علی ابن ابیطالب (ع) و جلال الدین بلخی

• دسته: سخنرانى‌ها

سخنرانی عبدالکریم سروش – 22 نوامبر 2014

download

Share

17 دیدگاه »

    کلامی گران بار و بی پايان بود .
    يکی از بهترين سخنرانی ها ی ايشان بود . بسيار زياد تر از عالی ..بود و کيفيت صدا نيز همچنين .
    فقط حيف که تاريخ و زمان آن معلوم نبود .

    به نام خدا
    با سلام
    خدا را شکر که کلامات و جملات خوبی به زبان شما جاری کرده و خصوصا جمله :
    مولانا بالاتر از شیعه و سنی فکر و حرکت میکرد.
    با تشکر

    اقای دکتر سروش آب حیات عشق را در رگ ما روانه کردی …

    سلام . ایشان مولانا شناسی هستند که بسیار در این زمینه تبحر دارند.

    مولانا از موقعی که با شمس آشنا شد ، مولانا شد … و خدا بود که او را بر سر راه مولانا گذاشت …

    نکات فراوانی…. هست .
    درود و سپاسی دارم از واشکافتن اين تفاوتها و شباهتها که بسا به خاطر تعصبات جاهلانه از بسيار ی از ديده ها مغفول مانده اند .وحال آنکه نه تنها در ايجاد وحدت بين مومنان بسيار مهم به نظر مي رسد بلکه گويا هردو تکامل بخش يکديگرند. ولی در عين حال سوالی هم موجود است که در اينجا به آن پرداخته نشد .
    اينکه اگر مولانا کلام خودشان را آن هم با مورد خطاب قرار دادن ناپسند ( آوردن واژه ی ” خر” به سوال کننده يا راوی ) تفسير نمي داند بلکه بالاتر از تفسير و بلکه عين قرآن مي داند آيا اين روش با اخلاق کريمه ی فروتنی و کظم غيظ ( که شيوه ی پيامبران است ) متناسب است ؟ ما در نهج البلاغه اين سياق را نديده ايم . آيا به نظر شما اينکه نا خواسته اشعار ايشان جاری گشته مي تواند موجب نقد ناپذير ی کلام ايشان باشد ؟

    با سلام خدمت استاد محترم،
    از علاقمندان و اراتمندان افغان تان هستم در کلیفرنیا. با تشکر از اینکه سخنرانیهایتان را به طور رایگان برای دوستدارانتان در سایت میگذارید، خداوند به شما جزای خیر دهد!
    مؤفق و مؤید باشید!

    نکته ای ديگر اينکه ..
    بعضی گفته اند علی ع جاه طلب بودند ( که هيچ دليلی نه برای انکار و نه برای اثبات آن نيست ) اما به فرض اين که حتی اگر گزاره ای درست بوده باشد ، مهم عملکرد ايشان است که اتفاقاٌ مستحق بودن ايشان را به اينکه حقيقتاٌ حق با او و همراه ايشان بود بيشتر تصديق مي کند چون ايشان بر خلاف آنچه نفس جاه طلب بر او حکم کرده بود عمل نمودند و دقيقاٌ طبق کلام خودشان در شکيبايي همت نمودند . که فرمودند : شکيبايي دو نوع است يا شکيبايي بر آنچه مي خواهی يا در آنچه نمي خواهی و به نظر مي آيد که خود ايشان دقيقاٌ بين اين دو نوع شکيبايي ايستادند . هم نمي خواستند راه و رسالت پيامبر ص را به ديگران بسپارند و هم ننگ جاه طلبی را بر خود روا و شايسته نمي ديدند و نمي خواستند .

    و از نگاهی ديگر، اعلی بودن شرافت و کرامت اخلاقی خويشتن را با نداشتن و نخواستن خلافت رويين تن کردند .

    با سلام و سپاس
    سوالی دارم و آن اينکه شما مولانا را عارفی عاشق معرفی فرموديد . اگر محبوبيت بين پيامبر و عايشه را مفهومی از عشق زمينی بناميم که چه بسا بوده باشد پس چه دليلی مي تواند موجب شود که محبوبيت بين علی ع و زهرا (س) را عشق زمينی ندانيم . و اگر آنها از جنس ما و گذشتگان ما و آدمی بوده اند که حتماٌ بوده اند ( البته در مراتبی بسيار بالا و به قول خودتان در مقام “ميزان ” هستند ) آيا مي توان علی ع را نيز عاشقی عارف دانست ؟ و اگر نه ، کدام ويژگی است که مانع مي شود مولانا را عارفی عاشق بدانيم ولی علی ع را نه . يا کمتر از مولانا عاشق بدانيم ؟ ما معمولاٌ از واژه ها ياری مي گيريم برای بيان مقصود ی . ولی وقتی حقيقت و مقصود از عشق يکی باشد و آن هم آشکار باشد ( يعنی وحدت ) ، ديگر تفاوت در واژه ها خود به خود رنگ مي بازند . و به قول مولانا تفاوتی نخواهيم يافت بين انگور و عنب و اوزوم . …اما با اين وجود …
    ز احمد تا احد يک ميم فرق است …..جهانی را دراين يک ميم غرق است

    سلام.با تشكر از زحمتهاي مدير سايت اگر امكان دارد به اقاي دكتر سروش دباغ يا پدر بزرگوار ايشان بفرماييد كه در سايت ted كه حتما با ان اشنا هستند سخنرانيي با نام “هوشياري را چطور توضيح ميدهيد” هست كه اقاي ديويد چالمرز ان را انجام داده و به فارسي هم زير نويس شده است. اگر فرصت كردند ان را ببينند. براي من جالب بود كه در گردهم ايي مثل تد كه اكثرا اته ايست هستند براي توضيح برخي از سوالات و رهايي از حيراني به فرضيه هايي روي مياورند كه ميتوان انها را متافيزيكي خواند. سخنران براي توجيه هوشياري به هوش كلي در ذات جهان كه از فلوطين و هگل انرا گفته اند تا اقاي دكتر سروش در تفسير دفتر دوم روي اورده است . .گزينه ديگري كه سخنران گفته’ بودن هوشياري در ذرات پايه مانند فوتون .. و ميباشدكه اين را هم فلوطين در پخش شدن روح در اشيا گفته است. . اگر توانستيد به سايت تد سري بزنيد. اين اواخر ماترياليستها حرفهاي جالبي زده اند. ممنون ( ميخواستم اين نوشته را در حيرت و فلسفه بنويسم كه نتوانستم.)

    با سلام استاد سالها بود منتظر بیان نگرش مولانا نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام بودم. واقعا لبریزمان کردید. در همین ماه گذشته کتابی را تحت عنوان ترازوی احد خو درباره حضرت خواندم که نویسنده آن به بیان دیدگاهها و عشق ورزیهای مولانا نسبت به مولا علی پرداخته بود. با بیان شما همه آن مطالب جانی دیگر گرفت. آفرین بر دست و بر بازو و البته اندیشه و کلامت باد.

    ز ما باد بر جان آنکس درود
    که داد و خرد باشدش تار و پود
    درود بر استاد عزیز
    از کلام گهر بارتان چون همیشه لذت بردم
    اگر شخص یا اشخاص جوان و کم سن وسالی چون من هنوز پا از دایره وحدت بیرون ننهاده اند، صرفاً بخاطر کلام گرم ، منطقی ،بینشی و گویای استاد گرانقدری چون دکتر عبد الکریم سروش است.از شما یادگرفته ام که دوره تجلیل سر آسمانی افراد گذشته و نوبت تحلیل پای زمینی آنهاست.آموخته ام که اول قدم در ره عشق، سر باید نهاد.پس چه باک از مهابت کسانی که بخاطر معیشت اندیشی و مصلحت اندیشی، حاضر به پذیرش معرفت روح افزای حقیقت گویان و حقیقت جویان نیستند.من و امثال من در حین مدیتیشن، بارها و بارها تجربه نبوی را در حد فهم شخصی وصد البته نه در حد رسالت جهانی، دریافته ایم. به همین خاطر، مقالات محمد(ص) راوی
    رویاهای رسولانه ،چون شیر و عسل به جانمان نشست و البته مقایسه علی بن ابیطالب (علیه سلام) و مولانا (علیه رحمه ) هم کاری سترگ و ارزشمند است. همچون جمع بندی مذهب شیعه در در دو واژه غدیر و کربلا و بیرون آوردن نسل جوان از حیرانی و سر در گمی
    آنرا که علم و دانش و تقوا مسلم است
    هر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است

    دعای حافظانه ای به پاس اين منزلگه :
    ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
    يا رب مکناد آفت ايام خرابت

    با عرض سلام خدمت دکتر سروش
    من حدود 5-6 ساله که سخنرانی های شما را گوش میکنم وهمیشه از آن بهره هایی گرفتم. ولی نمیدانم چرا آنطور که باید در مسیر درستی قدم نمی زنم. حرفهای دکتر معنویتی دارد که مطمئنم از یک روح پاک بر میخیزد.همیشه با خود در جنگ بوده ام و به قولی بیشتر بازنده جهاد اکبر بوده ام. سخنرانی ” تمرین اخلاق” دکتر را چندین بار گوش کرده ام ولی نمیدانم چرا در من فقط تاثیر موقتی دارد و من به این راحتی نمیتوانم خود را از نفس بدخواهم برهانم.
    با تشکر از دکتر که هرازگاهی با سخنان شیوایشان آبی گوارا بر جان ما می زنند. برایتان عمر دراز آرزو میکنم تا دوستداران حق و حقیقت از سخنانتان توشه ها برگیرند. سخنرانی حاضر نیز بر دلم نشست و حسرت خوردم که چقدر با این دو بزرگوار بیگانه ام. تلخکامی مولا و شادکامی مولانا نکته ای است که توجهم را جلب کرد.
    موفق و موید باشید

    سلام ،آقای دکتر
    چرا دانلود نمیشه این فایل های صوتی،؟ قدیما بهتر بود و به راحتی می شد دانلود کرد،ولی الان فقط بایستی آنلاین گوش کرد و واسه ما مقدور نیست ،بی زحمت یه فکری بکنید تا ما هم بی نصیب نمونیم از این سخنان گهر بار. منتظرم آقای دکتر تا درستش کنید و سپاسگزاری می کنم اگر منت گزارید و مشکل رو بر طرف نمایید.

    میگوند مولوی فرمود “عقل گر دشنامم دهد من راضی ام”. از طرفی هم میگویند شمس تبریزی در ملاقات با مولوی به او گفت که مطالعات و پژوهش های سنگین را کنار بگذار تا مغزت سبک شود و ارامش بگیری و عاشقی را تجربه کنی. عقل و علم اتصال به بالا را مشکل ساز شد پس باید دل را زد به دریا و عاشق شد. علت عاشق ز علت ها جداست!. بنا براین این همه اسمان ریسمان کردن برای چیست؟

    تفاوت بین علی و مولوی در اینست که یکی در بین مردم میزیست و درد جامعه را داشت. به جنگ میرفت و به ایتام سرکشی میکرد و در خفای شب عبادتش منحصر به فرد بود. مولوی از آنسو همه زندگیش را به دنبال عشق خود بود و به نظر نمی آید دغدغه جامعه ای را که در آن می زیسته داشته بوده باشد. حافظ می گوید:

    مگرم ‌ذلف سیاه تو بیاموزد کار ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند

    مستوری و مستی را علی میدانست و مولانا نه.