ریا حلال شمارند و جام باده حرام

• دسته: از اهل قلم

سروش دباغ

هفته پیش رئیس جمهور محترم در سخنرانی خود بر نکات مهمی انگشت تاکید نهاد:

«اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید ولو به خاطر دلسوزی، بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمی‌توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، پیامبر بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نذیر باشیم».

پس از این سخنان، احمد علم الهدی و احمد خاتمی که با محمد تقی مصباح یزدی در شکستن «بت آزادی»  همداستان و همنوایند، سخنانی دربارۀ بردن اجباریِ مردم به بهشت، حتی به زور شلاق گفتند و درمقام نقد صریح سخنان رئیس جمهور برآمدند:

«شلاق که سهل است با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد».

«مسئول محترمی گفته است به زور شلاق نمیتوان مردم را راهی بهشت کرد… اینکه آن را این طور معنی کنیم که مردم را آزاد بگذاریم هر کاری خواستند، بکنند در عرصه اخلاقی، اقتصاد و فرهنگ آزاد باشند، امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم به صراحت می گویم، این معنی مورد تأیید هیچکس نیست و معنای نادرستی است… اگر معنای این حرف این باشد که ما حتی موظف نیستیم، جاده بهشت را صاف کنیم، این معنی هم درست نیست. اصلاً رسالت حکومت دینی هم همین هست که جاده بهشت را صاف کند، ماموریتش هم این است حکومت وظیفه دارد جاده را هموار کند برای بهشتی شدن مردم».

بر اهالی فرهنگ، از جمله نگارندۀ این سطور است که به صراحت از سخنان خردنواز و انسانی و اخلاقیِ حسن روحانی دفاع کنند. وظیفۀاصلی حکومت​هاعبارتست از تامین نیازهای اولیۀ مردم نظیر خوراک، پوشاک، بهداشت و برقراری امنیت و نظم در جامعه. با برطرف شدنِ این نیازها، مجالی برای پرداختن به نیازهای ثانویه از جمله هنر وعلم و دین فراهم می شود. انسانی که در برآورده  کردن حاجات اولیۀ خوددرمانده، نمی تواند به تربیت و رشد اخلاقی و معنوی خویش بیندیشد، که «آدمی اول اسیر نان بود». مدلول این سخن این است که صاف کردن مسیر بهشت از طریق رفع نیازهای اولیه و فراهم کردن مجالی برای پرداختن به نیازهای ثانویه محقق می شودو بس. نظارت و ارشاد و عزم بر هدایت کردنِ مردم و نادیده انگاشتن اختیار و ارادۀ شهروندان در این میان، نقض غرض است و راهی به جایی نمی​گشاید. «فضای عمومی» مجالی است برای بحث و گفت وگو دربارۀ حدود و ثغور و چگونگیِ شکوفایی معنوی و اخلاقیِ شهروندان؛ عرصه ای که فارغ از نظارت دولتی و حکومتی است. همچنین، ارزش های اخلاقی ای که مورد قبول عموم شهروندان است و به زبان دینی احیاناًدر زمرۀ مصادیق «امر به معروف و نهی از منکر» به حساب می آید،در قوانین پارلمان ریزش می کند و پیش چشم تمام شهروندان قرار می گیرد؛ قوانینی که متضمن نقضِ حقوق اقلیت های دینی و قومی نیست. هر اقدامی  که خارج از این قوانینِ مصوب انجام شود، ناموجه است و فرونهادنی؛ ولو اینکه تحت لوایحمیّت دینی و پاسداشتشریعتانجام پذیرد. در عین حال تأمل برانگیز است که فقه پیشگانی چون خاتمی و علم الهدی، هنگامی که ازدروازه های بهشت سخن می گویند، عموماً به  قوۀ شهویه نظر می​کنند و آنرا پیش چشم دارند؛ تو گویی که رذایل قوۀ غضبیه نظیر بهتان زدن، دروغ گفتن، غیبت کردن، تزویر و ریا کردن، ریختن آبروی خلایق و شکنجه کردن در زمرۀ موانعِرستگاری و پای نهادن به بهشت نیست و نباید نسبت بدانها حساسیت ورزید.

عموم علمای اخلاق بر این باورند  فعلی که از سر اختیار و اراده انجام نشود، در ترازوی اخلاق وزنی ندارد و به چیزی نمی ارزد. چه سودی مترتب استبر اجرای اجباریِ احکام شریعتدر سطح جامعه، از جمله حکم حجاب، آنهم به مدد شلاق زدن؟ چنانکه در مقالۀ «حجاب در ترازوی اخلاق» آورده ام،[1] هم «حجاب اجباری» غیر اخلاقی است، هم «بیحجابی اجباری»؛ چرا که هر دو متضمن نادیده انگاشتنِ اختیار و کرامت انسانی است. «تبشیر» و «انذار» قرآن معنایی جز این ندارد که انسانها از سر اختیار، رفتار خود را سامان بخشند و شکوفایی اخلاقی و معنوی را تجربه کنند.  انجام و یا ترکِ فلان و بهمان فعل چه نفع و فایدت اخلاقی و معنوی​ای دارد، اگر مسبوق بهتهدید و اجبار و زور باشد؟

ایراد اصلیِ نگرش امثال خاتمی و علم الهدی این است که بر فقهِ بریده از اخلاق تاکید و اصرار می​کنند و توجه و تفطنی به اهمیت و محوریتِ آموزه​های اخلاقی ندارند؛ تو گویی با اجرای مُرّ احکام فقهی به روایت ایشان، بار ما بار می​شود و معضلات پیچیدۀ جامعۀ کنونی ایران از میان رخت بر می​بندد . والله که چنین نیست و اجرای احکام فقهی​ای که از صافیِ اخلاق نگذشته اند، نه تنها بی فایده، بلکه مضر است و به تعبیر نیکوی مرحوم مهدی بازرگان، خروج گروهیِ مردم از دین خداوند را در پی خواهد داشت: «یخرجون من دین الله افواجاً».

من نیز بسانِدیگر نواندیشان دینی[2]،  تتمیمِ مکارم اخلاق را غایتِ بعثتِ پیامبر گرامی اسلام  انگاشته،  طاقت تبعیتِ از آموزه های دینی و احکام فقهی​ای را که در ترازوی اخلاق توزین نشده اند، ندارم؛ «کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری»:

ریا حلال شمارند و جام باده حرام
زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش
 

 

[1] نگاه کنید به:

http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/217.pdf

[2]محمد مجتهد شبستری، نواندیش دینیِ نامبردار معاصر نیز در نوشتۀ «کلید داران بهشت و جهنم نگران چه هستند؟!»، صراحتا  تلقی  فقیهانی چون خاتمی و علم الهدی را از چگونگی اجرای احکام شریعت در سطح جامعه نقد کرده است:

http://www.rahesabz.net/story/83219

Share

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.