روش تعبیر(تفسیر) رویای رسولانه

• دسته: سخنرانى‌ها

جلسه سوال و جواب – کالیفرنیا – دسامبر 2014

فایل صوتی – قسمت اول

 

 

فایل صوتی – قسمت دوم

 

 

Share

44 دیدگاه »

    با سلام. فایل جلسه اول تهیه نشده؟

    آقا چه عجب ! چشم ما روشن ! سرانجام یک سخنرانی جدید … بهر حال همین قدر را هم قدر میدانیم و ممنونیم و بهره میبریم از لحظه لحظه اش …

    با تشکر…فایل هایی که قرار دادید از جلسه دوم به بعد می باشد و جلسه اول موجود نیست

    جلسه دوم بدنبال یک جلسه مقدماتی برگزار شده است و لذا دوم خوانده شده است.ودر حقیقت همان اول است.

    با سلام خدمت شما استاد عزیز
    بنده هم در حد توان اندک خودم راجع به تئوری شما اندیشیده ام و نکاتی که به نظرم در تکمیل نظریه آمد به شرح زیر است :
    یکی اینکه باید ببینیم یک کلام در نهایت قرار است در فرد چه تاثیری ایجاد کند که به نظر من یک کلام نهایتا بتواند از دایره ی تجربیات قبلی یک انسان تجربه ی جدید با مصالح ساختمانی تجربیات پیشین فرد بسازد مثلا اگر فردی به من واژه ی میز را بگوید میزی که من متصور میشوم با میز گوینده تفاوت دارد و هرکدام بنا به تجربیات قبلی خودمان از میز تجربه ای متصور میشویم . سخن به نظر بنده همچین نقشی دارد و خوب خداوندی که خود خالق تجربیات ما انسان ها و خالق طبیعت است نیازی به سخن گفتن ندارد و میتواند به راحتی این تجربیات را برای شخص ایجاد کند چه به صورت مکاشفه و چه به صورت خواب . و شاید سخن گفتن خداوند از این جهت که خداوند را ناتوان در جهت خلق مستقیم تجربه نشان میدهد صحیح نباشد .
    و همچنین به نظر بنده نتیجه ی نهایی یک تجربه قرار است که در شخص حسی خاص مثل ترس لذت خشیت حیرت هیجان اطمینان و … ایجاد کند و محصول و نتیجه ی نهایی تجربیات چنین احساساتی باشند بنابرین اگر قرار باشد که هدف خداوند از ایجاد تجارب دینی برای پیامبر ایجاد حس هایی خاص در پیامبر باشد لازمه اش این است که باز از مصالح ساختمانی قبلی خود پیامبر بهره گیرد تا بتواند حس های مورد نظر را ایجاد نماید به همین دلیل است که فضای قرآن با فضای زمانه ی پیامبر مطابقت میکند . چرا که اگر چیزی کاملا جدید مثلا در اوصاف بهشت و جهنم به کار میبرد برای پیامبر نامفهوم میبود و معلوم نمیشد که چه تاثیری در پیامبر میگذاشت .

    در ادامه ی کامنت قبلی خود اضافه کنم که با توجه به ماهیت غیر ارادی بودن خواب و مکاشفه نمیتوان گفت که تجربیات دینی پیامبر توسط او ایجاد شده بلکه به سبب لیاقت او برای او به نمایش در آمده اند و پیامبر برای اشتراک گذاری آن با مردم به ناچار تجربه را با زبان و به حد طاقت خود به مردم رسانده است. پس شاید این تئوری شما با اینکه بگوییم که قرآن از طرف خداوند است هیچ منافاتی نداشته باشد.فقط باید بگوییم کلام او تبدیل تجربه ای است که خداوند به او عطا کرده است به واژگان عربی زمان و مکان خود .

    پس از شنيدن اولين جلسه ضمن تشکر و عرض ادب
    لازم ديدم با صدایي رسا حضورتان عرض کنم
    خداوند به شما و به همه ی شنوندگان دوراز شما ، صبر جميل و کظم غيظ و سعه ی صدربيشترعطا کند که با اين همه سروصدا های زايد و آزارنده و مزاحم در زمينه و ضبط و تهيه بتوانند اصل سخن را فهم کنند ….آمين يا رب العالمين ….

    نکته ی اصلی بحث در اینجاست که وقتی گفته می شود که پیامبر وحی را به صورت شنیداری دریافت میکرده است این یک امتیاز ویژه به پیامبر میدهد که سایر انسان ها از آن محروم بوده اند و بنابرین میتوانستیم با استناد به آن ادعا کنیم که پیامبر از چیزهایی سخن میگوید که انسان های عادی توان درک آنها را نداشته اند . ولی وقتی میگویید که رویا بوده است این حس به انسان دست میدهد که خوب همه ی انسان ها رویا میبینند و امتیاز ویژه ای نیست و با توجه به متافیزیک وصال خوب رویاهای همه ی آدمیان نیز از جانب خداست پس در اینجا چه چیزی امتیاز ویژه ای به رویا های پیامبر میدهد؟ آیا موضوعات مندرج در رویاهاست ؟ آیا این که پیامبر انسان امینی بوده دلیلی بر اهمیت داشتن رویاهایش میباشد ؟ بهتر نیست به جای واژه ی رویا از امر مکاشفه و القا شدن تجربیات دینی از طرف خداوند به او استفاده کرد تا این امتیاز ویژه را برای پیامبر قائل شد ؟ سوال به صورت کلی این است که اگر رویاست که همه ی انسان ها هر شب رویا میبینند چه چیزی باعث میشود برای رویاهای پیامبر حساب‌جداگانه ای باز کنیم ؟ این کار را قبلا مساله ی وحی که پدیده ای استثناییست برای ما انجام می داد

    با آرزوی سلامتی برای آن استاد بزرگوار وتشکر از اینکه دو نوع فایل تهیه شده است

    خدا مي داند چه تسکين و آرامش دل انگيزی بود در اين نگاه که غير از وضع موجود هر وضع ديگری محال بوده است …….. ممنون و خدا قوت !!!
    اگرچه سوالات فراوانی هم به همراه دارد ..

    پاسخ سوال را در فایل دوم یافتم با تشکر

    برداشتی که در نهایت از صحبت های شما داشتم چنینه نمیدونم منظور شما هم واقعا همین بوده یا خیر :
    انسان ها بر اساس میزانی که خودشون رو از اسارت هوا و هوس و نفسانیات خودشون رها میکنند بیشتر به وادی معنا وارد میشوند که نمونه های این انسان ها نیز پیامبران و عارفان و بویژه پیامبر اسلام بوده است که با زندگی نامه ی ایشان مطابقت و همخوانی دارد . عالم معنا عالمی بی صورت است و شاید حاوی معانی مثل حیرت خشیت یقین و … باشد . هرچه مرتبه ی انسانی شخص بالاتر رود نفوذ او به عالم معنا بالاتر خواهد بود.
    ویژگی دستگاه ذهنی انسان چنین است که هیچگاه نمیتواند معنا را به صورت مجرد دریافت نماید و بی اختیار از گنجینه ی تجربیات پیشین خود لباسی برای آن معنا میدوزد و معنا در قالب آن لباس بر او آشکار میگردد و این صورت لباس کاملا بسته به تجربیات پیشین و معنایی که آن تجربه برای فرد داشته می باشد . و به همین دلیل است که هر کس که وارد عالم معنا میشود و تجربه ای این چنین بدست می آورد ناچارا آن را پر لباسی از تجارب و معانی پیشین میبیند و این رمز تابع شخصیت بودن تجارب دینی هر انسانی است .
    مثالی که راجع به افزایش اوره و احساس اینکه کسی فرد را خفه میکند یا مثال بختک میتواند بسیار در فهم این موضوع راهگشا باشد .
    چیزی که باعث می شود ما این تجربیات را جدی بگیریم شخصیت پاک پیامبر ، تحول شخصیت او ، استثنایی بودن آن و نیز تایید وجود چنین تجربیات نابی توسط عارفان است.
    و نکته ی جالب دیگری که به نظرم قابل ذکر آمد این بود که پیامبران از جمله پیامبر اسلام هیچگاه خود چیزی ننوشتند و خواهان نوشتن کتاب نبودند و این خود می تواند تاییدی در تصویری بودن وحی باشد چه اگر به صورت کلامی و املا وار بود خود هم خواهان نوشتنش می شدند .

    بهتر است افراد متعصب چندین بار این سخنرانی را به دقت بشنوند.

    با اجازه٬ در پاسخ به نظر جناب خوش رو؛ در ابتدای سخنرانی به این نکته تأکید شده که در جهت برداشت یا فهم دقیقتر ِ این کتاب٬ لازم است بدون هیچ پیش فرضی با مطالب آن کتاب مواجه شد. در حالیکه اولین استدلال شما در ارائه ی نظرتان٬ مبنای استدلال٬ با یک پیش فرض قوی آغاز شده است.

    با سلام حضور اقای احمد رضا خوشرو مثل اینکه شما در دریافت منظور دکتر سروش دچار سوتفاهم شده باشید به نظر ایشان قدسیت عام برای همه موجودات وهمه انسانها از جمله پیامبر و قران لحاظ میشود ولی قدسیت خاص که مخصوص قران باشد را نمیپذیرند وقران را محصولی بشری میدانند ورویای رسولانه و گفته های رسولانه که در کتاب قران جمع شده است را محصولی بشری میدانند که مصون از اشتباه نمیباشد چون بقول شما ان مکاشفه ها در دستگاه بشری انجام گرفته وکلا دکتر سروش قایل به این نیستند که خداوند کتابی برای بشر فرستاده باشد بلکه معتقدند که خداوند فرد خاصی مانند پیامبر افریده که با انسانهای دیگر متفاوت بوده وبسیار ازانها جلوتر میاندیشیده وانسان درستکاری بوده که مکاشفه ها ورویاهایی هم داشته منتها این مکاشفه ها و رویاها در دستگاه بشری انجام میشده در نتیجه مصون از خطا واشتباه نمیباشد این مسیله با ان وحی که شما منظور دارید متفاوت میباشد چون وحی کلام خداوندیست که مصون از خطاست همه ی تلاش پیامبر جلب توجه مردم به الله میباشد که خداوند تنها خالق کاینات است ودعوت مردم به پرستش خدای یگانه و مراعات اخلاق نیکو بوده است

    نتیجه مصون از خطا و اشتباه نبوده است در نتیجه با ان وحی که شما قبلا از ان فهم میکردید متفاوت است انجا تمام

    استاد ممنون
    بسيار خشنود شديم

    سلام
    فکر میکنم مفهوم ابژکتیو و سوبژکتیو در ضمن سخنرانی به توضیح بیشتری نیازمند است… [امر سوبژکتیو(سوبژکتیوِ هستی شناختی)، امری است که در غیاب فردی که آن را تجربه می کند، وجود نخواهد داشت. رویاهای ما امری است سوبژکتیو، چه اگر ما نباشم، آن ها نیز نیستند…]
    ممنون

    با سپاس و آرزوی بهترين ها
    به درست يا غلط ، به نظر اين حقير مي رسد که سودای عالم گيرشدن هرنظر يا تئوری ، آفتی است که چه بسا بر جوانب حق طلبانه و فضيلت محورانه ی آن نظر سايه ای جدی اندازد .به عنوان مثال فرض و حرکتی برای ايجاد يک فرقه ی تازه صرف نظر از سمت و سوی آن به نظر نمي آيد فی نفسه فضيلتی محسوب شود بلکه ممکن است در شرايطی حتی نوعی کاهنده هم محسوب شود .

    با احترام

    ممنون از دوستان عزیز فرض اله و حجت جانان برداشتم رو اصلاح کردم و‌ در کامنت های بالاتر نوشتم . باز هم متشکر

    با عرض سلام و تشکر فراوان به خاطر سخنرانی پر فیض شما،

    به نظر بنده بزرگان و روشنفکران دینی معاصر باید خود پایه گذار و آغازگر رسمی فرقه ای به نام خود باشند تا گرایشات فکری افراد طبقه بندی و نامگذاری شود و بدین ترتیب برداشت ها و انتظاراتی که افراد از جایگاه وحی و دین و غیره دارند مشخص شود. به این منظور باید فرهنگ ارجاع به نوشته های این بزرگان بیش از پیش ایجاد شده و افراد با وجود خلاقیت و استقلال فکری خود، بیش از پیش متذکر و یادآور تغذیه فکری اشان از آثار معرفتی این بزرگان باشند. بدین ترتیب از هم عصر بودن با آن ها فیض بیشتری نصیب همگان می شود.

    همچنین یاد آور باشیم که ماندگاری و پابرجایی دین اسلام -جدای از بن مایه ارزشمند کهن و ذاتی آن- با بیعت علی و کناره گیری موقت او از خلافت و مشاوره دادن به حاکم وقت صورت گرفت. علاوه بر لزوم برقراری اتحاد مذهبی و ملی در جامعه، وجود دیدگاه سرسختانه تر دینی که عقلانی و خود اصلاح گر است می تواند اهرمی برای ماندن در مسیر مستقیم پیشرفت معنوی معجزه وار پیامبر اسلام (ص) نیز باشد. همچنین برای قواعد استخراجی کلاسیک دینی یا فقه، باید فرصت سنجش و پیشرفت و به روز ایجاد شود.

    قدم بعدی یا همزمان صلح: از آنجاکه جهت کلی اندیشه های مردمی و جهانی مصلحان امروزی، یافتن راه حل های درست اجتماعی و اخلاقی است، باید در راه القای اتحاد کلی جهانی و رفع ریشه های مشکلات همگانی و تبعیضات کوشید.

    از این رو اتحاد فرقه ای، مذهبی و دینی، و فرادینی و انسانی از

    دوم :
    از منظر این حقیر
    در راستای فهم دیگر گونه ازمتن پیرامون ارائه ی مقاله تان فرمودید در ضمن مطالعه ی متن مقدس ( قرآن ) موقتا ایمان را به کنارگذارید به این می ماند که به علاقه مند ی که شعر ی را می خواند بگویید موقتا احساس و شعورت را کنار بگذار تا شعر را به گونه ای دیگر هم بفهمی
    شاید گاهی محال هم نباشد … اما …و صداما …
    تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ..

    با شكر به درگاه حق و اداى دين و ارادت تمام به مطالب وگنجينه پر ارزشى كه حضرت استاد ان را به رايگان در اختيار عموم مى گذارند ولى اقا در عصر هاى دف و ديجيتال و نويز ريداكشن ،چقدر كيفيت صدا ازار دهنده است ،انگار ًي كسانى در پشت مشغول اشپزى هستند و صد اى دائم خش خش ، اقا اينها بعدها بايد گنجينه معارفى بشه كه براى ايندگان بماند ، اين چه كيفيت ضبط صد است والله سخنرانى هاى مرحوم مطهرى پنجاه سال پيش در حضور صدها مستمع در مساجد از جلسات خصو صى بهتر است ،بنده چندين بار اين موضوع را با دكتر از طريق اي ميل گفته ام ولى چرا كارى صورت نميگيرد ؟

    خدا به شما عمر دراز عطا کند تا همچنان تشنگان طریق حق و حقیقت را سیراب کنید.
    پیشاپیش نوروز را هم تبریک عرض میکنم.

    با سلام و تشکر از استاد ارجمند:
    1)تئوری رویاها آنطور که من میفههم می گوید پیامبر آچه را که در رویا میدیدخ یا میشنیده یا حس میکرده در عالم بیداری برای مردم تعریف میکرده است. متن قرآن از نظر نحوه بیان و ادبیات ویژگیهای خاصی دارد که هر چند ممکن است جاهایی آن را خیلی شاعرانه و زیبا نبینیم ولی در بسیاری از آیات کلام به نحوه بسیار خاص و تاثیرگذاری بیان شده است .که این بیان با یک تعریف و گزارش ساده از یک واقعه ای که دیده شده فرق دارد و در حد توان یک انسانی مانند پیامبر که هیچ تجربه نگارشی و گزارش نویسی از قبل نداشته است منطقا نمی باشد. اگر اعتقاد این باشد که وحی در این حد بوده است که پیامبر در عالم رویا فقط حوادثی را دیده است و تا همینجا وحی بوده وبعد از آن دیگر وحی نبوده و پیامبرخود و با توان عادی خود دیده ها یش را گزارش کرده نتیجه کار و گزارشی که از این حادثه بدست آمده به نظر با توان انسانی مانند پیامبر همخوانی ندارد. مگر اینکه اینطور بگوییم که پیامبر هم حوادث را میدیده است و هم نحوه نحوه گزارش آن را میشنید ه است و این شنیدن و نحوه بیان حادثه هم جزء وحی بوده و بعد از آن پیامبر آن را برای مردم بیان میکرده است. و با این فرض شاید به تئوری رویاها هم خللی وارد نشود. البته این فرض با نظر قبلی جناب دکتر سروش شاید همخوانی نداشته باشد که وجود پیامبر را با حقایق عالم غیب به زنبور تشبیه کرده اند که شهد را میگیرد و خود فاعلانه آنها را مورد پالایش قرار میدهد و به عسل که همان کلام قرآن است تبدیل می کند. نه اینکه مانند طوطی فقط مقلد وار کلام را انتقال دهد. ممنون میشوم اگر در این زمینه توضیحاتی ارائه گردد.

    2) جناب دکتر سروش بیان فرمودند که در مورد خداوند به متاقیزیک وصال اعتقاد دارند و نه به متافیزیک وصال و تلقی و برداشت از خداوند به یک خدای شخصی و personal مد نظر ایشان نمی باشد. در این مورد چند نکته به ذهن بنده می رسد که اگر این فرض را بپذیریم باید به آنها نیز توجه کنیم: الف)خود پیامبر و سراسر قرآن چگونه خدایی را معرفی می کنند؟ آیا یک خدای شخصی یا غیر شخصی را تبلیغ میکند؟ به نظر می آید که تلقی پیامبر از خدا یک خدای شخصی بوده است و بر این اساس و پیش فرض سایر سخنان خود را بیان نموده است. و مثلا بر این اساس رابطه انسان با خدا و دعاها و اعمال نیک و بد و … بیان شده و با این تفکر توضیح داده شده است. اگر ما به خدای غیر شخصی اعتقاد داشته باشیم و فرض کنیم نظر ما درست است چرا قرآن و پیامبر باید خدایی خلاف این را یعنی خدای متشخص را به ما معرفی کنند. قطعا فهم و درک پیامبر همان خدایی است که معرفی میکند و مخفی کاری نکرده است چون ما او را فردی صادق می دانیم. چگونه باید از این سد عبور کنیم و این نظر را بر نظر پیامبر ترجیح بدهیم.
    ب) در صورت پذیرش این موضوع که خداوند یک وجود غیر شخصی و impersonal دارد و به قول جناب دکترسروش اعتقاد به متافیزیک وصال آنوقت خیلی چیزها هست که باید تغییر کند و از نو تعریف شود. مثلا ما بندگان چگونه باید با خداوند راز و نیاز کنیم و چطور باید دعا کنیم. عارفان که این همه دم از معشوق میزنند آنوقت چگونه باید عاشق این خدا بشوند. این خدایی که غیر متشخص است چه ویژگیهایی دارد و دخل و تصرفش در این عالم چگونه است. آیا چیزی را تغییر می دهد یا همه چیز را از قبل مشخص کرده و اصطلاحا دستگاه جهان را روی حالت اتومات قرار داده و خودش دارد کار میکند و همینی که اتفاق می افتد خدایی است و غیر آن محال است. آیا دعا و راز و نیاز نظر او را تغییر می دهد یا نه اصلا این چیزها در سیستم خدای او اثری ندارد. اصلا ما بنده ها این خدا را برای چه باید بخواهیم.

    ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ اﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰ ﮔﺮاﻣﻲ ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﻱ ﻋﺒﺪاﻟﻜﺮﻳﻢ ﺳﺮﻭﺵ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪا ﻗﺴﻢ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺧﺪا اﺯ ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺑﻜﺎﻫﺪ و ﺑﺮ ﻋﻤﺮ اﻭ ﺑﻴﻔﺰاﻳﺪ ﻗﺴﻢ ﻣﻴﺨﻮﺭﻡ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ و ﺑﺮﺩاﺷﺖ اﻳﺸﺎﻥ اﺯ اﺳﻼﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ اﺳﺖ “ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻤﺸﺪﻩاﻱ ﻛﻪ ﻏﻴﺎﺑﺶ ﻣﺎ ﺭا ﺑﻪ ﮔﺮﺩاﺏ ﻓﻼﻛﺖ و ﺣﻴﺮاﻧﻲ ﺩﺭ اﻧﺪاﺧﺘﻪ ”
    اﺯ ﻃﺮﻓﻲ ﭘﺬﻳﺮﺵ اﻳﻦ ﺧﺪا ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ اﻭﺻﺎﻓﻲ ﺑﺮاﻱ ﻋﻮاﻡ ﺩﻭﺭ اﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ اﺳﺖ ‘ ﻛﻮﭼﻚ اﺳﺖ ‘ ﺑﻲاﺭاﺩﻩ اﺳﺖ ‘ ﻓﻘﻄ ﻧﺎﻇﺮ اﺳﺖ
    ﻋﻮاﻡ ﺧﺪاﻳﻲ ﻣﻴﻂﻠﺒﺪ ﻛﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﺑﺎﺷﺪ ‘ ﻣﺜﻞ ﻋﺮﺏ ﺩﻭﺭاﻥ ﺟﺎﻫﻠﻲ ﻛﻪ ﺧﺪاﻱ ﻧﺎﻣﺮﻳﻲ ﺭا ﺧﺪا ﻧﻤﻴﺪاﻧﺴﺖ و ﺑﺮاي ﺗﺠﺴﻢ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺑﺘﻬﺎ ﺩاﺷﺖ ” اﻣﺮﻭﺯ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ اﻳﻦ ﺧﺪا ﺭا ﻛﻪ ﺟﺪا اﺯ ﻋﻠﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺪا اﺯ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺪا اﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺭا ﭘﻴﺪا ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ و ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺧﺪاﻱ ﺭﻳﺶ ﺳﻔﻴﺪ ﺟﻼﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻟﻪﺩاﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻲاﻧﺪاﺯﻧﺪ ” و ﻣﻜﻪ ﺭا ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﻓﺘﺢ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﻋﻮاﻣﺸﺎﻥ ﻛﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭا ﻗﺒﻀﻪ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ ﺭا ﺑﺮ ﺳﺮ ﺟﺎﻳﺸﺎﻥ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻧﺸﺎﻧﺪ.

    جمعیت بیان شده در وحی برای قوم یونس می تواند حاکی از متغیر بودن آن با زمان باشد شاید یزیدون ارتباط عالم وحی با عالم مادی را در نوع کیفیت آن توضیح دهد.

    بنده هم به استاد وبه بسیاری ازنظرات ایشان که آنهارادر حد ذهن و فهم خود میابم ارادت دارم
    اماطبعا نه همه ی نظرات ایشان .
    اما خدا می داند وقتی می بینم دیگران ایشان را می ستایند چقدر می ترسم از اینکه در این حالات اشراقی و افراطی خدایی ناکرده ایشان به دام آفات تحسینات گرفتار شوند .
    چرا که تنها خداست که از آفات بری و برکنار است
    دوستان خواننده!اگر ممکن است لصفا بار تحسینات کلامی را به بار تحلیلی متمایل سازید .
    من که به نوبه ی خود از این همه تجلیل دیگران خوف دارم
    آیا زمان آن نرسیده که هیجانات را ( چه مثبت و چه منفی) بیشتر به سوی خردمندانه تری هدایت کنیم .
    شاید چون نا خود آگاه به یاد عاقبت تجلیل های مردم از امثال آقای خمینی و … می افتم که تجلیل چه بلایی بر سرشان آورد و می آورد .
    من فکر نمی کنم که حتی مولانا هم اگر در قیدحیات بودند
    خودشان را ایمن از این نوع آفات تلقی می کردند
    آیا غلط است اگر بگوییم که ما مسئول آثار گفته های
    خویش نیز هستیم .?

    تشکر می کنم از مسئولین ضبط فیلم و صدای جناب دکتر سروش که نسبت به جلسات دیگر کیفیتی به مراتب بهتر دارد و به نحوی است که حتی صحبتها و اظهارات مستمعین هم همزمان با صدای سخنران، شنیده می شود و به خوبی مفهوم است. البته بدیهی است که نمی شود هم صدای خوب و قوی سخنران و یکایک حضار را همزمان داشت و هم از ضبط برخی از صداهای غیر ضروری جلو گرفت، مگر اینکه خود حاضرین و یا برخی از دست اندکاران پشت صحنه و پذیرایی کننده، سکوت را بیشتر و بهتر رعایت کنند.

    انگار سخنرانی سوم و چهارم و…..در باره ی روش تعبیر(تفسیر) رویای رسولانه نیز لازم است

    سلام و تشکر از اقای سروش که انتظار شنیدن رویاهای رسولانه را بسر آورد و توضیحاتی تکمیلی لطف کردند. من در باب این نظریه که در فضای معنوی بین پیامبر و خالق چه گذشته است بسیار اندیشده ام و از استاد نیز بسیار آموخته ام. توضیحا این مسئله یک موضوع علمی صرف نمی تواند باشد و گام نهادن در آن حداقلی از تجارب شخصی و در آغوش خداوند زیستن را می طلبد.به دوستی می گفتم بدون این تجارب و شب زنده داری و جد و جهد و تهجد نمی شود به این موضوع نزدیک شد و اندکی مورد طعن واقع شدم ! اما باز هم بر این عقیده هستم که درک این مطلب بدون تجربه های خفیف تر عرفانی میسر نیست.
    اقای دکتر مخاطبان همراه و در انتظارند.
    تشکر

    با سلام و تبریک پیشاپیش نوروز به جناب سروش و بقیه .

    متاسفانه به شکل نوشتاری خیلی نمی شود توضیح کامل داد اما سعی میکنم مساله را منتقل کنم ! :

    این که شما می فرمایید این دنیا پر از خداست و خدا جایی بیرون از این دنیا نیست ، البته که درست است و قبل از شما خود قرآن این مساله را بیان کرده است ( فَاَیْنَمَا تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه : هر طرف رو کنید خدا حضور دارد … ) . اما چینین چیزی به هیچ عنوان به معنای نفی واسطه و مامور الهی نیست ! در قرآن هست که خدا باران میفرستد باد را می فرستد رعد و برق هم از اوست زنده می کند می میراند و …. . اما هیچ کدام از این ها را شخصا و مستقیم انجام نمیدهد بلکه با واسطه و از طریق سنن الهی که ساخته و پرداخته ی خود اوست انجام می دهد. در مورد وحی هم دقیقا همینطور است . این که دنیا پر از خداست به هیچ وجه دلیل نمی شود که پس نیازی به چیزی به نام «فرشته الهی» نیست !! خدا از آن طریق عمل می کند و سخن می گوید. چرا ؟! نمی دانیم باید از خودش بپرسیم ! همان طور که خیلی چیزهای دیگر را نیز نمی دانیم.

    البته این فقط یک بخش بود از منظرهای دیگر هم می توان بررسی و نقد کرد اما همانطور که گفتم اینجا نمی شود. خلاصه ” قانع کننده ” نیست .

    ایام به کام !

    دکتر سروش عزیز،

    اینگونه مباحث جدی را بهتر است جدی تر بگیرید و مکتوب در اینباره بنویسید تا که در بحثی در کنار هم به آن بپردازید. بحث شما در این باره سرشار از بی دقتی است و این از شما بعید است. مثلا اینکه درباره امکان های نامحقق می گویید دلیل آن این است که ممکن نبوده است که جهان آن گونه دیگر باشد، یعنی چه؟ اگر اینها هر کدام یک «امکان» هستند، پس می شد جهان آن گونه دیگر باشد. از طرف دیگر اگر «ممکن» نمی بود که جهان به گونه دیگر باشد، آن گونه دیگر اصلا «ممکن» نبوده است. پس چه بر سر تمایز ممکن و ضروری آمد؟
    یا مثلا درجایی می گویید که می توان چیزهایی را متصور شد که ناممکن هستند. البته می توان چیزهایی را متصور شد که از لحاظ «تجربی» ناممکن هستند. اما مثالی که می زنید، مثال مربع مدور، اصلا از لحاظ منطقی ناممکن است و لذا اصلا نامتصور است. اصلا چطور می شود «مربع مدور» را تصور کرد؟ خیلی عجیب است.
    این ها همه بی دقتی ها نیست، البته.

    سلام
    پیش تر خاطرنشان کردم که به گمان من “سوبژکتیو” و “ابژکتیو” نیاز به تشریح و تدقیق بیشتر دارد. میان سوبژکتیویته و ابژکتیویته ی هستی شناختی با سوبژکتیویته و ابژکیتویته ی معرفت شناختی بنا بر نظر جان سرل، تمایز هست. ترجمه ی بخشی از مقاله ی سرل تحت عنوان “هستی شناسی اجتماعی: برخی اصول اساسی” به این شرح است:
    ” فرهنگ ما با تمایز میان ابژکتیویته و سوبژکتیویته زیاد سر و کار دارد، اما این تفکیک، از ابهام میان دو معنای معرفتی و هستی شناختیِ آن رنج می برد. اگر بگویم، “رامبران در سال ۱۶۰۶ زاده شد”، این جمله به نحو معرفت شناختی ابژکتیو است [به این معنی که صدق و کذب آن منوط به سوژه نیست]. اما اگر بگویم، “رامبران نقاشی است بهتر از روبنز،” این مدعا به قول معروف “مسئله ی نظر و سلیقه” “a matter of opinion” است. این سخن سوبژکتیو است. اما علاوه بر تمایز میان سوبژکتیویته و ابژکتیویته ی معرفتی، تفکیکی میان سوبژکتیویته ی هستی شناختی و ابژکتیویته ی هستی شناختی وجود دارد که تا حدی به منزله ی شالوده ی تمایز پیشین هم هست. وجودِ کوه ها، مولکول ها و صفحه های تکتونیک مستقل از رویکردها و احساسات مشاهده گران است. اما وجودِ درد، قلقلک، خارش، عواطف و افکار [و رؤیاها در بحث دکتر سروش] از حیث هستی شناختی سوبژکتیوند – به این معنی که تا زمانی وجود دارند که توسط سوژه های انسانی یا حیوانی، تجربه شوند. حال اهمیت این تفکیک در بحث ما به این شرح است: این واقعیت که مثلاً جرج دبلیو بوش رئیس جمهور ایالات متحده است، یا مثلا این واقعیت که تکه کاغذی که در دست من است اسکناس بیست دلاری است، به لحاظ معرفتی واقعیت های ابژکتیو هستند. اما چیز مهمی که باید مورد تأکید قرار دهیم این است که این واقعیت های نهادیِ institutional facts اجتماعی، حتا اگر رویکرد آدمی بخشی از نحوه ی تحقق آن ها باشد، می توانند به لحاظ معرفتی ابژکتیو باشند. یعنی، وابستگی به مشاهده گر observer-relativity مستلزم سوبژکتیویته ی هستی شناختی است، اما سوبژکیتویته ی هستی شناختی، مانع ابژکتیویته ی معرفتی نیست. می توان در باره ی پول و انتخابات [و در بحث دکتر سروش در باره ی تجربه ی پیامبر آن گاه که جامه ی زبان بر تن می کند]، به نحو معرفت شناختی دانش ابژکیتو داشت، حتا اگر نوعِ واقعیت هایی که فرد به آن ها دانش ابژکتیو به نحو معرفت شناختی دارد خودشان کاملاً از حیث هستی شناختی سوبژکتیو باشند.”
    بنا بر این تجربه ی حضرت رسول می تواند سوبژکتیو هستی شناختی باشد [که البته من در این باره هیچ اظهار نظری نمی توانم داشته باشم]، اما آن جا که ایشان تجربه ی خود را در قالب زبان بیان می دارند، از ابژکتیویته ی معرفتی برخوردار می شود…

    عقل را سیل تحیر در ربود
    زان قوی‌تر گفت که اول گفته بود
    با سلام. ظاهرا دوستان کسی پاسخ گوی ما نیست. خودمان باید جواب یکدیگر را بدهیم. یک مرحله به جلو رفتیم. گفته شد که یکی از غیر ممکن ها(ممتنع الوجود) این است که خداوند نمی تواند در عالم ماده با ما رابطه برقرار کند. پس در عالم خواب یا رویا بر آن حضرت تجلی می یابد. گاهی خودش با آن حضرت صحبت می کند. گاهی ایشان تصاویری را می بیند. سوال اینجاست که تفاوت عالم رویا با زندگی عادی ما در چیست که در آنجا خداوند می تواند رابطه برقرار کند ولی در عالم ماده نه. ضمن این که در رویا با روح شخص بحث می شود. ویژگی و کیفیت روح چیست و چگونه است که می تواند با خدا رابطه داشته باشد ولی ما نمی توانیم؟

    کارل گوستاو یونگ روان شناس معروف ( معروف ترین شاگرد فروید )هم تفسیر مختصری از سوره کهف بر مبنای این که به زبان رویا بیان شده است، دارد. ظاهرا ایشان هم به تصویری بودن پاره ای از وحی نظر داشته اند. نطریه تان به نظرم بسیار صیقلی تر از قبل شده است گرچه هنوز نارسایی دارد کماکان فکر می کنم دیدن و گفتن به هم آمیختند بسیار مناسب تر است یعنی در مکاشفه بعضی قسمت ها را پیامبر مشاهده می کردند بعضی را می شنیدند و این که نظر داشته اند که پیامبر فحوای کلام را دریافت می کند و خودش در قالب کلام بیان می کرده اند به نظرم لزوما صدق نمی کند مثل عمده آیات احکام پیامبر مثلا چه فحوایی گرفته اند که فلان حکم فقهی آمده است؟! یا عتاب و خطاب ها به حضرت ایشان مثل «عبس و تولی …». با تشکر از آقای دکتر

    سخنت خور فرشته‌ست تواگر سخن نگویی
    ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی …

    با سلام
    بهتر می بود این مطلب بسیار مهم ابتدا به صورت نوشته و کامل منتشر میشد بعد با سخنرانی ها جهت بسط و تفهیم این نظریه اقدام میکردید.
    بالاخره این مسئله اگر قرار است مشکلی از مشکلهای فهم وحی را حل کند هزاران مشکل دیگر را به همراه می آورد. پس شایسته است که این نظریه مکتوب شود البته با پوشش دادن درگیری این نظریه با اعتقادات سنتی مسلمانان.
    با تشکر

    اولا ؛ در پاسخ آقای: ” احسان از مشهد • 17 مارس 2015 ساعت 5:37 ب.ظ ”
    باید عرض کنم هر انسانی در هر موقعیت خداوند را تجلی می کند اما ارتباط یک انسان با خداوند در ” رویا ” ارتباطی ویژه و توام با معرفت عمیقتر و فراتر از هر زمان است. گفتارنبوی مبنی بربیدار شدن انسان بعد از مرگ را به خاطر دارید و معرفت آن عالم را که از جنس رویاست با عالم مادی مقایسه نمائید تا شان معرفتی رویا را دریابید که مرز نمی شناسد و ازهمه افق ها عبور می کند.
    ثانیا: در گذشته هر عمل ناروائی را به موجودی بنام “شیطان” نسبت می دادند اما چرا امروز پیدا نمی کنی یک خطا کار را که از خطایش درگذرند و بگویند که او مقصر نبود بلکه شیطان گولش زد و لذا مستوجب عفو می باشد! امروزه برخی کارها که بصورت مکتوب در قرآن هم آمده به امر واراده خداوند است توصیف مادی می شود و نام خداوند را حتی متدینین هم کمتر بکار می برند و او را باعث این کار می دانند هر چند همه امور به اذن خداوند است ولی گذر زمان صورت قضایا را به نحوی دیگر درآورده است الیته اعتقادات تغییری نکرده، فقط ظاهر دیالوگها تغییر نموده است.

    با سلام و تشکر از مباحث زیبا و مفیدتان . فقط خواستم یک گله کنم که برای من خیلی خیلی عجیبه که در دنیای تکنولوژی و صنعت صوت و تصویر چطور عوامل برگذارکننده جلسه نمیتوانند یک ضبط درست و با کیفیت را از سخنرانی شما تهیه کنند . آنهم در کانادا و آمریکا . گفتم شاید با کیفیت خوب پولی هست و با کیفیت بد، مجانی و برای عموم . در هر حال ببخشید . با تشکر از همه زحمات

    ضمن عرض سلام و تبریک سال نو خدمت استاد:
    حدود 2 تا 3 سال پیش در تلویزیون ایران شخصا شاهد پخش برنامه ای مرتبط با موضوع نو اندیشی دینی بودم که کارشناسی معمم(روحانی) از حوزه علمیه قم در آن حضور داشت و صحبت به نظرات جناب دکتر رسید که فرد معمم گفت: مشکل ما با دکتر سروش این نیست که خدای خالق را قبول ندارد، بلکه مشکل آنست که ایشان قائل به وجود خدای “فعال ما یشاع” نیست…پخش این برنامه قبل از ارائه نظریه جدید استاد (رویاهای رسولانه) بود، حال گمان می کنم اگرآن فرد، نظریه جدید و این سخن را که جناب استاد اصولا قائل به خدای متشخص نیستند ،بشنود درپذیرش وجود خدای خالق هم از سوی ایشان تشکیک کند!چه اصولا به نظراینجانب(راقم سطور) فعل خلق کردن را جز به خدای متشخص (البته نه لزوما انسان وارکه اشتباه رایج دقیقا همینجاست،یعنی لازم گرفتن این دو) نمی توان نسبت داد و خدای وحدت وجودی نه واجب الوجود تواند بود نه خالق و نه فعال ما یشاع.
    از مدیریت سایت تمنا دارم در صورت امکان برداشت حقیر را به عرض استاد رسانیده تا درصورت اشتباه بودن ذیل همین کامنت ارشاد فرمایند.
    با سپاس

    با سلام خدمت اقای مجید واحسان از مشهد اعتقاد به وحدت وجود مختص به دکتر سروش نمیباشد وطیف بسیار وسیعی از روحانیون وخصوصا طیف غالب معتقد به فلسفه صدرایی هستند واصولا اگر فلسفه صدرایی را از اسلام بگیریم چیز زیاد قابل توجهی که قابل دفاع کردن باشد باقی نمیماند مگر انکه بگوییم دین را فارغ از چون وچرا و تعبدی باید پذیرفت که انهم هزار مشکلات دیگر بهمراه دارد علامه طبا طبا یی و مطهری و علامه حسن زاده املی وایت الله جوادی املی و بسیاری از بزرگان دیگر قایل به فلسفه صدرایی هستند که وحدت وجود هم یکی از مباحث فلسفه صدراست فعال ما یشاع بودن ربطی به وحدت وجود ندارد کسی خداوند را فعال ما یشاع نمیداند که معتقد به ربوبیت خداوند نباشد ادامه فیض رسانی خداوند با تجدد و نو کردن واراده جدید کردن متفاوت است انچیزکه دکتر سروش میفرمایند اینست که تجدد ارادت ذات باری تعالی محال است نه ادامه ان خود همین معممین که شما میفرمایید در جای دیگر همین را گفتهاند ولی خود چون بنا به وضعیت تغییر موضع میدهند یادشان میرود که چه گفتهاند اخر شنیدهاید که دروغگو کم حافظه است همین معممین در مبحث شرور وقتی پرسیده میشود که چرا خداوند که ناظم است و خیر مطلق است جلوی شرور را نمیگیرد میگویند که خداوند با یک اراده جهان را افریده و اداره میکند واراده خداوند را بسیط و یکباره و یکسان میدانند که برای همه موجودات یکسان است وهر موجودی بنا به ظرفیت وجودی خود از ان بهره میبرد وجناب مطهری در کتاب عدل الهی مثال خورشید را اوردند که به همه موجودات یکسان میتابد وهر موحودی بنا به شرایط خویش از ان بهره میبرد فیلسوفان اسلامی تجدد ارادت را محال دانستند وخواستند چاله ای را پر کنند چاهی ایجاد کردند که بعد این سوال پیش امد که اگر تجددارادت ذات باری محال است وخداوند معرض حوادث واقع نمیشود تا بنا بر هر حادثه ای اراده ای نو بکند پس خداوند چطور قران را نازل کرد ؟ پس چطور بنا بر هر حادثه ای اراده ای نو کرد و ایه ای و سوره ای فرستاد؟ اینهاست که تیوری رویا را تقویت میکند واقا احسان توجه کنید در رویا از پایین به بالا ارتباط صورت میگیرد در مکاشفه از پایین به بالا ارتباط صورت میگیرد ولی در وحی که به صورت سابق گفته میشد از بالا اراده میشد که ارتباط برقرار شود فرق رویا با ان تفسیر از وحی که قبلا گفته میشد در همین است واین حرکت از پایین همه در دستگاه بشری انجام شده و مصون از خطا نیست ولی در قول قبل تفسیری که از وحی میشد انرا تماما کلام خدا دانسته و مصون از خطا میدانستند که با توجه به دلایلی که خود فلسفه اسلامی در جایی دیگر که عرض کردم میاورد قابل اثبات نیست

    با تشکر از دو دوست بزرگواری که جواب بنده را داده اند. اگر چه فکر می کنم به سوال بنده را درست متوجه نشده اند. سوال اصلی مسئله ی خواب و رویاست که چگونه در عالم مادی امکان انتقال سخن از پروردگار عالم به انسان وجود ندارد(که البته پذیرفتنی است) ولی در عالم رویا وجود دارد؟ این را می توان به دو قسمت کرد: در خواب وحی یا در عالم رویا به روح القا می شود(موجود معنوی به موجود معنوی) یا در ذهن ما امری دیده می شود و توضیح داده می شود. اگر در روح باشد که همان طور که آقای سروش گفتند، باز اوضاع را بدتر می کند. چون باز کیفیت روح و چگونگی و ویژگی های آن برای ما مبهم است. ابهام را با ابهام رفع کردن غلط است. *** حالت دوم این که در ذهن به ما القا یا الهام یا … می شود. که این امر می تواند در حالت عادی هم بدون خواب و رویا اتفاق بیفتد. در ضمن دوستان اگر کسی در خصوص خواب و کیفیت آن(از دیدگاه روانشناسی علمی) کتاب مرجع مناسبی را سراغ دارد لطفا معرفی کند.

    اقا احسان در رویااز پروردگار انتقال سخن صورت نمیگیرد اشتباه شما همینجاست که فکر میکنید پروردگار سخنی رادر خواب یا رویا گفته . خیر پروردگار هیچ حرفی نزده نه در خواب نه در رویا نه در بیداری ذهن بشری پیامبر در رویا یا مکاشفه چیزهایی دیده وشنیده مانند بسیاری از عارفان که همین اتفاق برایشان میافتد البته برای پیامبر بدلیل امادگی بیشتر روحی قدری عمیق تر بوده وانچیز که متمایز میکند شخصیت و تاثیر گذاری اجتماعی پیامبر بوده که نفوذ کلامش را بیشتر میکند کتابهای مرتبط علمی در مورد خواب مختلف وغیر قطعی هستند و مبتنی برفرضیه های روانشناسی انراهی که شما را با مسیله نزدیکتر کند میتواند ارتباط وپرسشگری از یک عارف که خود چنین تجربه ای را در سطحی پایینتر داشته باشد خواب و اتفاقات پیرامون ان هنوز جواب دقیق و قطعی برای همه موارد ان نیست فقط این لب کلام است که برقراری ارتباط از جانب خدا مستلزم ارادههای نو به نو از خدا میباشد که در فلسفه اسلامی مردود شده است وهرچه بوده تلاش پیامبر بعنوان یک انسان برای کشف رموز و اسرار بوده است