تامل در تامل

• دسته: درباره سروش
سید ضیاء مرتضوی
پاسخی به سید عطاءالله مهاجرانی

 

در پی طرح جواز آشامیدن ناچاری آب توسط روزه دار در شرایط ویژه، مباحثه ای مفید در فضای مجازی درگرفت و بازتاب آن را در میان کاربران و نیز برخی محافل علمی شاهد هستیم. نقطه محوری این مباحثه این است که آیا از آنچه جناب آیت الله مومن –حفظه الله- درباره حدیث معروف داود بن سرحان نوشته اند، می توان گفت ایشان نیز یکی از کسانی اند که به استناد این حدیث قائل به جواز تهمت زدن به اهل بدعت می باشند؟ آقای دکتر عطاءالله مهاجرانی این نسبت را نادرست شمردند؛ نخست با این تصور که مستند برادر عزیز و عالم روشن بین ما جناب استاد سروش محلاتی که منبع استناد آقای دکتر عبدالکریم سروش قرار گرفته، فرازی از عبارت جناب آقای مومن است که آقای مهاجرانی در نقد نخست خود آوردند. اما توضیحات بعدی آقای سروش محلاتی به خوبی نشان داد که این گمان نادرست است و گویا در آن نقد به ادامه سخن آیت الله مومن که محل استناد ایشان بوده توجه نشده است.

 

با این حال آقای مهاجرانی در نقد بعدی خود به تفصیل تلاش کردند نشان دهند برداشت آن استاد محترم از ادامه سخن نیز درست نیست. امری که جناب مهاجرانی را وا داشت بر «شیوه» درست «تدقیق» -تعبیر از ایشان است- نیز تاکید کنند. و این پافشاری برای کسانی که جناب آقای مهاجرانی را به فضل و دقت نظر می شناسند، و با ادبیات حوزوی آشنایند، مایه شگفتی است.

 

نقطه اصلی استدلال جناب آقای مهاجرانی این است که کتاب مورد استناد کتاب فتوایی نیست و تعبیر «اللهم الا ان یقال..» تنها در یک رفت و برگشت طلبگی و فقهی بیان شده و گویای نظر خود نویسنده نیست و شاهد آنکه آیت الله مومن در پایان سخن آورده اند: «و الله عالم..» و ننوشته اند: «و الله اعلم».

 

نادرستی این تلقی برای کسانی که از نزدیک با ادبیات فقه استدلالی آشنا هستند، امری آشکار است؛ اما در صحبتی که این بنده با برادر بزرگوار جناب آقای سروش محلاتی داشت، ایشان مایل به ادامه این بحث نبودند و آن را چندان مهم ندانستند. با این حال عدم پی گیری بحث ممکن است در نگاه برخی علاقه مندان این مباحث، این احتمال را پدید بیاورد که برداشت و نقد جناب آقای مهاجرانی صائب است و در نگارش مقاله جناب آقای سروش محلاتی دقت لازم نشده است.

 

چنان که در این میان شاهد بودیم برخی کاربران محترم در صدد گسترش اشکال به دیگر مقالات برآمدند تا چه بسا برخی گفته ها یا نظرات مخدوش گذشته خود را جبران کنند! به ویژه که در نقد جناب آقای مهاجرانی، ایشان موصوف به شتابزدگی و حرمت شکنی شده اند و به ایشان توصیه شده «دلواپس هیبت و هیمنه و طنین لفظ آیت الله» نباشند! و در صورت پی بردن به اشتباه سخن خود را اصلاح کنند. از این رو این بنده ذکر چند نکته کوتاه را مناسب دید:

 

1- کسانی که با ادبیات رایج حوزه از جمله در فقه استدلالی انس دارند، و حتی کسانی که دوره فراگیری متونی مانند کتاب «رسائل» و «مکاسب» را می گذرانند، به خوبی اذعان دارند که تعبیر رایج «اللهم الا ان یقال..» در عرف مباحث حوزوی قالبی بیانی برای استدراک سخن پیش و ارائه نکته یا نگاه و استدلالی متفاوت از سخن پیش است؛ استدراکی که گوینده یا نویسنده، خود با آن همراهی دارد و می پسندد و صرف بیان یک احتمال یا گفته دیگران نیست. مگر اینکه وی عدم پذیرش خود یا تردید در آن را به صراحت در پایان بیاورد. از این رو در کاربرد این قالب بیانی، با دو دسته موارد مواجه هستیم. گاه مانند آنچه در عبارت مورد بحث آیت الله مؤمن آمده، به بیان نظر با تعبیر یادشده بسنده شده و گاه پس از آن با استدراک مجدد یا تعابیری مانند «و فیه تإمل» یا «لکنّه کما تری» یا «فتأمل»، به صراحت یا به اشاره، به عدم همراهی با آن سخن پرداخته شده است. و این امری رایج در متون موجود فقهی است.

 

چنان که در کتاب های فقهی آیت الله مؤمن از جمله مبانی تحریر الوسیله ده ها مورد از آن را می توان دید. به عنوان مثال وی در کتاب قضاء بارها این قالب را به کار می برد اما در برخی موارد که می خواهد در آن خدشه کند، به عنوان مثال می گوید: «لکنه محل تأمل»(ص 104)، «لکنک خبیر» (ص 195)، و یا «و التحقیق…» (ص 256). نیز در «الولایة الإلهیة» پس از بیان یک مدعا با تعبیر «اللهم إلا أن یقال» می گوید :«لکنه خلاف الظاهر جداً». (1/355) و یا در مورد دیگر می گوید :«لکن الحق…» (2/473).

 

به هر حال در عرف ما حوزویان در این امر تردیدی نیست و این گونه بیان را نشانه همراهی با مفاد جمله می دانیم و کسی نیز در محاورات علمی اعتراضی نمی کند که چرا مفاد سخن در چنین مواردی به نویسنده یا گوینده نسبت داده می شود، با این بیان که تنها ذکر یک احتمال است. بنابراین آنچه در عبارت جناب آیت الله مؤمن آمده صرف بیان یک احتمال ضعیف و استثنای نادر، آن گونه که جناب آقای مهاجرانی گمان برده اند، نیست.

 

2-نکته شگفتی ساز دیگر قرینه سازی تعبیر « والله العالم» یا «والله عالم» است که به گفته ایشان با تعبیر « والله أعلم» فرق می کند. در ادبیات رایج حوزوی فرقی میان این دو تعبیر جز از این نظر نیست که در جملاتی چون «والله العالم» یا «والله عالم» رعایت ادب بیشتری در پیشگاه خداوند شده است، چرا که گوینده اساساً مقایسه ای میان دانش خود و دانش خداوند نکرده است.نه اینکه یکی نشانه بی نظری است و دیگری نشانه نظر دادن! از این رو برخی فقها در پایان پاسخ های قطعی خود به پرسش های شرعی نیز این تعبیر را به کار می برند؛ چنان که استاد مرحوم آیت الله تبریزی نوعاً چنین روشی داشته اند.

 

3-شگفتی دیگر این است که جناب آقای مهاجرانی محتوای کتاب آیت الله مؤمن را که فقه استدلالی است و نه فقه فتوایی، شاهد بر نادرستی انتساب دیدگاه یاد شده به ایشان شمرده اند! در حالی که لابد ایشان نیز اذعان دارند که بخش عمده ای از ارزیابی گفته های فقها و انتساب دیدگاه ها بر اساس کتاب ها و آثار فقه استدلالی آنان است و نه منابع فتوایی. به عنوان مثال وقتی گفته می شود صاحب جواهر یا شیخ انصاری چنین نظری دارند، بر اساس همان دیدگاهی است که در فقه استدلالی «جواهر الکلام» یا «مکاسب» مطرح شده است.

 

آری ممکن است یک فقیه به رغم نظری که در بحث های استدلالی مطرح و بر آن استدلال و با آن همراهی کرده است، به دلایلی در رساله عملیه عمومی خود آن را مسکوت بگذارد یا حتی نظر دیگری ابراز کند، اما این به معنای نفی نظر فقهی وی در آن کتاب استدلالی وی نیست. این نیز برای کسانی که با ادبیات فقهی و منابع آن از نزدیک آشنایی دارند امری روشن است.

 

4-نگارنده مناسب می داند به یک نکته دیگر نیز هرچند ارتباط مستقیم با بحث ندارد، اشاره کند و آن اینکه در پایان نقد، کمی دور از مراتب وارستگی علمی و اخلاقی دانشمند عزیز ما جناب آقای سروش محلاتی سخن گفته شده است. همه ما نیازمند پند دادن به یکدیگر هستیم. اما درباره شخصیت های علمی وارسته و از خود گذشته ای مانند این استاد محترم نباید به گونه ای سخن گفت که چه بسا کسانی گمان برند اینان در بند برخی عناوین و القاب مجازی و اعتباری اند.

 

اینجانب بیش از 35 سال است که از نزدیک توفیق مصاحبت و معاشرت با جناب سروش محلاتی را داشته است و در ایشان جز تلاش برای وظیفه شناسی و پای بندی به آن و پرهیز از مظاهر وابستگی مادی ندیده است و یک شاهد روشن آن، تلاش های علمی و قلمی و خطابه های روشنگرانه ایشان در چند سال اخیر است که طبعا خالی از برخی فشارها و محدودیت ها و محرومیت ها نبوده و نیست و اینک نیازی به پرداختن به آنها نمی باشد.

 

در پایان تاکید می کند که مباحثاتی از این دست مایه خوشحالی است و بی تردید فرصتی نیک برای تضارب آراء و نزدیکی به افکار است و فراموش نمی کنیم که اقدام اولیه جناب آقای دکتر سروش در تصریح به منبع ارجاعات مقاله خویش، زمینه این بحث مفید را فراهم ساخت. از خداوند تعالی توفیق مستمر علاقه مندان به حقایق اسلامی را درخواست می کنیم.

 

منبع

Share

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.