گفتگوي بي بي سي با عبدالكريم سروش و عطاءالله مهاجراني

• دسته: مصاحبه‌ها

گفتگوي بي بي سي با عبدالكريم سروش و  عطاءالله مهاجراني

* بنده ضمن عرض سلام. من به نظرم مي رسد كه تعبيري كه به كار برده شد خوشبختانه اين دقت هم در بيانيه آقاي مهندس موسوي هست و هم در بيانيه آقاي كروبي. هر دو توجه كردند و آن توجه جدي اين هست كه جمهوريت نظام در معرض مخاطره است. تقلب عظيمي كه معتقد هستند نامزدهاي رياست جمهوري مثل آقايان مهندس موسوي و كروبي. جمهوريت نظام را با مخاطره روبرو كرده. طبيعي است كه اين مخاطره مخاطره تازه اي نيست. مردم ما در تاريخ معاصر خودشان بيش از صد سال از مشروطيت تا به امروز درصدد اين بودند كه بتوانند به عنوان ملت به عنوان جمهور مردم به اهداف، آرمانها و آرزوهاي خودشان برسند و نقش مؤثري داشته باشند. در تاريخ طولاني ايران در اين تاريخ ديرپا نقش مردم هميشه نقش غايب بوده. در متن سياست نامه خواجه نظام الملك ما مي خوانيم كه نظام الملك مي گويد: و اين را ببايد دانست كه مُلك و رعيت همه سلطان راست. همه از سلطان هستند در واقع كسي هويت مستقلي از سلطان ندارد. جمهوريت با انقلاب اسلامي ايران تبديل شد به يك نظام. در واقع ما رييس جمهور پيدا كرديم. يعني جمهور مردم مي آيند و رأي مي دهند و اين چيزي هست كه قانون اساسي هم به رسميت شناخته. در اين مقطعي كه ما روبرو هستيم در واقع بيست و دوم خرداد كه روز شكوه حماسه حضور مردم بود همه هم تعريف كردند در واقع اين حضور مردم به خاطر اين بود كه از جمهوريت دفاع بكنند نه اين كه اين حضور يك بهانه اي شود براي مشروعيت يك چيز ديگري و جمهوريت نفي بشود. متأسفانه اين تناقض اتفاق افتاد.

– آقاي مهاجراني خيلي كوتاه، چرا نفي شده اين جمهوريت. علت اينكه نفي شده چه هست؟

* مي شود علت هاي مختلفي را در نظر گرفت. يكي اين هستش كه اساسا طبيعت قدرت غير مسئول طبيعتي است كه جمهوريت را و خواسته ملي را بر نمي تابد. در واقع شايد اين تعبير هابز هم تعبير قابل تأملي است كه وقتي قدرت مطلق مي شود ما شاهد بي مسئوليتي مطلق خواهيم بود مگر اينكه ما سازوكار و سيستمي طراحي بكنيم كه در واقع قدرتي كه وجود دارد در هر نهادي در هر ارگاني و شخصي مسئول و پاسخگو باشد. من نكته اي را مي توانم عرض بكنم خدمت شما و مردم عزيزمان به عنوان مثال، مجلس خبرگان، رهبري را انتخاب مي مي كند. خب رهبري بايد در برابر مجلس خبرگان مسئول باشد نه اينكه مجلس خبرگان در برابر رهبري مسئول باشد. يك تئوري اتفاق افتاد در دهه هاي اخير كه در واقع مجلس خبرگان كار مهمي انجام ندادند، رهبري كسي است كه از طرف خداوند معين شده بوده اين جمع او را كشف كردند. نظريه اكتشاف. در حالي كه نظريه ديگري كه مطرح بود اين بود كه نه آن فرد را افراد اين گروه انتخاب كردند و حتي آقاي هاشمي رفسنجاني اشاره كردند در بحث انتخاباتي 4 سال پيش در مبارزه انتخاباتي، گاه ممكن است خبرگان اساسا اشتباه بكنند در انتخابي كه كردند. معني اش اين هست كه آن بحث اكتشاف و اينكه يك فردي را خداوند معين كرده يا امام زمان، بالتبع منتفي است. فردي است بر اساس عرف و قواعد و قانون اساسي انتخاب شده از اين جهت من گمان مي كنم كه وقتي قدرت غيرمسئول هست اين يكي از مهمترين ويژگي هاست و دوم اينكه وقتي كه نهادهايي هستند كه  نهادهايي بايستي در جاي خودشان و موقعيت خودشان عمل كنند، نهادهاي نظامي و امنيتي نهادهاي سياسي نيستند. اين نهادها، ما يك تجربه اي را در همسايگي ايران داريم. اين نهادها در كشور پاكستان در جاي خودشان قرار نگرفتند، اين سرنوشت پاكستان است. اين نهادها در هند در جاي خودشان قرار گرفتند و آن سرنوشت هند است. آن طرف در واقع كشوري است كه به دموكراسي خود مي بالد، پيشرفت اش در حوزه هاي مختلف، اين طرف كشوري كه سرنوشتش با مصيبت ها روبرو است. به هر حال اين اتفاقي است كه وقتي قدرت مسئول نيست و وقتي كه نهادي ناظر بر قدرت نيست. پاسخگويي و مسئوليت اعمال نمي شود ما با اين قضايا هم روبرو مي شويم و من به نظرم مي رسد كه نكته اي كه شما اول فرموديد كه در هر دو بيانيه هم آمده درباره جمهوريت احساس خطر كردند و تعبيري هم كه به كار بردند تعبير شهيد در راه جمهوريت. ما شهيد در راه مشروطيت داديم، شهيد در راه نهضت ملي شدن نفت داديم. شهيد در راه نهضت 15 خرداد داديم، شهيد در راه انقلاب اسلامي داديم. شهيد در جنگ تحميلي داديم و اين بار كساني هستند كه حق ملتي ناديده گرفته مي شود و هم حق ملت ناديده گرفته مي شود و هم يك ملت تحقير  مي شود. در واقع ما شاهد اين قصه هستيم، طبيعي است كه نسل جديد ما جوانان ما مردم ما،  احساس مي كنند كه نمي شود هم ملتي را تحقير كرد. نمي شود هم به ملتي گفت خس وخاشاك و هم رأي آنها را نه تنها ناديده گرفت. تغيير داد نتيجه آرا را. طبيعي است كه اين اتفاق مي افتد.

– همانطور كه اشاره كردم عبدالكريم سروش فيلسوف و روشنفكر ديني هم با ما هستند از طريق خط تلفن در واشنگتن. آقاي سروش ضمن خوش آمد به شما، بحثي كه مدتها مطرح بود مسأله تفاوت بين جمهوري اسلامي و حكومت عدل اسلامي است. شما فكر مي كنيد كه الان  اتفاقي كه افتاده آيا مي تواند مصداقي باشد بر آن مباحثي كه در سالهاي گذشته مطرح بوده؟

* من سلام عرض مي كنم به شما و شنوندگان و بينندگانتان. قصه جمهوري اسلامي از ابتدا قصه تناقض آلودي بود و براي بسياري از ناظران آگاه و زيرك اين سؤال مطرح بود كه اينها را چگونه مي توانند با يكديگر جمع كنند. خوشبختانه روشنفكران ديني در باب دموكراسي و دموكراسي در كشورهاي مسلمان و در اجتماعات و جوامع مسلمان گفتگو كرده اند. تا جاييكه حتي حاكمان را در ايران وادار كردند كه تعبير مردم سالاري ديني را به كار ببرند. به كاربردن اين تعبير  زير فشار و نفوذ افكاري نويي بود كه در جامعه مطرح شد ولي بديهي بود كه به كار بردندگانش چندان ايماني و اعتقادي به اين سخن و به اين صفت نداشتند. آنچه كه در روزهاي اخير اتفاق افتاده اين بي اعتقادي را به بهترين وجهي نشان مي دهد. يعني كساني كه به جمهوريت و به دموكراسي و به مردم سالاري كمترين بهايي نمي‌دادند اكنون بي پرده و بي پروا آشكار شدند و اين بي اعتقادي خودشان را نشان مي دهند و رأي مردم را به چيزي نمي خرند. قبلا هم پاره اي از مراجع مثل آقاي مكارم گفته بودند كه آراي مردم مصلحتي است، كسان ديگري هم اشاره كرده بودند كه در اسلام انتخابات نداريم و رأي مردم حجيتي ندارد و مشروعيتي براي نظام نمي آورد اما اين سخنان را در پرده مي گفتند و يا در جمع هاي قليل. اكنون به نيكي آشكار شده است كه جمهوري اسلامي مي خواهد اين نظريه را رأي مختار خود بكند، و برگزيند و به طور آشكار به رأي مردم بي اعتنايي بكند و بگويد كه انتخابات بايد تبديل به انتصابات شود، و همين است آنچه كه مردم را برآشفته و شورانده و اينگونه به اعتراض واداشته كه اعتراض بسيار حقي است و آنچه كه مردم مي خواهند اكنون، حقيقتاّ عدالت است. آنچه كه به حكومت مشروعيت مي بخشد نه اسلامي بودن است نه مسيحي بودن است، هيچ كدام نيست، عدالت ورزيدن است. اگر مردم …

– آقاي سروش ببخشيد من حرف شما را قطع مي كنم ولي انتخاباتي برگزار شده، نتايجي اعلام شده و محل اعتراض واقع شده از طرف برخي نامزدها، و حكومت يا به هر حال شوراي نگهبان، آيت الله خامنه اي گفته اند كه به اين شكايات، آقاي خامنه اي گفته اند و توصيه كرده اند كه به دقت رسيدگي شود. فكر مي كنيد از مجموعه اين وقايع مي شود به اين نتيجه رسيد كه الان در واقع جمهوريت نظام واقعا در معرض تهديد قرار گرفته؟ يعني وقايعي كه اتفاق افتاده دليل كافي براي آنچه كه شما بهش اشاره كرديد به دست مي دهد؟

* قطعا به دست مي دهد يعني من مي خواهم بگويم در حقيقت آشكار شده، از قبل اين جمهوريت زير سؤال بود، حاكمان به آن اعتقادي نداشتند، مشروعيت هم مدتها بود كه زوال پيدا كرده بود، اين شكايت بردن به نهادهاي قانوني هم مدتها است كه براي مردم بي معنا شده، گفت:

از دشمنان برند شكايت به دوستان            چون دوست دشمن است شكايت كجا بريم

من ديدم اخيراَ يكي از علما گفته بود كه عقلاي قوم بنشينند و مسائل و اختلافات كنوني را حل كنند. خيلي تعجب كردم، شما كي از عقلاي قوم خواسته بوديد، كي به آنها اعتنا مي كرديد. اكنون هم كه عقلاي قوم را دستگير مي كنيد به زندان مي افكنيد. جمهوريت يعني رو به مردم آوردن. يعني به رأيشان به نظرشان احترام گذاشتن، هيچ يك از اينها باقي نمانده. قوه قضاييه در طول چند سال اخير ذليل ترين قوه در كشور ما بوده. قوه اي كه بايد پناهگاه مردم مي بود، قوه اي كه از بي قانوني ها بايد به او پناه مي بردند، عاجزترين اين قوا بود. با همه اينها و همه اينها را كه شما كنار هم بگذاريد همراه با البته نبودن رسانه ها و مطبوعات آزاد، هست كه اكنون نمايش تازه‌اي به خود گرفته و اعتراض مردم را آشكار كرده. بله جمهوريت نظام و مشروعيت نظام چنانچه آيت الله منتظري هم گفتند صد در صد در مخاطره است. و اين پل بين اعتماد مردم و حكومت خراب شده. بدترين چيزي كه يك حكومت مي تواند به آن اقدام بكند ويران كردن رابطه اعتماد است. و اين وقتي كه برداشته شد ديگر مردم خودشان را به صورت بي پناهاني احساس مي كنند كه نمي توانند به همان حكومت پناه ببرند لذا ترجيح مي دهند به نحو مستقل اعتراض بكنند، صدايشان را به گوش جهانيان برسانند و ابراز هويت بكنند و اين غرور زخمي شده خود‌شان را و روح مجروح خودشان را نشان بدهند و بتوانند آب رفته را به جو برگردانند.

-آقاي مهاجراني نكاتي كه آقاي سروش اشاره كردند، غروري كه به تعبير ايشان احيانا خدشه دار شده، حالا اگر اين شكافي كه هست به هر حال عده اي هستند از مردم كه معترضند در خيابان هاي مي بينيمشان و در مقابل اين را هم بايد گفت عده اي هم هستند كه به هر حال اين نتيجه را درست مي دانند. يعني يك شكافي به هر حال در جامعه ايجاد شده فكر مي كنيد كه چطور مي شود اين شكاف را ترميم كرد؟

* به نظر مي رسد كه منطقي ترين راه ترميم اين شكاف اين هستش كه ما برگرديم به اجراي دقيق قانون و عدالت در كشور. اجراي دقيق قانون و عدالت اين هست كه اگر كسي رأي داده رأي او محترم شمرده شود. براي محترم شمرده شدن آرا به عنوان نمونه من عرض مي كنم كه آقاي محسن رضايي كه چندان هم در اين موج اعتراض ها سعي كردن حضور پر رنگي نداشته باشند، ايشان اعلام كردن كه آراي ايشان ميليونها بيشتر از آن چيزي بوده كه اعلام كردند و حتي از طريق مشخصات و مختصات كارت هاي ملي گفتند كه اين افراد به من رأي دادند. رأي آنها كجاست. چگونه مي شود كه فرض بكنيد در هفتاد حوزه انتخابي بيش از صد در صد افراد شركت بكنند و رأي بدهند. چگونه مي شود بسياري از كارت هاي رأي يا تعرفه هاي رأي بدون مشخصات كارت هاي هويت ملي مصرف شود. بسياري و بسياري از نكات هست كه اگر ما برگرديم، اين هم خواسته منطقي موجه و عادلانه كانديداهايي مثل آقاي موسوي، كروبي و رضايي است كه در واقع آنچنان مجموعه اين جزئيات و اعتراض ها و ايرادهايي كه به اين سيستم وارد هست در مورد برگزاري انتخابات، به گونه اي هست كه جمع بندي آنها اين نيست كه ما بازشماري بكنيم تا ببينيم كه برنامه چگونه است، اين مجموعه در واقع باطل است، تعبيري كه قرآن مجيد به كار مي برد كه وقتي يك مسجدي ساخته مي شود كه بنيان و اساسش بر تقوا نيست  لمسجد اسس علي التقوا و ان تقوم فيه. اما اگر يك مسجدي شما درست كرديد كه پايگاه و بنيادش بر غصب هست حتي اگر مسجد باشد، اگر مسجد مسجد ضرار بود يعني اگر ما رأي مردم را ناديده گرفتيم و خواستيم بر اساس تقلب مسجد بسازيم، مسجد را بايد ويران كرد.اين انتخابات اگر مسجد مهمان كش هم باشد كه مولوي گفت اگر مسجد ضرار هم باشد كه قرآن مي گويد بايد آن را حذف كرد، يك انتخابات سالم، انتخابات عادلانه با عدم دخالت نهادهاي برگزار كننده. شوراي نگهبان طرف دعوا بوده در انتخابات در دوره هاي گذشته. چرا آقاي جنتي دبير شوراي نگهبان در شهريور سال گذشته عذرخواهي كرد و حلاليت طلبي كرد. حلاليت طلبي ايشان كه به خاطر مصوبات مجلس نبوده كه ايشان تشخيص داده خلاف قانون اساسي است يا فرض بكنيم كه خلاف شرع است. به خاطر رفتارهايي كه با حقوق مردم انجام شده. آدم هايي كه به عنوان نماينده مجلس، كانديداهاي رياست جمهوري در اين كوچه ها و خيابان هاي پشت شوراي نگهبان ماندند و هيچ كسي نيست كه به آنها توجه بكند. ما برگرديم و عدالت و قانون را اجرا بكنيم در واقع وقتي كه عدالت و قانون اجرا شد آزادي هم مقام و موقعيت خودش را پيدا مي كند ولي اگر اينها را ما ناديده بگيريم و آنچه كه اتفاق افتاده حركت مردم، حضور مردم راهپيمايي سكوت مردم را كم بها بديم، من اين آيه را بارها از آيت الله خامنه اي شنيدم با اون دقتي كه ايشان دارند در بسياري از موارد، ما مردم را دست كم نگيريم چون هميشه همواره اين تكه از قران مجيد را مي خواندند كه و لا تبخص الناس اشياءهم. ما مردم را كوچك و دست كم تلقي نكنيم. اين آيه را بايستي خود ايشان حالا توجه بكنند.

-آقاي مهاجراني اجازه بدهيد يك قدم جلوتر برويم. آقاي خامنه اي ديشب صحبتي كردند، از فحوي صحبت ايشان اينجوري بر مي‌ آمد كه در واقع دعوت مي كردند به پذيرش نتايجي كه از وزارت كشور اعلام شده، به تلويح يا چه بسا به تصريح در واقع چون اشاره مي كردند كه بله يك طرف 24 ميليون رأي آورده، طرف ديگر 13 ميليون. پذيرش شكست دشوار است و باقي ماجرا. روز جمعه هم قرار است سخنراني بكنند در نماز جمعه. درواقع نماز جمعه به امامت ايشان برگزار خواهد شد. دعوت به راه پيمايي شده كه شما هم يكي از پيشنهاد دهندگان اين راهپيمايي بوديد. شما فكر مي كنيد كه اگر واقعاً اين تجمع صورت بگيرد اگر آنهايي كه معترض هستند طبيعتا هزاران نفر، دهها، صدها هزار نفر از افرادي هم خواهند بود كه به حمايت از اين اعلام نتايج در نماز شركت خواهند كرد. فكر مي كنيد واقعا چنين راه حلي مي تواند احياناً، اصلا مي شود اين را راه حل منصوب كرد؟ آيا احياناً امكان برخوردي وجود ندارد و آيا آيت الله خامنه‌اي اين درخواست را خواهد پذيرفت؟ اين روش را؟

* من به نظرم مي رسد كه عدالت اقتضاء مي كند، كما اينكه قانون اساسي ما مي گويد كه صفت رهبري عدالت است رهبر از بين مجتهدان عادل انتخاب مي شود. انتخاباتي برگزار شده كه هنوز پروسه خودش را تا تأييد شوراي نگهبان طي نكرده. ما شاهد نوعي شتابزدگي در تأييد بوديم. پيامي كه ايشان دادند در صبح انتخابات در واقع و تبريك گفتند اين جشن بزرگ به اجازه الهي در واقع تبريك پيش دستانه بود. بايد صبر مي كردند شوراي نگهبان تأييد بكند. شكايت ها مطرح شود. در صحبتي هم كه ديروز ايشان مطرح كردند باز كأنهُ خواستند بگويند كه هيچ اتفاقي نيفتاده انتخاباتي برگزار شده يك نفر 24 ميليون رأي دارد، نفر دوم 13 ميليون يا 14 ميليون رأي. حالا اگر ما اشكالات را بررسي بكنيم ممكن است آن يكي صدهزار رأي كمتر باشد اين يكي دويست هزار تا بيشتر باشد كه مسأله اي نيست. در واقع مسأله فراتر از اين هست. مسأله اين هست كه نه بخشي از ملت ايران، متن ملت ايران در واقع به اين جمع‌بندي رسيدند كه حقوق آنها تضييع شده و اينها تحقير شدند و بالطبع بايستي اين سخن را شنيد. اين تعبير را من بارها بهش توجه كردم كه نقش رهبري در هر كشوري اين هستش كه به صداي مردم گوش بكند. همين نخست وزير انگلستان هم در انتخابات پارلمان كه انجام شد آن پيام كوتاهي كه خواند وقتي به عنوان نماينده مجلس انتخاب شده بود گفت كه ما مي خواهيم به سخن مردم گوش بكنيم. اين در واقع سخن منطقي همه جا است و پيشنهادي كه من مطرح كردم در بيانيه جناب آقاي كروبي هم ذكر شده كه مردم در روز جمعه ساعت 11 از ميدان هفتم تير حركت بكنند با لباس و نشانه هاي عزاداري در سوگ كساني كه شهيد راه جمهوريت هستند. به اين خاطر هست كه ما بتوانيم اين حضور را و اين صدا را به گوش رهبري مستقيماً برسانيم. چون باز گاهي ممكن است اين تلقي پيش بيايد كه اطلاعات دقيقاً به رهبري نمي رسد. چون در واقع راهپيمايي كه صورت گرفت، جمعيتي كه از ميدان امام حسين تا ميدان انقلاب آمده بودند. اين جمعيت جمعيتي نبود كه از دواير دولتي جمع شوند جمعيتي نبود كه بسيج آنها را سازمان دهي بكند و بسيج مساجد آنها را بياورد. جمعيتي نبود كه وقتي مي آيند پولي بگيرند براي آمدن، تشويق شوند. جمعيتي بود كه گمان مي كردند با حضور در اين راهپيمايي حتماً ممكن است آسيب هم ببينند و آمدند. در واقع اين جمعيت جمعيتي است كه مي خواهد خودش را عرضه بكند و نشان دهد.

– بسيار خوب، آقاي سروش آقاي مهاجراني اشاره كردند به بحث عدالت و اينكه عدالت ايجاب مي كند كه آنچه كه واقع هست، از صندوق ها بيايد بيرون. در واقع اعتراضي كه معترضين دارند و مي گويند كه خلاف اين واقع شده. اين مسأله عدالت را ما در روزهاي گذشته بارها شنيديم، آقاي موسوي در بيانيه‌هاشون اشاره داشتند به اين مسأله و همينطور آيت الله منتظري، در بيانيه اي كه منتشر كردند هم همين را مطرح كردند. شما نظرتان چه هست؟ فكر مي كنيد آنچه كه الان دارد مي گذرد آيا احياناً مصداقي از نقض عدالت هست؟

* شكي نيست. به هر حال قديمي ترين تعريفي كه ما از عدالت داريم عبارت است از ايفاء و استيفاء حقوق. و وقتي حقي ضايع مي شود، ظلمي شده و بي عدالتي شده. و وقتي كه كسي كه به او بي عدالتي شده در مقام رفع آن ظلم بر مي آيد طالب عدالت مي شود. لذا اهانت به حقوق مردم، مصادره آرا آنها و نقض حقوق شان نمونه و مصداق بيّن بي عدالتي است و حتماً عدالت بايد به جاي او بنشيند و غاصبان و متخلفان و متقلبان بايد با چوبدستي عدالت برجاي خودشان بنشينند و آنها بايد تسليم عدالت بشوند. حقيقت اين است كه من اين را بارها در نوشته هاي خودم آورده ام، در مصاحبه اخيري هم كه كردم اين را گفتم كه در ايران دموكراسي با انتخابات سنجيده نمي شود گرچه كه انتخابات هم ركن مهمي است و اكنون هم نشان مي دهند مردم كه چگونه به آرا خودشان احترام مي گذارند و پابندند اما در همه كشورهاي جهان و اصلاً در تئوري دموكراسي، مهم ترين ركن دموكراسي قوه قضاييه است كه حامل و مجري عدالت است و اگر اين قوه تضعيف شود دموكراسي تضعيف مي شود و عدالت و قانون تضعيف شده است چنانچه قبلاً هم عرض كردم ذليل‌ترين قوه در ميان قواي ما قوه قضاييه بود كه مطلقاً پناهگاه مردم نبود. بي عدالتي از همانجا آغاز شد وقتي كه مردم احساس كردند كه اين قوه نمي تواند به آنها پناه بدهد و خودش يك قوه دست نشانده اي است كه استقلالي از خود ندارد. اكنون هم به نظر من اگر مردم در شعارهاي خودشان خواستار ابطال انتخابات بشوند، ابطال نتايج اعلام شده انتخابات بشوند و مايل باشند كه حق به حق دار برسد در حقيقت بايد يك قدم فراتر از آن را هم ببينند يعني اين جنبش و اين اعتراض يك اعتراض عدالت خواهي است. ما دوباره برگشتيم به دوران مشروطيت، دوباره بايد طالب عدالت خانه شويم. دوباره بايد از حاكمان بخواهيم يا به مردمان تذكر بدهيم كه آنچه كه ما فاقديم، آنچه كه ما نداشتيم آنچه كه موجب ويراني هاي ما شده همين نبودن عدالت است چه عدالت در قوه قضاييه چه عدم رعايت او توسط حاكمان و چه عدم حساسيت مراجع و مشايخ ديني نسبت به عدم اجراي عدالت. عدالت هم يك امر انتزاعي و مجرد نيست كه ما درباره اش تئوري پردازي بكنيم. همين كه رأي مردم را ابطال مي كنند بي جهت. همين كه حق مردم را زير پا مي گذارند. همين كه در راديو و تلويزيون جلوي صداي مردم را مي گيرند. همين كه آبرو ريزي مي كنند، گناه اش از صدهزار گناه ديگر بدتر است. من معتقدم اگر از اين راديو تلويزيون ايران شبانه روز چيزهاي پورنوگرافي پخش بشود گناهش كمتر از آن است كه بيايند و آنجا آبروي كسي را ببرند و به او اجازه دفاع از خودش را ندهند. اين ابطال رأيي كه در ايران شد و اين اهانت و  بي اعتنايي كه به آراء مردم شد مصداق بارز بي عدالتي است و لذا در واقع جنبش كنوني را و اين حركت عظيم و آگاهانه اي كه توسط مردم صورت گرفته و بسيار صلح آميز و بسيار مدني و متمدنانه بايد مصداقي از يك جنبش عدالت خواهانه دانست كه عدالت خواهي كه متأسفانه زير شعار انقلابي گري خفه شد و مدفون شد، عقلانيتي كه زير شعار انقلابي گري خفه شد و مدفون شد اكنون به طلب آن عقلانيت و به طلب آن عدالت برخواسته اند و با يكي از مصاديق بي عدالتي مردم مبارزه مي كنند و صداي اعتراضشان را به گوش جهانيان مي رسانند.

– سپاسگزارم از عبدالكريم سروش، فيلسوف و روشنفكر ديني كه از واشنگتن با ما بودند و همينطور عطاء الله مهاجراني پژوهشگر، نويسنده و وزير پيشين فرهنگ و ارشاد.


منبع

 

Share

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.