‘جامعه مطلوب اسلامی’ از نگاه سروش: ‘مجو که بی وطن می مانی’

• دسته: آرشیو اخبار و گزارشها٬ درباره سروش

مسعود بهنود

روزنامه نگار مستقل

عبدالکريم سروش
عبدالکريم سروش در تازه ترين سخنرانی خود در لندن با عنوان “حکومت اسلامی مطلوب” به ناتوانی فقه برای پاسخگويی به بسياری از مسائل جامعه امروزی و همچنين موضوع چالشهای مسلمانان مهاجر در جوامع غيراسلامی اشاره کرده است.

او تاکيد کرد برخلاف گمان بسياری از متفکران مسلمان که فقه اسلامی را حاوی راه حل “تمام مسائل بشری” می دانستند، تجربه تاسيس جمهوری اسلامی توسط يک فقيه ايرانی ثابت کرد که فقه با همه گستردگی آن، پاسخ بسياری از سئوالات و معضلات انسان امروزی را با خود ندارد.

حکومت ولايت فقيه و جامعه سکولار

اين استاد دانشگاه اشاره کرد: “متفکران اسلامی سنت گرا در پاسخ سئوال چگونه می توان به جامعه اسلامی مطلوب رسيد پاسخشان برای سال ها اين بود که ما مسلمانيم و قوانين شرع را داريم که همه لوازم يک جامعه در آن پيش بينی دارد و اگر قدرت سياسی داشته باشيم قادر خواهيم بود جامعه مطلوب اسلامی را به وجود آوريم.”

او گفت: “آيت الله خمينی آن چه کرد و گفت و نوشت بر همين اساس بود اما وقتی جمهوری اسلامی ايران تاسيس شد، خيلی زودتر از آن که تصور می رفت واقعيت ها عرض اندام کردند و چنان که آيت الله خمينی خود فقه مصطلح حوزه ها را کافی ندانست و سعيد حجاريان هم به درستی نوشت، حکومت ولايت فقيه با تاکيد بر عنصر مصلحت تنها راه جامعه ای سکولار را گشود.”

به گفته دکتر سروش، سئوال اين است که آيا حکومت، جامعه را ديندار می کند و يا جامعه، حکومت ديندار می سازد؟

او در پاسخ به اين سئوال گفت: “ايران شايد نخستين حکومتی است که در آن، قصد اين است که حکومت جامعه را ديندار کند. اما واقعيت اين است که ديندار کردن جامعه به دست جکومت، نه مطلوب است و نه ممکن. چون ايمان، اکراه بردار نيست و نيزچون، اعمال قدرت بهترين راه عرضه ايمان نيست.”

وی در ادامه سخنان خود با تاکيد بر اين که وظيفه شرعی هيچ کسی نيست که ديگری را به اجبار مسلمان کند گفت: “دولت ها می توانند مردم را مجبور به پرداخت ماليات کنند اما هرگز نخواهند توانست ايمان به خدا و پيامبر را در قلب ها بدمند. ايمان از جنس عشق است و عشق را به زور نمی توان ايجاد کرد.”

آزادی اخلاقی و دينداری

دکتر سروش با اين تاکيد که “می دانم آن چه می گويم با آن چه خوانده ايد موافق نيست” خطاب به مسلمانان حاضر در جلسه، درباره زندگی در جوامع غيرمسلمان گفت: “امروز نوزده ميليون مسلمان در اروپا زندگی می کنند، آيا وظيفه آنان است که به زادگاه های خود برگردند و يا در همان جا که هستند زندگی کنند و سعی کنند مسلمان بمانند و در بسط عدالت کوشش نمايند؟”

وی افزود: “وظيفه يک مسلمان مبارزه با ستم است نه لزوما به دست گرفتن قدرت و لذا اگر شما در جايی که زندگی می کنيد، از روشهای معمول و معقول کمک بگيريد و سايه عدالت را بگسترانيد، وظيفه دينی خود را به نحو احسن انجام داده ايد.”

اين استاد فلسفه که از تدريس در دانشگاههای ايران محروم شده است، در پاسخ به سئوال خود درباره زندگی مسلمانان در جوامع غير مسلمان، توضيح داد: “آزادی اخلاقی معادل دينداری است و امام حسين نيز گفت يا ديندار باشيد يا آزادمرد.”

به گفته اين انديشمند، آنچه تجربه های حکومت های آرمانی را دچار مشکلات مضاعفی کرده همزمانی با روزگاری است که در آن انفجار اطلاعات رخ داده و بلوک شرق به عنوان آخرين مجموعه ايدئولوژيک بر افتاده است.

او گفت: “اينک افکارعمومی و مطالباتش به عنوان واقعيتی غيرقابل انکار در برابر حکومت های جهان سربرآورده است. اين همان چيزی است که از تمام متون کلاسيک فقهی غايب است.”

‘مصباح يزدی نه فقيه است، نه فيلسوف’

دکتر سروش در پايان سخن خود خطای بزرگ حکومتگران را در حکومت دينی ايران آن جا ديد که به گفته او، “تنها به قانون و حکم و اجرای آن متوجهند و اخلاق در نظرشان ارج و قرب چندانی ندارد” و در پاسخ کسانی که در پی تحقق جامعه کامل اسلامی اند گفت “چنين وطنی مجو که بی وطن می مانی.”

دانشمند ناراضی ايرانی در اين سخنرانی که به زبان انگليسی ايراد می شد گفت: “کاری که اخلاق می کند قانون قادر به انجامش نيست. اما فقها وقتی قدرت گرفتند در صدد برآمدند با قانون مردم را به دين برسانند و ديندار کنند. نا گفته پيداست که هيچ حکومتی تعيين کننده اخلاق جامعه نيست و آشکارست که قانون عقب تر از اخلاق گام بر می دارد. قانون حامل حداقل اخلاق است، اما جامعه به بيش از آن نياز دارد.”

در پايان جلسه يکی از حاضران با اشاره به سخنان آيت الله مصباح يزدی و شاگردان وی درباره بی اهميت بودن رای و نظر مردم، پرسيد: “آيا تصور نمی کنيد که در چنين زمانی سخن گفتن شما از جامعه اسلامی مطوب ايده آليستی است.”

دکتر سروش در پاسخ گفت: “وظيفه حکومت ها فراهم آوردن امکان زندگی اخلاقی است و جامعه مطلوب ما يک جامعه اخلاقی چندصدائی است. آقای مصباح، از قضا نه فقيه است نه فيلسوف سياسی و سخنانی که می گويد حتی از سخنان نجف آقای خمينی هم عقب تر است.”

منبع

Share

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.