها، كه هنوز جهان فرهنگ و جهان اسلام و كشور خودمان شادمان از جشنها و همایشها و نكوداشتهای علمی و هنری در سال بزرگداشت حضرت مولانا جلالالدین محمد است، كتاب مهمی به نام لبّ لباب معنوی- اثر واعظ كاشفی- با تصحیح و پیشگفتار استاد عبدالكریم سروش، از سوی انتشارات صراط منتشر شده است. دكتر سروش از بزرگترین و ژرفاندیشترین مولویشناسان ایران و جهان است. بیش از 40 سال به درس و بحث مثنوی، غزلهای مولانا معروف به غزلیات شمس و طبعا سایر آثار مولانا، سختكوشانه اشتغال داشته است و دارد.
سالها درس شرح مثنوی او برقرار بوده و امید كه بر دوام باد در حدود یك دهه پیش به خدمت ایشان آرزوی خود و هزاران ایرانی دیگر را مطرح كردم كه میخواهند/ میخواهیم شرح عالی او را به هر شش دفتر مثنوی در هیأت كتابی خواندنی و ماندنی و مرجع حل و فصل، مشكلات این عالیترین منظومه عرفانی فارسی/ ایرانی داشته باشیم. ایشان فروتنانه میفرمودند هنوز این آمادگی را در خود نمیبینم. در حالی كه ضبط و بحثهای ایشان به بخش اعظم مثنوی، كه به حدود 150 نواركاست و سپس چند لوح فشرده الكترونیكی (سی- دی) برآمده بود، منتشر شده بود. اما «كتاب» هنوز و همچنان بیرقیب است. البته رقیبهایی كه اشاره شد، وجود دارند، اما كمال كتاب و خوشدستی آن را ندارند. این قول را ممكن است حمل بر مبالغه دوستانه و دوستدارانه كنند. اما در هر حال این ارزیابی منصفانه و حقشناسانه من است كه آثار مولویشناسی استاد دكتر سروش هم آنها كه یاد كردیم، و هم لوح فشرده «رسول آفتاب» قرائت 425 غزل برگزیده و شرح 3 غزل، همراه با چندین و چند قلم اثر دیگر، منتشره از سوی نیستان جم، همچنین كوشش ایشان در بازنگری و ویراستن ترجمه انگلیسی شادروان نیكلسون، نیز تصحیح همسو از «مثنوی»بر مبنای نسخه قرینه پس از كارهای روانشاد استاد بدیع الزمان فروزانفر در كارنامه مولویشناسی ایران جایگاهی رفیع و كمنظیر دارد.
بیآنكه تلاشهای مثنوی/ مولوی پژوهانی چون استادان عبدالحسین زرین كوب، جناب كریم زمانی، دكتر محمد استعلامی و مرحوم دكتر سیدجعفر شهیدی در تكمیل شرح ناتمام فروزانفر و بهویژه كارهای دكتر توفیق سبحانی، و نیز ترجمههای آقای حسن لاهوتی را از یاد ببریم یا خدای نخواسته ارج والای آنها را به دیده نیاوریم.
اما «لب لباب معنوی» پیشترها فقط یك چاپ حروفی، با تصحیحی نه چندان درخشان از مرحوم سعید نفیسی (1319ش) داشته است. تلاش مولوی شده مسلمان هندی تلمذ حسین به نام مرآت المثنوی كه كمتر از یك قرن از تدوین و نشر چاپ سنگی آن میگذرد. در جای خود شكرانه دارد. بنده این اثر را كه در بهگزینی قصهها و تدوین فرهنگی موضوعی، و نمایاندن آیات، و سپس احادیث مثنوی و مشتمل بر حدود 13 هزار بیت است، از نو تصحیح كردهام و برای آن كشفالابیات درست كردهام، كه با مقدمه كوتاهی از روانشاد استاد زرینكوب، چند سال پیش با حروفنگاری جدید و چشم نواز روبهرو مصالح چاپی خوب، از سوی نشر گفتار منتشر شده است.
ملاحسین واعظ كاشفی با دو اثر دیگرش هم در ایران مشهور است. نخست «روضه الشهداء» در شرح مصائب حضرت سیدالشهدا و خاندان جلیلش و توصیف وقایع جانگداز كربلا، كه واعظان آن را بروی منابر میخواندهاند و بدینسان ذكر مصائب میكردهاند و خواندن همین كتاب «روضه» كه ابتدا از روی كتاب و سپس از حفظ بوده «روضهخوانی» را در فرهنگ شیعه اثناعشری پدید میآورده است دیگر تفسیرش «مواهب علیه» كه در حدود 7 سال پیش استاد دكتر محمدرضا جلالی نابینی چاپ بسیار پرغلطی با بیهمتی نشر اقبال، از آن به دست دادهاند. اما چاپهای خوب و بسیار بسیار كم غلط هندی/ پاكستانی دارد: اما معرفی بیشتر ولو همچنان كوتاهی از انتخابگر این اثر ضرورت دارد. گفتنی است كه شرح حال او در كتابهای دستیابی چون «ریحانه الادب»، «تاریخ ادبیات ایران» از رضازاده شفق، «لغتنامه دهخدا» (ذیل كاشفی)، و «دایرهالمعارف فارسی» (آن هم ذیل «كاشفی») آمده است. كاشفی/ كاشفی سبزواری، تخلص و شهرت ملاحسین واعظ سبزواری/ بیهقی، در گذشته 906ق یا910ق، كه اولی طبق ماده تاریخ برابر با «شوخ» و دومی «شیخ» میباشد. او از نویسندگان و دانشمندان و خطبای شهیر قرن نهم هجری است. مانند مرشدش عبدالرحمن جامی به نقشبندیه پیوسته و مذهبی اعتدالی آمیخته از تشیع و تسنن داشت از همین روی در هرات به خاطر گرایشهای شیعی رو در بیهق/ سبزوار زادگاهش به خاطر گرایشهای سنیاش جفا میدید. اصولا چنین گرایشهای دوگانه در قرن نهم بسیار شایع بود. آثار او چند قلم در تفسیر قرآن است.
غیر از «مذهب علمیه»، تفسیر مفصل مهمی به سوره یوسف، تفسیری هم بر سورههای بقره و آل عمران به زهراوان دارد، نیز در علوم غریبه چند اثر دارد كه از همه مشهورتر «اسرار قاسمی» است. «اخلاق محسنی» (در اخلاق) و «انوار سهیلی» در حكایاتی مانند «كلیله و دمنه» از آثار اوست. اما بعدا از روضهالشهدا» معروفترین اثرش «لبابالمعنوی» در انتخاب از مثنوی رهنماست كه سپس آن نخبه را هم بهگزینی كرده است كه به «لب لباب معنوی» مشهور است و همین اثری است كه این معرفی كوتاه درباره آن است. استاد دكتر عبدالكریم سروش كه خود نخبهای در حدود دو هزار بیت در 16-15 سال پیش از مثنوی فراهم كرده كه شامل ارزندهترین گوهرهای این دریای مروارید است و آن را به خوشنویسی رسانده ولی هنوز منتشر نكرده (و مشتاقانه در انتظار انتشار آنیم) مقدمهای كوتاه در 10 صفحه) بر این تصحیح خود نگاشته كه اطلاعات فراوانی درباره مولف نخبه او در بر دارد، از جمله نوشته است:
«این گزینش وقتی انجام گرفت كه از مرگ جلالالدین رومی و سرودن مثنوی در قرن تمام میگذشت و آوازه او ایران بزرگ را در نوردیده بود. هنوز تیغ تجدد خیمه سنت را به قساوت نشكافته بود، هنوز طراوت اندیشههای عرفانی در خزان عقلانیت تحلیلی پژمردگی نیافته بود و هنوز گرمای كوره تجربههای دینی در زمستان سكولاریته نیفسرده بود… » (مقدمه، ص «ت»). همچنین مینویسد: «راهنمای كاشفی در انتخاب و تلخیص و تدوین «لب لباب» همان تقسیمبندی آشنا و كهن صوفیان است كه دینداری را به اقسام سهگانه شریعتی، طریقتی و حقیقتی منقسم مینمودند. كاشفی هم لب لباب، را به عین و هرعین را به چند نهر (مجموعا 16 نهر) و هر نهر را به چند شحه (مجموعا 78 رشحه تقسیم میكند. عین اول در بیان جوامع اطوار شریعت است و عین دوم در بیان دقایق اسرار طریقت و عین سوم در بیان لوامع انوار حقیقت از این میان عین ثانی (طریقت) بلندترین بخش كتاب است (3897 بیت)، در عین اول و سوم، شریعت و حقیقت با یكدیگر برابرند (هر یك 1196 بیت) مقدمه كتاب كه به حمد خدا و لغت رسول و صفت معراج و شفاعت و نیز وصف مثنوی، اختصاص مییابد، كوتاهترین بخش كتاب است و جمعا 335 بیت را شامل میشود. شماره ابیات یاد شده (برروی هم 6624 بیت) كمی بیش از یك چهارم كل مثنوی است…» (مقدمه، صص «ب» و «پ»). مصحح دانشور گفتهاند كه ابیات « لب لباب معنوی» را بر رفق نسخه قرینه كه به تصحیح خود منتشر كردهاند در آوردهاند. لذا نباید تعجب كرد «كه متداولترین نسخ لبلباب»… چند صدبیت افزونتر از این دارند كه سببی ندارد جز استفاده ملاحسین كاشفی از دست نویسهای تنقیح ناشده مثنوی، در سدههای پیشین، نیز دخل و تصرفهای ناروای نسخهنویسان…»
این كتاب و با تصحیح علمی و پیشگفتار تحقیقی و چاپ اعلا و خوشنگاری رایانهای، همه دوستداران «مثنوی» و مولوی پژوهی را در ایران و همسایگان فارسیزبان و ایرانیان مهاجر و همه محافل مثنوی خوانی و درس و بحثهای دانشگاهی «مثنوی» و ایرانشناسان را به كار میآید.
آیا جای آن داشت كه كشف الابیات یا حتی بیت یاب و مصرع یاب در پایان این كتاب نفیس بیاید؟ اگر مصحح فرزانه ضرورت و فایده آن را بپذیرند، شاید در چاپهای بعدی چنین فهرستی را یا فهرست موضوع یاب مشكل گشایی را نیز در پایان كتاب بیفزایند. با بیان اشتیاق و انتظار انتشار شرح كبیر استاد سروش و مولوی شناس بزرگ زمانه، و با تبریك به ناشر باسلیقه این اثر، این معرفی كوتاه را به پایان میبریم.
|